درباره

Warning: Invalid argument supplied for foreach() in /home2/asoltani/domains/a-soltaninejad.ir/public_html/plugins/content/bt_socialshare/bt_socialshare.php on line 228

  • Hits: 2079

 

نمائی از تخت جمشید در ایران

تالیف: دکتر سلطانی نژاد

"بنام خداوند بزرگ"

 

 

سقوط تمدنهای انسانی به واسطه تخریب محیط زیست:

یک قطعه از سیاره زمین را در نظر بگیریدکه تقریباً هزاران کیلومتر وسعت دارد و مردمانی که در این سرزمین زندگی می کنند، قدمتی دوهزارپانصد(2500) ساله دارند، ترکیب این جامعه آمیخته ای از فرهنگ، مذهب و تکنولوژی ناشناخته است.

 

 

بنام خداوند بزرگ"

سقوط تمدنهای انسانی به واسطه تخریب محیط زیست:

یک قطعه از سیاره زمین را در نظر بگیریدکه تقریباً هزاران کیلومتر وسعت دارد و مردمانی که در این سرزمین زندگی می کنند، قدمتی دوهزارپانصد(2500) ساله دارند، ترکیب این جامعه آمیخته ای از فرهنگ، مذهب و تکنولوژی ناشناخته است.

 

 

 

بعنوان مثال: ایران دوران هخامنشی را بخاطر آورید و تخت جمشید را که ساخته اند، مجسم کنید و دین زرتشت را در ذهن خود مرور کنید.

راستی ساخت و بلند کردن این همه مجسمه عظیم سنگی، چه حکایتی دارد.

ستونهای سنگی که با بلندی متفاوت و تناژ بسیار بالا، تخت جمشید را سامان داده اند. این تکه سنگ های بزرگ برای ساخت بنائی عظیم از کیلومترها دورتر به این مکان آورده شده اند و بدین شکل و شمائلی که هم اکنون می بینید،راست قامت گشته اند.

یا مقبره های عظیم سنگی که برای یادبود گذشتگان برجای مانده است، همگی حاکی از این مهم است که هزاران نیروی کارگر، بدون هیج گونه تکنولوژی مشخصی این سنگها را از مکانی دیگر جابجا کرده و به جایگاه مورد نظرانتقال داده اند.

بخوبی می دانیم که ایران قدیم و مخصوصاً در اوایل دوره ساسانیان، دارای آب فراوان و سرزمین های حاصل خیز کشاورزی و دامداری مثال زدنی بوده است، جنگل های وسیع، مراتع و علف زارهای با تنوع زیستی منحصر بفرد، ایران آنروز را تمدنی آباد کرده بود.

یا ایوان مدائن(تاق کسری) که توسط زورگوئیهای خسرو پرویز در کناره رود دجله ساخته شد، حکایت از این قضیه دارد که در این بنای عظیم ،منابع طبیعی زیادی از دل زمین کنده شده و در ساخت این کاخ بکار رفته است.

در تاریخ آمده است خسرو پرویز جامعه آن زمان را طبقه بندی کرده بود. عده ای فرادست و دیگر عده فرودست نامیده می شده اند. فرودستان با خشونت هر چه تمامتر در اختیار فرادستان بودند، فرودستان منابع و امکانات محیط زیست را به مواد و محصولات قابل استفاده تبدیل و بدون هیج گونه مزدی در اختیار فرادستان قرار می دادند. لذا تمدن های پیشین همگی در نتیجه بهره کشی بیش از حد از مزایا و مواهب محیط زیستی بوجود آمده بود.این تمدنهای بزرگ بدلیل سوء مدیریت فراوان محیط زیستی وعدم اطلاع از اهمیت حفاطت از طبیعت وبرای در اختیار گرفتن منابع محیط زیستی مناطق، غالبا جنگهای بیرحمانه ئی بر هم دیگر تحمیل میکردند  و نتیجه این کشتار بیرحمانه ،تخریب همه دارائیها و سرمایه های محیط زیستی بود که در طول سالیان دراز به  جمع آوری و نگه داری آنها همت گماشته بودند.به عنوان مثال جنگهای24 ساله  ایران و روم که به منظور دست اندازی به منابع محیط زیست طراحی شده بود ،با طولانی شدن جنگ، منابع محیط زیستی هر دو تمدن  بطرز بیرحمانه ئی با خاک یکسان شد. آثار و بقایای خرابیها در قالب آثار باستانی مشهود است. این داستان را برای این موضوع توضیح دادیم که بگوئیم، چگونه منابع و امکانات طبیعی محیط زیستی در خدمت تمدن سازی قرار میگیرد و نهایتاً چگونه این مواهب در نتیجه جنگ و تخریب وسیع محیط زیست، تمدنها را بر باد می دهد.

بدین ترتیب در یک منطقه ناآرام و در عین حال وسیع و از نظر محیط زیستی غنی از اکوسیستم های حیات، در اثر ناملایمات اجتماعی و ناخشودیهای سیاسی هجمه وسیعی به دارائیهای منطقه ،بدلیل استفاده بیش از حد از منابع که در خدمت ناآرامی قرار می گیرد، آن منطقه و همه داشته های (تمدن) را از بین می برد. حوادثی از قبیل نابودی تمدنهای ایران و روم باستان به واسطه تخریب سامانه های محیط زیستی به ما می فهماند که باید برای حفاظت از همه بخش های محیط زیست و حفظ تمدنهای خود، به معنای دقیق پایداری توجه کرده و اصول جاری حاکم بر حیات دراز مدت را مد نظر جدی قرار دهیم. ارتباط بین ملت ها و محیط زیست نیازمند تحقیقاتی قابل ملاحظه است.

در این گفتار ماجراجویانه و در عین حال بسیار مهم، با استفاده از علومی همچون، زیست شناسی، فیزیک، تاریخ، جمعیت شناسی، اقتصاد و سیاست ،پرده های تاریک و وحشتناک ازتخریب محیط زیست در تمدنهای پیشین را کنار زده و از دل این ظلمات حاکم بر محیط زیست، برای حفاظت آن چاره اندیشی نمایم. در این طرح منحصر بفرد، ابتدا مسائل و مشکلات محیط زیستی تمدن های باستانی را بحث خواهیم کرد و در خصوص تخریب محیط زیستی تمدنهای فوق نیز توضیحاتی ارائه خواهد شد.

سپس، به تفاوت بسیار مهم زندگی ثروتمندان و فقرای آن دوران خواهیم پرداخت. در پایان این گفتار  با توجه مباحث مطرح شده در این فصل امکان پاسخگوئی به سئولات ذیلفراهم میگردد.

1- آیا امکان دارد تمدنهای کنونی مستقر در سیاره زمین همانند تمدنهای باستانی گرفتار زلزله تخریب گردند؟

2- سیاره زمین چه تعداد از انسانها و موجودات زنده را می تواند تامین معاش نماید؟

3- آیا رفتار، کردار و گفتار محیط زیستی انسان در سیاره زمین بسوی پایداری حرکت می کند یا در حال فاصله گرفتن از آن است؟

و اما اصول پایداری:

بر اساس تحقیقات بعمل آمده، علت اصلی سقوط تمدنهای باستانی، ناپایداری جوامع آن زمان بوده است.

بر اساس تعریف کمسیون سازمان ملل متحد، یک جامعه پایدار، جامعه ای است که نیازمندیهای نسل آینده را بدون ایجاد اختلال در تامین نیازمندیهای نسل آینده تامین نماید.

با توجه به تعریف فوق این سوال مهم مطرح می شود که مردمان تمدنهای باستانی چگونه نیازمندیهای خود و نسل آتی را مدنظر قرار می دادند، بعبارتی چرا جامعه آنها، این گونه ناپایدار گردید و نهایتاً سقوط کردند.

اصل اول پایداری LThe principle of sustainability

استفاده پایدار از منابع طبیعی  و خدمات محیط زیستی.

بخوبی می دانیم که یک منبع طبیعی، چیزی است که انسان برای تامین نیازها و خواسته های بیولوژیکی و اقتصادی خود از محیط زیست کسب می نماید.

بدین ترتیب منابع طبیعی، کالاهای محیط زیستی هستند که از لایه های بیرونی قشر زمین و بخش هائی از سطح زمین و اتمسفر نزدیک آن یعنی خاک کره(lithosphere) و زیست کره (biosphere)حاصل می گردند.

جنگل ها و درختان مستقر در آنها، از جمله مهمترین منابع طبیعی بودند که توسط مردمان تمدنهای باستانی مورد استفاده بسیار وسیع قرار می گرفتند.

شواهد زیادی در دست است که نشان می دهد، سیاره زمین در گذشته های دور مملو از جنگل های پهناور و سر به فلک کشیده بوده است.

قبیله های انسانی آن زمان، برای تامین معاش های خود بدون هیج گونه محدودیتی به قلع و قمع ، درختان و دارائیهای محیط زیستی می پرداختند.

آنها از محیط زیست و دارائیهای آن برای اهداف متفاوتی استفاده می کردند، کشاورزی، ساخت مامن و پناهگاه، سوخت و سایر احتیاجات ضروری حیات را می توان نام برد.

با توجه به پتانسل رشد اولیه انسانی و زیاد شدن جمعیت آنها در قرون متمادی، تقاضای این جوامع برای تامین معاش نیز فزونی گرفت و به موازات آن، منابع قابل تجدید زیادی مورد بهره برداری قرار گرفت، بدون اینکه فرصت کافی برای تجدید حیات جنگل ها و درختان داده شود با تشدید این روند جنگل ها عاری از درخت گردید و بتدریج زمین های خشک و بی آب و علف نمایان گردید و این گونه بود که مردم باستان بتدریج تمدنهای عظیمی را که بنیان نهاده بودند به واسطه فقیر کردن محیط زیست، همگی را از دست دادند. جنگ  و غارت داخلی بر شدت ناملایمات افزود تا اینکه طبیعت و محیط زیست با یاری جستن از مکانیزمهای بازخورد منفی، تمدن های انها را بطرز غم انگیزی به حالت تعدیل در اورد و در واقع انسان امروز و تمدن فعلی او محصول باز خورد منفی(negative feedback mechanism) تمدنهای گذشته است.

خدمات محیط زیستی(environmental services)

خدمات محیط زیستی فرآیندهائی طبیعی هستند که شرایط مختلف را به طرق متعددی در محیط زیست تنظیم و مدیریت می کنند.

اساساً سیاره زمین با خدمت محیط زیستی برای زندگی و حیات مناسب می گردد.

خدمات محیط زیستی در اشکال گوناگون و متفاوتی یافت می شوند.

کارکردهای محیط زیست در سیاره زمین:

1- حذف و غیر سمی کردن ضایعات.

یکی از مهمترین، اساسی ترین و پایدارترین خدماتی که محیط زیست بصورت مستمر انجام می دهد، تحلیل و از بین بردن ضایعات و آلاینده هائی است که موجودات زنده تولید می کنند.(waste assimilation techniques)

قدرت، استعداد و توانمندی محیط زیست برای جذب(absorb)، غیر سمی کردن (detoxify)و پراکنده نمودن(disperse) ضایعات بمنظور کم کردن خطرات آنها در محیط زیست، فرآیند تحلیل و از بین بردن ضایعات نام دارد.

بخوبی می دانیم که ضایعات در اشکال مختلف، گاز، جامد و مایع در فرآیند تولید محصولات و در حین استفاده از کالاها و مهم تر از همه پس از اتمام عمر مفید کالاهادر محیط زیست رها می گردند.

ضایعات  در واقع محصولات فرعی اجتناب ناپذیر ناشی از استفاده انرژی و مواد نیز می باشند.

اساساً آلودگی (pollution)ضایعه و زباله ایست که تغییرات وسیع شیمیائی، بیولوژیکی و فیزیکی در هوا، آب، خاک و غذا بوجود می آورد. این تغییرات به نوبه خود باعث ایجاد خطرات بلقوه در انسانها و سایر موجودات زنده می گردند.

یکی از مهمترین دلائل سقوط تمن های باستانی عدم استفاده صحیح از خدمات محیط زیستی بوده است.بعنوان مثال انها برای بازیافت و امحائ ضایعات تولیدی خود هیچ برنامه ئی نداشتند.

2- جنگلها و مراتع بعلاوه خاکهای حاصل خیز آنها یکی دیگر از مهمترین خدمات محیط زیستی را برای انسانها و موجودات زنده محسوب میشوند.

جنگلهای مستقر در سیاره آبی خاکی زمین منشاء خدمات بیشمارمحیط زیستی هستند.

بعنوان مثال: جنگل ها با مکیدن آب از اعماق خاک و پمپاژ(pumping) آن به داخل اتمسفر، حرکت آب در چرخه هیدرولوژیک را تنظیم می کنند. این اقالیم منطقه ای و محلی را بنحو مناسبی سامان می دهد.

جنگل ها از خاکهای حاصل خیز خود نیز محافظت می کنند، این خاکها برای تولید غذا ضروری و اساسی هستند.

اگر منطقه ای عاری از  جنگل گردد، تمامی خاکهای حاصل خیز آن منطقه به واسطه عوامل جوی مختلف به داخل دریاها و سایر مکانهای دوردست، شسته و رانده می شوند.اجداد پیشین انسان و صاحبان تمدن های کهن سیاره زمین بدلیل قطع سرتاسری جنگلهای در اختیار،تغییرات ویرانگری بر چرخه های بیو-جیو شیمیائی مواد و انرژیاعمال نمودند و بواسطه این عمل تولید غذا و انرژی دچار اختلال گردید و این مهم بلائی بود که بر سر اغلب تمدنهای پیشین آمد.

با چنین وضعیتی جریان تولید غذا، تضعیف گشت . فقر و قحطی همه انها و تمدنشان را به نابودی کشانید.

بدین ترتیب اهمیت درختان یک جنگل برای دوام، قوام و بقاء محیط زیست یک منطقه و یا یک تمدن، چیزی فراتر از استفاده از چوب است.

از بین رفتن جنگل ها، درختان و خاکهای حاصل خیز آنها که در واقع منشاء منابع طبیعی و خدمات محیط زیستی هستند، بیانگر اولین اصل مهم پایداری در محیط زیست  محسوب می گردند.

لذا، یک جامعه پایدار از منابع طبیعی تجدید پذیر بگونه ای استفاده می کند که قابلیت تجدید پذیری آنها حفظ گردد و یا ضایعات را خارج از ظرفیت برد محیط زیست تولید نمی کند.

با توجه به مستندات فوق، تخریب اصل اول پایداری یعنی استفاده افراطی از منابع طبیعی و تولید بیش از حد ضایعات،مجموعا  باعث گردید سقوط و زوال تمدنهای باستانی فراهم آید.

اصل دوم پایداری: نگرش سیستمی.

دومین مسئله ای که باعث گشته است، تمدنهای پیشین سقوط کنند، در واقع نبود نگرش و چشم سیستمی در بین حاکمان و صاحبان قدرت و ثروت بوده است.

یعنی آنها قادر نبودند و یا نتوانستند، نتیجه اقدامات محیط زیستی خود را بر پایداری حیات پیش بینی کنند.

در آن دوران، اغلب تصمیماتی که اتخاذ می شد، تعاقب و خطرات محیط زیستی آن مدنظر قرارنمی گرفت و بدین ترتیب بود که اعمال فشار محیط زیستی(فشار بر منابع) آنها نهایتاً جامعه آنها را بلا زده می کرد.

لذا این اشتباهات وحشتناک اصل دوم پایداری را  در جهت عملکرد مردم باستان برجسته می کند.

بخوبی  میدانیم که جامعه انسانی بخش ی از یک سیستم کلان است. این سیستم بزرگ محیط طبیعی (natural environment)نام دارد.

در این سیستم کلان، هر یک از انسانها ارتباطات گسترده ئی  با دیگر بخش های جامعه و محیط زیست دارند.

هر ارتباطی قادر است اثرات مثبت و منفی  مربوط به خود را بر جای بگذارد. لذا اثر خالص اقدامات انسانی می تواند با مقاصد واقعی آنها، متفاوت باشد. و نتایج گوناگونی در اشکال متفاوت ایجاد نماید.

ارتباطاتی که باعث بوجود آمدن حلقه های بازخورد می گردد و می تواند تغییرات و ناهنجاریهائی در محیط زیست بوجود آورد.

لذا جوامعیکه به فکر پایداری هستند، باید از اقدامالتیکه حلقه های باز خورد را فعال می کنند، دوری جویند. چرا که این فعالیتها ناهمجاریهای محیط زیستی را وسعت می بخشند.

این اصل اساسی پایداری (نگرش سیستمی)دارای دو نکته مهم است:

1- نیاز مبرم به شناخت و درک جامعه و محیط زیست آن بعنوان یک سیستم همیشه وابسته به هم را گوشزد می نماید.

2- نیاز به درک اینکه  چگونه این ارتباطات درونی به هم وابسته ،می توانند اثرات اقدامات انسانی را بزرگ کرده و وسعت بخشند.

از آنجائیکه یک سیستم مجموعه ای از قسمت هائی که الگوهای منظمی تولید می کنند را در بر می گیرد، لذا بخش های هر سیستم می توانند، بر هم دیگر اثر مطلوب و یا نامطلوب داشته باشند.

در تمدنهای باستانی، مردم که بخشی از سیستم کلان سیاره زمین بودند.

ابزار و تجهیزات ، آداب و رسومات مردم انزمان، و مهمتر از همه محیط زیست آنها، یعنی آب، خاک، گیاهان، حیوانات، اقلیم و سایر بخش های محیط زیست، همگی با هم تحت عنوان یک سیستم برای مدتهای طولانی فعال بوده و همه قسمت ها با هم کار می کردند.

از تاثیرات متقابل همه بخش های این سیستم کلان، یک الگوی مشخص زندگی در تمدنهای باستانی بوجود آمده بود.

سیستم های تمدنهای باستانی ارتباطات گسترده و وسیعی نیز با هم داشته اند و امکان تعیین اینکه عمل کدام بخش از سیستم منجر به سقوط امپراطوریهای باستانی گردیده است، مشکل به نظر می رسد، ولی آنچه که مسلم است، کمبود منابع غذائی، عدم آگاهی نسبت به میزان ذخائر و تجدیدپذیری منابع طبیعی و در نتیجه استفاده بیش از حد از منابع و افزایش جمعیت که نهایتاً منجر به کمبود شدید منابع گردید و بدنبال آن خشونت های بین دولی رخ داد، و از همه مهمتر فقدان یک نگرش جامع سیستمی تمدن آنها ساقط کرد.

پس یک جامعه پایدار باید توجه بسیار جدی به ارتباطات درونی با محیط زیست، داشته باشد و چگونگی این ارتباطات تعیین کننده موفقیت یا شکست آن جامعه خواهد بود.

این که یک جامعه تا چه اندازه می تواند بزرگ شود، احتیاج جدی به بررسی دارد، در صورتیکه خط قرمزهای محیط زیستی رعایت نگردد، سقوط آن جامعه حتمی است.

محیط زیست مانند یک کشتی که روی اقیانوس حرکت می کنند، عمل کرده، یعنی اگر شما بیش از حد مجاز در کشتی بارگیری کنید، کشتی از قانون خط قرمز عبور کرده و نهایتاً غرق می گردد.

لذا همه کشتی هائیکه در دریا عبور می کنند به رعایت خط ایمنی متعهد می گردند و نباید خارج از ظرفیت برد کشتی بارگیری کنند.

محیط زیست همانند یک کشتی  در دریا عمل می کند.

در صورتیکه خارج از ظرفیت و توان محیط زیست از از سیاره زمین  استفاده و بهره برداری گردد، این کشتی  فضائی بدلیل بار بیش از حد در فضا غرق و محو خواهد شد.

محیط زیست در اثر بهره برداری زیاد از منابع و تولید بیش از حد ضایعات به خط محیط زیستی سقوط نزدیک شده و نهایتاً در اکثر ناهنجاریهای وسیع محیط زیستی، در فضا غرق می گردد. لذا بهره برداری بیش حد از منابع و تخلیه بیش از اندازه ضایعات در محیط زیست آنرا به نابودی می کشاند.

 

اصل سوم پایداری: برابری و عدالت محیط زیستی:

تمدنهای قدیم، در اوائل شکل گیری، بصورت نسبتاً برابری ظهور کردند، بدین معنی که همه گروههای کاری جامعه آنروز، در بخش های مربوط به خود کار می کردند و نتیجه کار آنها در کل جامعه توزیع می گردید.

لذا، کشاورزان، پیله وران، چوب کاران، مجسمه سازان، همه و همه بصورت منسجم در خدمت تمدن آنروز بودند، تا اینکه جامعه آنها به واسطه حاکمان غیر هوشمند بطرزی نابرابر طبقه طبقه گشت و عده ای مامور شدند، تا حداکثر بهره برداری از محیط زیست، دست آورده ها را، در اختیار طبقه حاکم قرار دهند، و بدین ترتیب دو آسیب جدی به محیط زیست و تمدن آنروز وارد آمد.

یکی اینکه، فقر گسترش یافت و دوم اینکه منابع با کمبود شدید مواجه گردید.

یعنی بواسطه بهره برداری بیش از حد از منابع و عدم فرصت لازم به منابع تجدید پذیر برای حیات مجدد، محیط زیست با بحران مواجه گردید .انصاف ،عدالت و برابری محیط زیستی رعایت نگردید و نهایتاً سقوط تمدنها باستانی مسجل شد.

لذا با تضعیف محیط زیست  و عدم رعایت مساوات، انصاف و برابری، تمدنهای  پیشین همگی محکوم به زوال گردیدند.

نابرابری در جوامع انگیزه لازم برای تعاون  و همکاری را از بین برده و کارکرد سیستمهاتی حیات را با اخلال و ناهنجاری همراه می نماید.

شکست در تعاون و کار تیمی برای پیش رفت بخش های محیط زیست و نگهداری آنها، همگی باعث می گردد که اصل مهم دیگری در محیط زیست تعریف گردد.

یعنی برابری، انصاف و عدالت اکولوژیکی در سیاره زمین، حق حیات برای همه موجودات و نه فقط عده ای خاص.

لذا برای تحقق اهداف پایداری لازم است دو اصل قبلی پایداری را (1- استفاده از منابع طبیعی و خدمات محیط زیستی . 2- چشم انداز سیستمی به حیات)با اصول اخلاقی و معنوی که عدالت و برابری را با هم ترکیب کرده و با توجه به هماهنگی این سه اصل مهم پایداری ، اعمال محیط زیستی سیاره زمین  را مدیریت کنیم تا بتوانیم حیاتی طبیعی و در خور برای جوامع انسانی و حیوانی و گیاهی فراهم نمائیم و نیز از این طریق تمدنی پایدار و مانا را رقم بزنیم.

در این خصوص ما می توانیم از خرابکاریهای محیط زیستی تمدنهای پیشین که منجر به سقوط آنها گردید، درس عبرت گرفته و بر غنای تمدن مانای خود بیافزائیم.

اگر عدالت و برابری در میان جوامع محیط زیستی انسانی و حیوانی ساری و جاری نگردد، در چنین صورتی تعاون و همکاری میان ملتها در جهت پشتیبانی و حمایت از کلیت سیستم از بین می رود و منافع همکاریهای میان بخشی نیز با نقصان جدی روبرو می گردد.

جامعه ای را تصور کنید که از منابع طبیعی و خدمت محیط زیستی به صورت پایداری استفاده می کند و از بی ثبات کردن سیستم محیط زیستی اجتماعی بر حذر است.

اما این جامعه که توسط طبقه ای خاص مدیریت می شود هیچ گونه احترامی به زندگی انسانها و سایر موجودات زنده نمی گذارد.

این چنین جامعه حتی اگر در چارچوبهای پایداری مدیریت شود، بدلیل فراموش کردن اصل مهم احترام به انواع حیات، محکوم به زوال و سقوط تمدن است.

تاریخ زندگی بشر مملو از چنین حاکمان بی عدالتی بوده است، که نهایتاً توسط انقلابات اجتماعی – محیط زیستی سرنگون شده اند، این انقلابها عمدتاً به واسطه توزیع نامناسب  و نا متعادل غذا و ثروت های مادی و منابع طبیعی، نبود بهداشت، تعلیم و تربیت برای همه انسانها و نهایتاً قدرت سیاسی، زوال گردیده اند.

لذا عدم توجه به سومین اصل مهم پایداری یعنی رعایت عدالت، انصاف و برابری برای همه بخش های حیات، باعث میگردد که محیط زیست منطقه ئی  از حیات مطلوب و طبیعی عاری گشته و همه سامانه های آن از بی عدالتی رنج ببرند.

اگر از منظر چشم انداز سیستمی به اصل عدالت و مساوات بنگیریم، تفسیر و تحلیل محیط زیستی این مهم به شرح ذیل رقم می خورد.

اگر بخش وسیع و قابل ملاحظه ای از یک جامعه از توزیع متعادل و مناسب امکانات محیط زیستی برخوردار نگردند، ممکن است بر طبقه حاکم فشار آورده و آنها را مجبور نماید تا در توزیع مجدد ثروت، تجدید نظر نمایند. در چنین حالتی طبقه حاکم اگر هوشمند انه با قضایا برخورد نکند، امکان تشدید ناآرامی وجود دارد.

لذا خشونت و درگیری و عدم توزیع متناسب ثروت های محیط زیستی، باعث می گردد، مجموعه ای از حلقه های، بازخورد مثبت ایجاد گردد.

این مکانیزمها نوعاً در محیط زیست ویرانگر بوده و تخریب وسیع سامانه های محیط زیستی را بدنبال دارند.

یکی از مثالهای شفاف و روشن این امر، وجود مستمر آلودگی هوا در کلان شهرهای بزرگ جهان است.

لذا تعطیل شدن اصل عدالت و انصاف و برابری باعث میگردد، بخش های وسیعی از محیط زیست، در اشکال متفاوت ناهنجاری آلوده و تخریب گردد.

آلودگی مستمر هوای تهران از این نوع ناهنجاری است.

و در صورت تداوم این روند آینده ئی تاریک متصور است .بدین ترتیب نابرابری از نوع محیط زیستی آن باعث سقوط تمدنهای کهن گردیده است.

 

اصل چهارم پایداری:

مشوق ها در جهت ایجاد رفتار، کردار و اخلاق پایداری:

 

مردم تمدنهای بر باد رفته کهن بدلیل قطع یکسره و یکپارچه درختان جنگلی و تخریب محیط زیست طبیعی از یک طرف و نبود هشدارهای لازم در جهت توقف یا کند کردن روشهای خشن محیط زیستی، از طرف دیگر، مجموعه دارائیهای محیط زیستی  خود را همراه با تمدنی که بر پا کرده بودند، یکجا از دست دادند.

اگر یک سیستم هشدار دهنده مبنی برتشویق و تنبیه وجود داشت، هرگز تمدن آنها و محیط زیست آنها به تخریب نمی گرائید.

مردم تمدنهای باستانی، درختان جنگل را سریع تر از اینکه تجدید حیات نمایند، قطع کرده و زمین های جنگلی را به مزارع کشاورزی تبدیل می کردند و مهمتر از  همه آنها عایدات را بدون اینکه توجه جدی به طبقات پائین دست صورت گیرد در اختیار طبقات حاکم و زورگو قرار می دادنند. لذا این اخلاق پست و فرومایه و این رفتار رذل و تنزل درجه یافته و این کردار زشت و نقصان داده  شده  مجموعا حیات فضیله و عدم انگیز ه ی لازم در جهت حفظ داشته های محیط زیست و نبود ساز و کار تشویق و تنبیه ، آنها را به روز سیاه کشانید و در زباله دانی و ضایعات محیط زیست محو گردیدند.

 

 

این نمونه تخریب تمدن بصورتی که در فرازهای فوق شرح دادم در همه جای کره زمین مشهود است، کافی  است اندکی تامل کرده و این تخریب را در هر جائی از سیاره زمین نظاره گر باشید.

به ترتیب فوق بود که اصل چهارم پایداری قوت گرفت. این اصل می گوید:

مشوق های اجتماعی باید به کسانیکه به محیط زیست و پایداری آن توجه می کنند، تعلق گیرد و در عوض کسانیکه دشمن محیط زیست هستند و بصورت ناپایدار با آن رفتار می کنند، مستحق تنبیه و جریمه هستند.

 

اگر سیستم اجتماعی و قضائی یک جامعه، افرادی را که از منابع طبیعی و خدمات محیط زیستی سریع از آنکه تجدید حیات یابند، استفاده قرار میکنند را، تشویق کنند و کسانیکه اثرات محیط زیستی غیر مستقیم فعالیت های خود  را مورد توجه قرار نمیدهند را نادیده بگیرند  مجازات نکنند و یا کسانیکه بی عدالتی و نابرابری محیط زیستی  را رواج می دهند، امنیت داشته باشند، سقوط محیط زیستی این چنین جامعه ئی حتمی خواهد بود.

در عوض جامعه ای که به پایداری و اصول آن توجه دارد و سیستمهای اجتماعی آن، خطاکاران محیط زیستی را بشدت تنبیه می کنند، و کسانیکه استفاده از منابع طبیعی و خدمات محیط زیستی را محدود می کنند، تشویق میکنند، این جامعه از نظر اقتصادی، اجتماعی و محیط زیستی پایدار خواهد بود.تقریبا همه تمدن های عصر قدیم فاقد این اصل مهم محیط زیستی بوده اند و هر طبقه و قبیله ئی بر اساس توانمندیهای فیزیکی خود بر بخشی از محیط زیست حمله میکردند و بدین طریق موجبات زوال سیستمهای طبیعی فراهم میگردید.

آیا راه انتخابی جامعه بشری در قبال رعایت اصول پایداری محیط زیست، راه درستی است؟

 

در تبین اصول پایداری توضیح دادم که ملتهای باستانی چگونه چهار اصل مهم پایداری را نقض کردند و به چه طرز فجیعی در ضایعاتی که ایجاد کرده بودند سقوط نمودند.

در این بخش می خواهم به این سئوال مهم پاسخ دهم، که آیا جامعه مدرن پیش رفته امروزی راهی را که در خصوص رعایت اصول عملیاتی پایداری انتخاب کرده است، راه درستی است؟

 

برای اینکه به این سئوال جواب دهیم، لازم است چهار اصل پایداری را هم اکنون در سیاره زمین مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم.

 

اصل اول پایداری می گوید، استفاده از منابع طبیعی و خدمات محیط زیستی باید بگونه ای باشد که امکان تجدید حیات منابع بصورت طبیعی میسر گردد.

آیا در حال حاضر نحوه استفاده این گونه است.

بررسیها نشان می دهد که استفاده از خدمات محیط زیستی سریع تر از آن چیزی است که محیط زیست بتواند بصورت طبیعی آنها را جایگزین کند.

 

به حقایق ذیل توجه کنید:

1- تنوع زیستی Biodiversity.

تقریباً 20000 سال طول می کشد که دریک دوره سخت تکاملی بیست گونه پستانداربوجود آید، در صورتیکه در قرن بیستم تعداد بیست گونه پستاندارمفید محیط زیست، منقرض گشته اند، این نسبت بسیار خطرناک و در عین حال برای حفاظت محیط زیست فوق العاده وحشتناک است، این موضوع بدین معنی است که میزان تجدید پذیری این منبع مهم و حیاتی محیط زیست نسبت 1000 به یک است، یعنی 1000 گونه منقرض می شود و در عوض فقط یک گونه پیدار می گردد.اگر این روند ادامه یابد انقراض زودرس حیات محتمل است.

2- نفت خام:

فرآیند  های زمین شناختی قادرند سالانه فقط 800000 بشکه نفت خام تولید کنند.

در صورتیکه میزان برداشت انسان از ذخائر نفتی هم اکنون سالانه 30000000000 بشکه است .

این نسبت 31000به یک است، یعنی 31000 بشکه برداشت می شود و تنها یک بشکه تجدید حیات می یابد. به نظر میرسد یک فاجعه تمام عیار محیط زیستی در حال رخ دادن است.

 

3- هر سال به میزان یک ملیون هکتار جنگل حاره ای مرطوب تجدید حیات می شود، در عوض به میزان 5.8 میلیون هکتار از این جنگل ها هر ساله برداشت می شود، یعنی میزان و نسبت استفاده 5.8 به یک است.این روند سقوط قریب الوقوع جنگل را دیکته میکند.

 

4- تنها در کشور امریکا سالانه یک تن خاک جاصل خیز ایجاد می شود ولی در عوض 16 تن خاک دچار فرسایش می گردد، وضعیت سایر کشورها فوق العاده وخیم است.

 

مثالهای فوق شواهدی دال بر این است که اصل اول و اساسی پایداری یعنی استفاده درست و صحیح از منابع طبیعی و خدمات محیط زیستی نقض گردیده است.

هتک و حرمت این اصل اساسی نشان می دهد که استفاده ناپایدار انسان از محیط زیست باعث گردیده است که منابع غیر قابل تجدید بسرعت در حال کاهش اند و منابع قابل تجدید نیز بطرز فزآینده ای مورد استفاده قرار می گیرند بنحویکه سرعت استفاده بسیار فراتر از سرعت تجدید حیات آنها است.

5-تغییرات اقلیمی:

با کاهش و تنزل درجه منابع طبیعی و خدمات محیط زیستی ناهنجاریهای زیادی در سیاره زمین بوجود آمده است.

بعنوان مثال: درجه حرارت زمین در حال افزایش است و این تغییرات سریع باعث می گردد اقلیم این کشتی فضائی در نوسان قرار گرفته و پیامدهای وحشتناک دیگری را رقم زند.

دانشمندان می گویند، گرمای ایجاد شده، عمدتاً بواسطه سوختن سوخت های فسیلی و قطع و سوزاندن درختان جنگلی بوجود آمده است.

اگر روند استفاده از منابع فوق بصورت فعلی ادامه یابد، تا سال 2100 میلادی درجه حرارت زمین بین 5.8 تا 1.4 سانتیگراد افزایش خواهد یافت.

در چنین حالتی تغییرات وسیع اقلیمی ایجاد شده و پیامدهای اجتماعی و محیط زیستی جدی بر سیاره زمین حاکم می گردد.

به احتمال قوی تولید غذای جهانی دچار اختلال گشته و سطح آب دریا در مناطق ساحلی بالا رفته و حوادث آب و هوائی فوق العاده شدیدی از قبیل طوفانها، خشک سالی و امواج گرمائی بوجود می آید.

در اقالیم گرمتر اشاعه امراض عفونی مانند تب زرد،نیز فزونی می گیرد.

شواهد زیادی وجود دارد  که نشان میدهد اصول پایداری توسط  مردم تمدنهای باستانی نقض گردیده است و متاسفانه این روند هم اکنون نیز ادامه دارد.موارد ذیل بینگر این مهم است.

نقض اصل اول پایداری توسط انسان(قدیم و جدید)

کاهش منابع طبیعی:

عدم استفاده درست از خدمات محیط زیستی

انسانها در اولین مرحله منابع طبیعی و خدمات محیط زیستی با درجه کیفیت بسیار بالا را مورد استفاده قرار می دهند.

زمانیکه این منابع با درجه کیفیت بالا تقلیل می یابند از منابع با درجه کیفیت پائین استفاده می کنند، دستیابی به این منابع تنزل درجه یافته، مستلزم تلاشهای فراوانی است و امکان دستیابی مطلوب بسیار سخت و طاقت فرسا است.

بعنوان مثال: منابع و کانونهای صید ماهی در دریا در این خصوص نمونه خوبی از کاهش منابع تجدید پذیر ماهیهای دریائی است.

مثلاً اگر در یک منطقه از دریا که کیلومترها مربع وسعت دارد، ماهی بی رویه صید شود و میزان فراتر از میزان تجدید پذیری باشد، در چنین حالتی، کاهش این منابع میسر گشته و از درجه کیفیت بالا به درجه کیفیت پائین تر سقوط می کنند.

نقص اصل دوم پایداری (چشم انداز سیستمی):

سیاست ها و خط مشی هائیکه فاقد چشم انداز سیستمی  اصل دوم پایداری نقض کرده اند.

راستی چرا انسانها منابع طبیعی و خدمات محیط زیستی را دچار کاهش و تنزل درجه    می کنند؟

دلیل اصلی آن عدم توجه و نقض اصل دوم پایداری است.

انسانها در تشخیص اینکه آنها بخشی از یک سیستم کلان محیط زیستی هستند، دچار اشتباه شده اند و فکر می کنند که جدا از این سیستم هستند.

لذا از چشم انداز سیستمی مناسب تبعیت نکرده و بدین ترتیب مجموعه ای از ناهنجاریهای محیط زیستی را مرتکب می شوند.

نبود یک چشم انداز سیستمی  مناسب باعث می شودکه انسانها با سایر بخش های محیط زیست بیگانه گشته و بر اساس منافع شخصی رفتار کنند، مسائلی از قبیل تجمع و تمرکز ثروت، مصرف بیش از حد ، تولید فراوان ضایعات و دست اندازی به اموال و دارائیهای محیط زیست در نبود چشم  انداز سیستمی، تقویت میگردند.

نقض اصل سوم پایداری(فرصت های نابرابر در توسعه انسانی):

یکی از شفافترین دلایلی که نشان می دهد جهان بسوی ناپایداری حرکت می کند، در واقع تفاوتهای فاحش در نحوه توسعه انسانی در میان ملل جهان است.

توسعه انسانی فرآیندی است که دامنه انتخاب فرصت و موفقیت ها در تعلیم و تربیت، بهداشت و سلامت، محیط زیست پاک، درآمد، اشتغال و آزادی سیاسی، برای همگان بالسویه (یکسان و برابر) فراهم میگردد.

این فرصت ها در کشورهای مختلف بطرز قابل ملاحظه ای متفاوت است، بطوری که در سه طبقه کلان قابل دسته بندی اند.

1- کشورها و ملت های با توسعه انسانی بالا.

2- کشورها و ملت های با توسعه انسانی متوسط.

3- کشورها و ملت های با توسعه انسانی پائین.

مردم ملت هائی که سطح بالای توسعه انسانی را دارند، قاعدتاً باید از سطح درآمدی بالا، تحصیلات بسیار عالی و عمر طولانی و سایر پارامترهای بالای اخلاقی، معنوی برخوردار باشند.

مثلاً در کانادا، فرانسه و امریکا، وضع مالی مردم تا حدودی قابل قبول است،ولی عدد قابل ملاحظه ای از مردم واقعا گرسنه اند و عده ای دیگر حقیقتا از دایره اخلاق انسانی و محیط زیستی فاصله دارند.

در عوض در کشورهای نظیر کینیا، میانمار و هائیتی، سطح توسعه انسانی بسیار پائین است، این ملت ها نوعاً فقیر، غیر تحصیل کرده و دارای عمر کوتاه می باشند.

بطور کلی می توانم تحلیل کنم که وضعیت توسعه انسانی در اغلب کشورهای جهان بلحاظ محیط زیستی چیزی فراتر از فاجعه است یا بهتر بگویم ابرفاجعه است.

معمولاً همه ملت ها اعم از غنی و فقیر، مجموعه ئی از نابرابریها را بر بخش های مختلف محیط زیست تحمیل می کند و به بهانه تولید رفاه و بالا بردن کیفیت زندگی مردم بنحو بیرحمانه ای بر منابع محیط زیست حمله می کنند وعایدات را فقط در اختیار عده ئی معدود و خودخواه قرار می دهند این توزیع نامتعادل خدمات محیط زیستی بر گسترش فقر می افزاید.

در حال حاضر این نابرابری و عدم ایجاد فرصت های مناسب برای همه مردم، باعث گردیده است که اصل سوم پایداری یعنی برقراری عدالت اجتماعی، مساوات و عدالت اکولوژیکی به فراموشی سپرده شود.

به جدول ذیل توجه کنید:

کشور

سرانه تولید ناخالص داخلی / نفر

نرخ سواد

دستیابی مردم به آب آشامیدنی سالم

HIV

%

امید زندگانی

کانادا

31000 دلار

100%

100%

0.30

80سال

ایران

11400دلار

86.5%

92%

0.14

73سال

کینا

1000دلار

74%

62%

7

47سال

 

با توجه به توضیحات فوق، فرصت های نابرابر در توسعه انسانی، باعث گردیده که همه سامانه ها فقط به نفع عده ای خاص مورد بهره برداری قرار گرفته و عدالت محیط زیستی و اکولوژیکی نیز در مخاطره جدی قرار گیرند.

امروز اکثر کشورهای جهان به واسطه عدم رعایت فرصت های برابر برای همه مردم در فقر مطلق بسر می برند و محیط زیست آنها نیز در ساهی فقر رنجور گشته است..

تقریباً نصف جمعیت جهان یعنی سه میلیارد نفر در اقیانوس فقر شناورند و عایدات آنها از محیط زیست روزانه به اندازه 2 دلار است و عده ای دیگر که تا حدود زیادی به محیط زیست دست اندازی کرده اند عایداتی بیش از هزاران دلار  را در روز بخود اختصاص میدهند. تخریبات محیط زیستی ثروتمندان ، سرسام آور و وحشتناک است.

 

با توجه به همه موارد فوق،مجموعه ی  نابرابری های محیط زیستی باعث  کاهش منابع و تنزیل درجه خدمات محیط زیستی می گردد و تعاقب این مهم استاندارد زندگی مردم و سایر موجودات زنده، نقصان کیفیت می گیرد. با بروز نابرابری و عدم اجرای عدالت در کلیه شقوق هستی در کره زمین لطمات وسیعی بر همه سامانه های انسانی و محیط زیستی وارد می گردد.

لذا برای جلوگیری از تشدید نابرابری وجود سازکارهای بین المللی  لازم است.

نقض اصل چهارم پایداری(پایداری اقدامات اقتصادی و محیط زیستی):

در نبود یک سیستم اخلاقی پایدار و نداشتن رفتار مناسب اجتماعی -زیستی همه اقدامات اقتصادی و فعالیت های  محیط زیستی ناپایدارگشته و بر سایه وحشت بر کیفیت زندگی گیاهی- حیوانی و انسانی حاکم می گردد.

در چنین حالتی، مردم برای دستیابی به ثروت بیشتر، به مجموعه دارائیهای محیط زیستی بنحو بی رحمانه ای حمله کرده و عایدات شخصی مورد نظر خود را، محقق می سازند، لذا این اصل مهم پایداری که بر مدار تشویق و تنبیه استوار است، از طرف حاکمان و مردم بشدت در حال نقض شدن است، اینکه مردم در جهت حفظ محیط زیست احساس مسئولیت نمی کنند و قوانین سخت گیرانه غایبند، از جمله گرفتاریهای است که امروز بر جوامع انسانی حاکم است.

لذا با تدوین سازگار مناسب و ایجاد سیستم تشویق و تنبیه، می شود جلوی ناهنجاریهای محیط زیستی  را تا حدود زیادی سد کرد.

اهداف ملی-زیست محیطی که می توانند در خدمت توسعه پایدار قرار گیرد نیز استاندارد زندگی مردم و سایر موجودات زنده را بالا برده و بر کیفیت زندگی انسان می افزاید.

مجموعه اهداف ملی که می توانند در خدمت مردم، اقتصاد و محیط زیست قرار گیرند، عبارتند از :

1- بهداشت و محیط زیست:

دولت ها باید تضمین کنند، هر شهروندی از منافع، هوای پاکَ، آب سالم و محیط زیست مطلوب و تندرست، در خانه، محل کار و در تفریحات، لذت ببرد.

 

 

 

2- اقتصاد سالم:

همه کشورهای جهان باید، چارچوب های لازم را برای رشد اقتصادی سالم دیکته کرده و اشتغال با معنائی برای همه جویندگان کار فراهم کنند، فقر را  ریشه کن کرده  و  فرصت افزایش کیفیت زندگی  رابرای همه مردمان سامان خود فراهم آورند.

3- برقراری عدالت اجتماعی و محیط زیستی:

ملت ها باید عدالت را در سرتاسر مناطق خود مستقر کنند و فرصت دستیابی به رفاه اقتصادی ، اجتماعی و محیط زیستی را برای همگان گرد آورند.

4- حفاظت محیط زیست :

حفاظت، استفاده، نگهداری و احیاء منابع طبیعی  از جمله حاصل خیزی زمین، پاکی هوا و  وفور تنوع زیستی و سایر مواهب طبیعت، برای نسل فعلی و آینده بسیار حیاتی و اجتناب ناپذیر است.همه دول سیاره حیات باید در چارچوب اصول مسلم پایداری به نگهداری از این دستآورد بزرگی هستی (سیاره آبی- خاکی حیات)اهتمام ورزند

 

5- مسئولیت پذیری:

همه آحاد جامعه باید در قبال اقدامات انفرادی خود در جهت حفاظت و حمایت از اقتصاد و محیط زیست مسئول باشند، این مهم برای مردم، اقتصاد و محیط زیست بسیار ضروری و در عین حال پسندیده است.

 

6- ایجاد جوامع و شهرک های پایدار:

دولت ها باید مردم را به تعاون  و همکاری تشویق کنند. مردم با کارجمعی می توانند جوامع پایدار و تندرستی را طراحی کرده و در حفظ دارائیهای طبیعی محیط زیستی کوشش نمایند.

در چنین حالتی مردم با ایجاد سازکارهای درونی مناسب، از سلامت هم دیگر با خبر بوده و در تعلیم و تربیت نسل جوان خود نیز جدی می گردند.

اگر همه مردم، مشکلات را با هم حل کنند، مجموعه  ئی از زیبائیهای اقتصادی، اجتماعی و محیط زیستی فراهم می گردد.

 

 

7- مشارکت مردم در تصمیمات:

ملت ها باید فرصت های لازم را برای انجام عملیات اقتصادی، اجتماعی و محیط زیست فراهم نموده و همگان را در تصمیمات مشارکت دهند.

 

8- دولت های جهان:

لازم است دولت ها در جهت تثبیت جمعیت اقدامات لازم و ضروری را پیش بینی و به مرحله عمل نزدیک کنند.

کاهش بیش از حد و یا افزایش بی رویه جمعیت خطرات وحشتناک اقتصادی، اجتماعی و محیط زیستی بهمراه دارد.

 

9- مسئولیت پذیری بین المللی:

دول جهان میتوانند با همکاری و مسئولیت بین المللی، متعهد به حفاظت از محیط زیست جهانی گردند، این امر کیفیت زندگی در کره زمین را بالا برده و برای اقتصاد، مردم و محیط زیست موفقیت خوبی به ارمغان میاورد.

10-تعلیم و تربیت:

لازم است تعلیم و تربیت محیط زیستی کل جهان را فرا گیرد و مردم در خصوص توسعه پایدار و زندگی با کیفیت عالی در محیط زیست عالی آموزش داده شوند، آموزشهای رفتاری ،کرداری و گفتاری در زمینه حفاظت محیط زیست و تربیت محیط زیستی جوانان، منابع طبیعی و سایر بخش های محیط زیست را در امنیت نسبی نگه می دارد.

 

پایداری و توجه به توسعه پایدار در آحاد جامعه جهانی/ ردپای محیط زیستی مردم تمدنهای باستانی و عبر(جمع عبرت) گرفتن از این مهمات: (Environmental Footprint)

شاید یکی از بزرگترین موانع در راه رسیدن به توسعه پایدار، مقاومت در مقابل تغییراتی باشد که باید در این خصوص انجام گردد.

بعنوان نمونه، افراد یک جامعه در رابطه با نقش خود در ایجاد گرمای جهانی و یا تخریب منابع محیط زیست از اطلاعات لازم بی بهره اند و به همین دلیل در برابر هر گونه تغییری در این خصوص مقاومت می کنند، ولی زمانیکه موضوع برای آنها شفاف گردد، نه تنها همکاری بلکه حاضرند هزینه هم متقبل شوند، و اما یک فرد چگونه می تواند به حفاظت از محیط زیست کمک کند؟

تصمیمات روزانه ما، در واقع، تعیین کننده میزان خسارت و یا برداشت از مواهب محیط زیست است، با هر تصمیمی که روزانه اتخاذ می شود، این تصمیم در استفاده از منابع طبیعی، تولید آلودگی هوا و سایر موارد محیط زیستی بسیار موثر است.

مهمترین تصمیمات در نحوه خرید ما از کالای محیط زیستی متجلی می گردد.

کالا و خدمات متفاوت محیط زیستی، نیازمند مقادیر و موازین متفاوت از انواع انرژی، مواد و خدمات محیط زیستی است .مصرف  مواد و انرژی نیز تولید آلودگی  و تخریب حد اقل بخشی از محیط زیست را بهمراه دارد که نتیجه تصمیمات انسانی است.

در این مبحث مهم توضیح خواهیم داد که چگونه خرید های ما بر محیط زیست اثر می گذارند.

این اثر را با استفاده از مفهوم ردپای محیط زیستی تشریح خواهم کرد.

طبق تعریف،مصرف منابع طبیعی و خدمات محیط زیستی که برای تولید غذا، لباس، پناهگاه و سایر خدمات که از محیط زیست برای استفاده هر نفر استحصال میشود را  ردپای محیط زیستی میگویند.به عبارت دیگر مجموعه ی منابع طبیعی و خدمات محیط زیستی که برای تامین همه نیازمندیهای انسان از محیط زیست استخراج میشود را رد پای محیط زیستی (environmental footprint)مینامند

بخشی از ردپای محیط زیستی ما کاملاً آشکار و مشهود است، مقدار آبی که استفاده می کنیم و یا میزان انرژِی مصرفی برای به حرکت در آوردن وسیله نقلیه شخصی، این قبیل ردپاها معمولا مرسوم و معلوم است.

ولی واقعیت چیز دیگری است، در واقع ردپاهای اکولوژیکی زیادی وجود دارند که کمتر در مخیله ما خطور می کنند و ما معمولاً به آن فکر نمی کنیم، ولی واقعاً وجود دارند.

بعنوان مثال، بعضی از غذائی را که بدست می آوریم با استفاده از زمین های در حال فرسایش و با بکارگیری مواد شیمیائی آفت کش، کاشت و برداشت می شود.

و یا مثلاً استفاده از برق و بنزین، انتشار گاز دی اکسید کربن(CO2) را در اتمسفر افزایش داده و بدین صورت در گرمای جهانی نقش دارند که به نوبه خود تغییرات اقلیم را باعث می گردند و این موارد مهم بخشی از ردپای پنهان اکولوژیکی ما است.

یا مثلاً همین کاغذهای را که ما امروزه استفاده می کنیم ممکن است از درختانی بدست آمده باشند که از آنها بصورت پایدار برداشت نشده باشد.

موارد فوق ردپاهای محیط زیستی است که میتوانیم  آنها را در محسبات مربوط به این امر(ردپا)لحاظ نمائیم.

اگر بخواهید ردپای اکولوژیکی خود را در شکل استفاده از انرژی بصورت کیلوکالری (kcalsمحاسبه  کنید  به اعداد و ارقام ذیل توجه نمائید.

بر اساس محاسبات بدست آمده، اگر شما بخواهید مسیری ده کیلومتری را طی کنید، در خصوص مصرف انرژی مقادیر ذیل متصور است.

اگر پیاده روی کنید به میزان 100 کیلو کالری انرژی مصرف می کنید و در صورتیکه این ده کیلومتر را با دوچرخه بپیمائید به اندازه 210 کیلوکالری انرژی کربوهیدرات مصرف می نمائید.

ولی اگر همین مسافت را با اتومبیل خود طی کنید، تقریباً یک لیتر بنزین معادل 8000 کیلوکالری انرژی مصرف می نمائید.

باید بدانید که سوزاندن این مقدار بنزین مقدار زیادی آلاینده هوا  نیز تولید می کند، رانندگی شما تقریباً بیش از دو کیلوگرم ماده گرم کننده هوا یعنی CO2 نیز تولید می نماید. دی اکسید کربن یک گاز گلخانه ای بسیار مهم است، شما نیز با سوختن یک لیتر بنزین به مقدار یک چهارم کیلوگرم، ماده بسیار خطرناک منواکسیدکربن(CO)  هم که برای سلامت  انسان وموجودات زنده خطر آفرین است  را نیز تولید می کند.

علاوه بر موارد فوق مقدار چند گرم دود و مه فتوشیمیائی که با هیدروکربن و نیتروژن همراه است را نیز تولید می کند.

اگر شما این ده کیلومتر را با دوچرخه طی کنید علاوه بر اینکه هیچ گونه آلودگی تولید نمی کنید،انرژی مصرفی شما 40 برابر کمتر از انرژی مصرفی در وسیله نقلیه شخصی خواهد بود. سوخت فسیلی خطرناک نمی سوزانید و هیچگونه گاز سمی خطر ناکی هم تولید نمی کنید.

پس دوچرخه سواران و کسانیکه مسافت های کوتاه را پیاده روی میکنند از دوستداران واقعی محیط زیست محسوب می شوند.

سایر وسائل مصرف کننده سوخت بنوعی دشمنان محیط زیست تلقی می گردند.

در سرتاسر این  بحث  طولانی مربوط به محیط زیست  این پس به بیان اعداد و ارقام توضیح خواهیم داد که هر یک از افراد در کره زمین، چه مقدار منابع طبیعی مصرف می کنند و مهمتر اینکه هر نفر چه میزان آلودگی تولید می کند و به چه اندازه در تخریب محیط زیست نقش دارد.

بعنوان مثال در بخش مربوط به سوخت های فسیلی توضیح خواهیم داد که هر یک فرد چه مقدار سوخت فسیلی مصرف می کنند و چگونه می تواند این میزان مصرف را محاسبه کرده و آنرا کاهش دهد.

در بحث مربوط به تغییر اقلیم جهانی به شما خواهیم گفت که چگونه می مقدار دی اکسیدکربن تولید شده توسط خودتان را محاسبه کنید.

احتمالاً شما باید بدانید که CO2 باعث بالا بردن درجه حرارت زمین می شود و تغییرات وسیع اقلیمی نیز ایجاد می کنند.

در پایان این بحث گسترده، روشن خواهد شد که هر فرد در سیاره زمین، چه مقدار ردپای محیط زیستی دارد و این ردپا چه اثر وحشتناکی بر کره زمین وارد و مهمتر اینکه چگونه می تواند، ردپای اکولوژیکی  خود را در سیاره حیات کاهش دهد.

هدف اصلی کتابت ردپای محیط زیستی در واقع تبین اصول پایداری است، به نحویکه بتوانیم با درک کامل و شامل انها، ردپای اکولوژیکی خود را کاهش دهیم.

 

 

ردپای محیط زیستی مردمان تمدنهای باستانی:

 

اندازه گیری ردپای محیط زیستی، مثلاً ساخت یکی از مجسمه های تخت جمشید در نظر بگیرید

برای ساخت یکی از این مجسمه ها در قدیم و حمل آن به مکان مورد نظر احتمالاً اقدامات ذیل صورت گرفته است. تصور کنید که وزن  این مجسمه ها 80 تن باشد و از کوههای اطراف به مکان مورد نظر حمل گردیده است.

این سنگها، بدلیل نبود تکنولوژی مناسب حمل، عمدتاً توسط نیروی ماهیچه کارگران جابجا شده اند.

یعنی در واقع مقدار بسیار زیادی انرژی، برای حمل این مجسمه ها  مصرف گردیده است، البته نه انرژی حاصل از سوخت های فسیلی، بلکه انرژی ناشی از مصرف مواد غذائی که با استفاده از حاصل خیز کردن زمینهای کشاورزی و کاشت محصولات و نهایتاً استفاده غذائی کارگران، انرژی تولید و مصرف گشته است.

حالا اگر بخواهیم انرژی لازم برای حمل این مقدار سنگ را (80 تن) را اندازه گیری کنیم ، توضیحات جامع ذیل قابل بیان است.

فرض کنید اگر یک مجسمه کوچک از این مجسمه ها، 4 متر ارتفاع و 22.5 تن وزن داشته باشد  و قرار است 10 کیلومتر از محل اولیه به محل نصب حمل گردد.

برای حمل این مجسمه، تعداد 70 نفر کارگر باید با مصرف انرژی بسیار زیاد این ده کیلومتر را به مدت 5 روز طی کرده و مجسمه را به محل نصب برسانند.

فرض کنید هر کدام از کارگران بنوعی در انتقال این مجسمه شرکت دارند و هر کارگر یک خانواده 9 نفری دارد، یعنی 630=70*9، بدین ترتیب باید برای 630 نفر انرژی لازم تولید گردد تا آنها بتوانند یک مجسمه را نقل و مکان دهند.

تصور کنید چه مقدار غذا مورد نیاز است و چه اندازه انرژی در شکل هیدارات کربن (carbohydrates)باید مورد استفاده قرار گیرد.

بخوبی میدانیم که هر نفر روزانه به میزان 2880 کیلوکالری انرژی در شکل غذا، نیاز دارد، از این میزان 600 کیلوکالری در شکل پروتئین (protein)برای کارکرد ماهیچه ها به منظور جابجا کردن مجسمه مورد نیاز است.

مسلماً مردمان تمدن کهن برای تهیه این مقدار پروتئین از حیوانات استفاده می کرده اند و بقیه 2280 کیلوکالری انرژی را از عایدات حاصل از زمین های کشاورزی و جنگل بدست می آورند.

این 70 نفر کارگر جمعاً به میزان 201600 کیلوکالری انرژی روزانه احتیاج داشتند، یعنی آنها برای بدست آوردن سیب زمینی به میزان 15 میلیون کیلوکالری در هر هکتار، از زمین های کشاورزی را زیر کشت می بردند و برای مثلاً تولید موز نیز 14 میلیون کیلوکالری در هر هکتار برداشت می کردند.

بعبارتی به مقدار 4 هکتار زمین کشاورزی مورد نیاز بوده تا انرژی لازم را برای 70 نفر کارگر فراهم آید.

آنها بصورت مداوم، سال به سال این برداشت را از زمین های کشاورزی انجام می دادند، بدون اینکه به زمین اجازه دهند تا تجدید حیات کند، این گونه بود که مواد غذائی آنها در سالهای آخر حیات و تمدن آنها، به نقصان گراید و قحطی گسترده بر این گونه تمدنها حاکم شد و نهایتاً همگی در دل زمین دفن گردید.

ولی ردپای اکولوژیکی آنها متوقف نگردید و کماکان آنها علاوه بر کار کشی از کارگران و جمع آوری ثروت و دارائیهای محیط زیستی با بکار گرفتن طبقه ضعیف هر چه بیشتر از منابع طبیعی برداشت کرده و تجمع و تمرکز ثروت می پرداختند، تا اینکه نهایتاً فقر محیط زیستی بر همه تمدن آنها حاکم گردید و بدلیل نبود هوشمندی لازم در استفاده برابر از دارائیهای محیط زیستی، جنگ و غارت و کشت و کشتار در این گونه تمدنها حاکم گردید و نهایتاً باعث سقوط یکباره تمدنهای باستانی در جای جای کره زمین گردید.

این داستان کوتاه و در عین حال واقعی به ما می گوید که ردپای اکولوژیکی در صورتیکه بدون ملاحضات محیط زیستی لازم افزایش یابد، منجر به سقوط هر گونه تمدنی در سیاره زمین می گردد. بخوانیم،لذت ببریم و عبرت بگیریم.