نقش اخلاق در حفاظت از محیط زیست
- Hits: 2539
نقش اخلاق در حفاظت از محیط زیست
تالیف و گردآوری: دکتر سلطانی نژاد
"بنام خدا"
نقش اخلاق در حفاظت از محیط زیست
اخلاق پایدار محیط زیستی:
این فصل عمیق و در خور توجه، در واقع فصل پایانی این کتابت است.
تا بحال سعی شده است در خصوص کلیه مسائل مربوط به حفاظت محیط زیست، اعم از شناخت، درک، اهمیت، مشکلات و نحوه حل آنها، بتفصیل سخن بمیان آید.
اما این فصل که بخش اخلاق محیط زیستی نام گذاری شده است شاید بنوعی مهم ترین فصل این کتابت قلمداد گردد، بخاطر اینکه، اگر انسان برای هر فعالیتی که می خواهد انجام دهد، جنبه های اخلاقی آنرا در نظر نگیرید، آن فعالیت بدرستی انجام نمی گردد.
بعبارت دیگر، اگر در یک رویکرد پایدار محیط زیستی که عمدتاً بر حفاظت، بازیافت، استفاده از منابع تجدید پذیر، احیاء و ابقاء تکیه دارد عاری از اخلاق حسنه محیط زیستی گردد، هیج کدام از اصول عملیاتی پایداری بدرستی انجام نخواهد شد.
بدین ترتیب اخلاق محیط زیستی، بخشی از نیات درونی انسانها است که بر اساس معیارهای روان شناختی در خصوص همه پدیده های حیات قابل تبین است.
در چنین دستگاه اندیشه ای است که می شود بر اساس آن به همه پدیده های حیات بنوعی متفاوت نگریست.
انسانها در طول دوران حیات خود با دو پدیده و اصول مهم درونی روبرو هستند:
1- فضائل اخلاقی.
2- رذائل اخلاقی.
این دو نیروی درونی در خصوص همه رفتارهای انسان در ستیزند، ولی همواره اصالت با فضلیت است.
رذیلت در این پایگاه رقابتی از اصلالت لازم برخوردار نیست. شاید یک مثال این قضیه را روشن و شفافتر کند.
تصور کنید از پیاده رو یک خیابان در حال عبور هستید، در مسیر دو نفر را مشاهده می کنید که یکی در حال رها کردن ضایعات سمی همراه با خود در آب جدول کنار خیابان است و دیگری در حال جلوگیری از این کار است و این دو نفر با مشاجره به کار خود ادامه می دهند، شخص آلوده کننده با ناآگاهی به فرومایگی اخلاق محیط زیستی دچار شده است که توسط شخص دیگری که با آگاهی از نیت درونی خود به برتری اخلاقی دست زده و مانع آلوده شدن محیط زیست میگردد.
لذا اخلاق با نیات درونی انسان پیوندی ناگسستنی دارد و اساساً از فضیلت ها درس گرفته و به رذیلت ها جواب منفی می دهد.
بدین ترتیب نیات درونی انسان تعیین کننده فضایل اخلاقی است که در فعالیت های او بصورت مداوم متجلی می گردد.
لذا اگر از رفتار نیکو در قبال حفاظت از محیط تبعیت کنیم، هرگز در محیط آلودگی بوجود نیامده و کمبود منابع طبیعی هم جبران می گردد.
انسانها در طول تاریخ با توجه به نیات درونی خود در ارتباط بامحیط زیست و نحوه حفاظت از آن همواره از دو رویکرد اخلاقی پیروی کرده اند:
1- . اخلاق ناپایدار محیط زیستی.
2- اخلاقی پایدار محیط زیستی
برای درک بهتر این دو نوع اخلاق، مخصوصاً اخلاق ناپایدار، لازم است ویژیگیهای این دو پدیده مهم را تبین و تحلیل نمائیم.
الف: اخلاق ناپایدار محیط زیستی، این نوع رویکرد در برگیرنده سه ویژیگی بسیار مهم است:
1- طرفداران این طرز تفکر که تقریباً در همه جوامع وجود دارند، معتقدند که سیاره زمین از منابع بسیار نامحدودی برخوردار بوده و انحصاراً برای استفاده انسان ترتیب و تنظیم گشته است، بعبارت دیگر آنها می گویند، در زمین فراوانی منابع وجود دارد و همه آنها برای استفاده انسان آفریده شده، لذا آنها اعتقاد دارند که بر همین بنیاد زمین از ظرفیت و توانمندی لازم برای تحلیل و از بین بردن آلاینده های ناشی از فعالیت های انسانی نیز برخوردار می باشد.
2- این افراطیون محیط زیستی می گویند انسان جدای از سایر گونه های حیوانی بوده و منفک از طبیعت است و بخشی از آن یشمار نمی رود، بعبارت دیگر کسانیکه طرفدار اخلاق ناپایدار هستند، می گویند انسان می تواند بدون وجود سیستمهای طبیعی موجود در زمین، به حیات خود ادامه دهد و در برابر نیروهای طبیعی و قوانین اکولوژیکی که همه موجودات دیگر را تحت تاثیر قرار می دهد، از نوعی مصونیت برخوردار است.
3- این ایده آلیستهای محیط زیستی فاقد اخلاق می پندارند،که موفقیت های بشری از طریق غلبه و کنترل بر طبیعت و محیط زیست قابل حصول است.
تلقی ها و طرز تفکرهای سه گانه فوق، ده ها هزاران سال است که بر تفکر این گونه انسانها حاکم است و عموماً ثروتمندان و غارتگران طبیعت در این حوزه قرار دارند.
در واقع در جهان صنعتی امروز، اینگونه تفکرات است که مشکلات عدیده ای در محیط زیست بوجود آورده است و همه بخش های آن حتی انسان، در تهدید جدی قرار گرفته اند.
طرفداران اخلاق ناپایدار محیط زیستی، با بی رحمی هر چه تمامتر بر آب، خاک، هوا، گیاهان، جانوران، منابع طبیعی و حتی انسانهای فقیر حمله کرده و همه سامانه های طبیعی را به بهانه توسعه اقتصادی بر هم زده و تخریب کرده اند.
تقریباً همه کشورهائی که امروزه توسعه صنعتی را به یدک می کشند، با زیر پا گذاشتن اخلاق محیط زیستی و پیروی از ناپایداری، مقصران و گناهکاران اصلی تخریب محیط زیست محلی و جهانی قلمداد می گردند.
امریکا، آلمان، فرانسه، انگلستان، ژاپن و اکثر کشورهای بلوک غرب و شرق، بدلیل بد اخلاقیهای محیط زیستی و بهره برداریهای مکرر و بدون ملاحطه از مواهب طبیعت، باعث گشته اند، انواع آلاینده ها در بخش های مختلف محیط زیست پراکنده گشته و منابع طبیعی نیز کاهش یابند.
تخریب جنگل ها، برداشت غیر قابل ملاحظه از منابع تجدید شونده و غیر قابل تجدید، از بین بردن تنوع محیط زیستی و سایر ناهنجاریها، ارمغان برخورداری از اخلاق ناپایدار است.
البته این نوع دست اندازی در کوتاه مدت می تواند، رفاه نسبی را برای عده ای از مردم که دارای مهارت کافی از چنگ اندازی بر منابع برخوردارند را بوجود آورد و بخشی کوچکی از جامعه جهانی را ثروتمند نماید، ولی قریب به 80% از مردم جامعه زمین را در فقر نگه می دارد.
اساساً اخلاق ناپایدار، مروج تمرکز ثروت، مصرف بیش از حد و تولید وحشتناک آلودگی است.
ثروتمندان غالباً و در طول تاریخ از تخریب گران واقعی محیط زیست قلمداد می گردند.
این طرز تفکر هنوز در اکثر جوامع جهان دارای طرفداران زیادی است، حتی بعضی از سیاست مداران، مروج این گونه اخلاق می باشند.
مفهوم کلیدی:
اخلاق ناپایدار محیط زیستی ریشه های تاریخی طولانی دارد و از گذشته های دور در جوامع انسانی وجود داشته است، متاسفانه این نوع اخلاق در تمدنهای مدرن امروزی هم رسوخ کرده است. عبارت، نامحدود بودن منابع طبیعی، استفاده انحصاری انسان از طبیعت و بخشی از طبیعت ندانستن خود و جدا کردن انسان از محیط زیست، همگی باعث گردیده است که انسان بطرز بی رخمانه ای بر محیط زیست غلبه و حمله کرده و سامانه های طبیعی را از کار بیندازد. مجموعه رفتارهای فوق، سبب می گردد تا انسان نسبت به تامین نیازمندیهای طبیعی خود از محیط زیست تجدید نظر نموده و در جهت حل بحرانهای محیط زیستی بفوریت چاره اندیشی نماید. |
چکیده رویکرد هائیکه نشانگر اخلاق ناپایدار محیط زیستی است عبارتند از:
1- سیاره زمین بانکی نامحدود از منابع طبیعی بوده و انحصاراً برای استفاده های انسانی خلق گردیده است.
2- هنگامیکه در یک منطقه از زمین دچار محدودیت منابع شوید، فوراً به منطقه ائی دیگر نقل مکان کنید.
3- تمرکز ثروت زندگی را بهتر می کند و هر اندازه که بتوانیم باید از طبیعت بهره برداری کرده و مال اندوزی را مایه افتخار بدانیم.
4- هزینه پروژه ها بر اساس مواد، انرژی و کار تعیین میگردد و اقتصاد بر پایه این سه عامل شکل می گیرد.
5- کلیه موفقیت های هر ملتی در گرو غلبه آن ملت بر طبیعت و کنترل آن است، باید طبیعت و محیط زیست را تا هر اندازه که بتوانیم در تسخیر خود نگه داریم.
6- اگر در تسلط بر طبیعت دچار مشکل محیط زیستی شویم، قوانین و تکنولوژی به سراغ ما آمده و حلال مشکلات محیط زیستی می شوند.
7- انسانها ،جدای از طبیعت هستند و برتر از آن می باشند، لذا می توانند به هر شکل ممکن از طبیعت استفاده کنند.
8- تولید آلودگی و ضایعات در همه فعالیت های بشری اجتناب ناپذیر است و ما نمی توانیم برای آن کاری انجام دهیم.
اخلاق پایدار :(Sustainable Ethics)
رویکرد دیگری که می تواند در جهت حفاظت محیط زیست مورد بهره برداری قرار گیرد، در واقع رویکردی که به حیات نگاه خردمندانه دارد،اخلاق پایدار است. انسان می تواند با درس گرفتن از ناهنجاریهای محیط زیستی، روش اخلاقی خود را تغییر داده و در جهت حفاظت از محیط زیست بگونه ای دیگر عمل کند.
بعنوان مثال: عقایدی که در گذشته در خصوص برده داری و استعمار و حتی کمونیسم و امپرالیسم وجود داشته، امروزه همه توسط اکثر انسانهای خردمند جهان به فراموشی سپرده شده و از هم پاشیده اند.
مثلاً در گذشته دور، برده داری افتخار بود و یا اینکه کشورهای قدرتمند از اینکه کشوری دیگر را مستعمره خود قرار می دادند، احساس خوش آیندی داشتند . کمونیست ها که قریب به شصت سال بر شوروی حکومت کردند، نتوانستندرضایت مندی کامل مردم خود را بدست آورند و سرانجام با شکست مواجه گردیده و نهایتاً تغییر رفتار و رویه دادند.
در خصوص حفاظت از محیط زیست، قضیه بر همین منوال است و انسان می تواند با تغییر رفتار و نگرش نسبت به محیط زیست، در جهت حفاظت و پایداری آن، پیش قدم گردد.
مفهوم کلیدی:
اخلاق ناپایدار می تواند با تغییر رفتار، کردار و گفتار انسانها نسبت به محیط زیست به اخلاق پایدار تبدیل گردد. دقیقاً همانند رفتارهای که در طول تاریخ بوده اند ولی بدلیل کارکرد نامناسب همگی منسوخ و از بین رفته اند، شاهد این امر، فروپاشی و رژیم های کمونیستی در جهان است. اصلاح درون انسان و نیت های او نسبت به استفاده و محافظت از محیط زیست، پیش نیاز اخلاق پایدار در جوامع امروزی محسوب می گردد. |
محیط زیست از منظر اخلاق پایدار:
در بخش های گذشته توضیح داده شد که محیط زیست عبارت است از، آب، خاک، هوا، گیاهان، جانوران، منابع طبیعی و انسان.
از منظر اخلاق با تکیه بر پایداری، استفاده از همه بخش های محیط زیست مرهون حفاظت و نگهداری از آنها نیز است،و این مهم امری معقول و پسندیده میباشد.
بعنوان مثال: اگر درون و نیات انسانها نسبت به استفاده از آب، همراه با آلوده نکردن آن، کم مصرف کردن، بر اساس نیاز استفاده کردن و در صورت ایجاد آلودگی، پاک سازی آن، مدنظر قرار گیرد.
این مهم یک فضیلت اخلاقی محسوب گشته و پایدار تلقی می گردد، چرا که، همزمان با استفاده، محافظت نیز ملاک عمل است.
مثال فوق برای سایر سامانه های طبیعی، اکولوژیکی و محیط زیستی، نیز صادق است.
بدین ترتیب درون و نیت انسانها تعیین کننده میزان فضیلت اخلاقی آنها در ارتباط با برخورداری صحیح از مواهب محیط زیستی است.
لذا اجتیاط در استفاده از منابع طبیعی نقش موثری در نحوه نگهداری و حفاظت آنها است که در مدار اخلاق جای میگیرد.
از آنجائیکه حفاظت منابع طبیعی و سایر سامانه های اکولوژیک نیازمند عمل و عکس العمل یکسان و یکنواخت است، لذا مسئولیت تک تک افراد کره زمین در نگهداری سلامت و تندرستی محیط زیست نقش بسزائی دارد.
بعنوان مثال: اخلاق اکولوژیکی ایجاد می کند، هنگامیکه یک کشاورز دانه ای در زمین می کارد، به فکر آبیاری، پرورش، نگهداری و ثمردهی آن نیز باشد و از مواد سمی خطرناک برای رشد بیشتر آن استفاده نکند، این مفهوم به معنای دقیق اخلاقی آن اگر در همه زمینه های محیط زیستی جاری و ساری گردد، می تواند یک انقلاب گسترده اخلاقی در نگهداری از محیط زیست ایجاد نموده و ساخت یک جامعه پایدار را نوید دهد.
مفهوم کلیدی:
اخلاق محیط زیستی و احترام به همه پدیده های خلقت از مختصات رسیدن به یک جامعه پایدار محیط زیستی است. این اخلاق ایجاب می کند که ما انسانها خودمان را بخشی از طبیعت و محیط زیست بدانیم و نه تافته جدا بافته از آن. ما باید ایده تسلط بی رحمانه بر همه ساختارهای حیات را از درون خود دور نمائیم. مسلماً این چنین اخلاقی پسندیده جوامع با فرهنگ و متمدن مدرن محیط زیستی خواهد بود. |
ایجاد یک تئوری و نظریه جدید برای حل چالش های امروزی محیط زیست:
اخلاق مانا و پایدار:
اگر کمی اندیشه کرده و به فکر فرو رویم، بخوبی در می یابیم که منابع موجود در سیاره خاکی، آبی زمین، برای همیشه بوفور یافت نمی شوند، هر مقدار تعداد ما انسانها بیشتر شود و هر اندازه که سایر گونه های غیر انسانی زنده پرجمعیت گردند، به همان اندازه از فراوانی مواد و منابع مورد نیاز کاسته می شود.
لذا با یادآوری اینکه، منابع موجود در کره زمین محدود هستند و مخصوصاً منابع غبر قابل تجدید آن( مانند فلزات و نفت و سایر سوخت های فسیلی) حتی منابع تجدید شونده، سریع تراز آن که بتوانند تولید مثل کنند، مورد بهره برداری بیش از حد قرار می گیرند و مهم تر اینکه با این روند فزآینده استفاده از منابع، محیط زیست نمی تواند، ضایعات بوجود آمده را تجزیه کرده و دوباره مورد استفاده قرار دهد.
در چنین حالتی محدودیت واقعی فیزیکی -بیولوژیکی بوجود می آید.
لذا اگر اخلاق و وجدان پایدار محیط زیستی ایجاد نگردد، انسان در همه سامانه های زنده و غیر زنده آن در معرض نابودی زودرس قرار می گیرد.
به منظور ایجاد و توسعه یک جامعه پایدار مبتنی بر اخلاق پایدار، ما انسانها باید به این تشخیص درونی برسیم که رشد نامحدود مصرف مواد ، در یک جهان محدود(کره زمین) در دراز مدت غیر ممکن خواهد گشت و باید این واقعیت را بپذیریم که افزایش تولید و مصرف در این جهان محدود، تمامی سامانه های پشتیبان حیات که ما و همه موجودات دیگر به آنها وابسته ایم را خراب کرده و بر باد می دهد.
اخلاق پایدار به ما حکم می کند که خود را جدای از طبیعت ندانسته و برای تولید کالا و خدمات وابستگی خود را به محیط زیست اعلام کنیم.
با این رویکرد ما می توانیم بر اساس اصول پایدار اکولوژیکی، وابستگی به محیط زیست، تغییر حالت درونی داده و از اخلاق حسنه مناسب برای حفاظت محیط زیست برخوردار گردیم.
همانگونه که ما به محیطهای طبیعی وابسته هستیم، آنها هم بطرز شگفت آوری به ما وابسته می شوند، بعبارت دیگر ما و محیط زیست لازم و ملزوم یکدیگر می باشیم، هر گونه خلل و ناهنجاری در هر یک از ما به بخش های دیگر محیط زیست منتقل گشته و کل سامانه های حیات را در گیر می نماید.
اگر چه سیستمهای طبیعی بدون دخالت ما، کار خود را بخوبی انجام می دهند، ولی ما در انجام وظایف آنها دخالت کرده و مواهب آنها را به نفع خود مصادره می کنیم.
این صدور بی رویه محصولات و کالاها، در واقع دست اندازی و چنگ اندازی بی رویه به اموال سایر موجودات، اثرات وحشتناکی بر آینده زیست کره خواهد داشت، این تخریب نهایتاً انسان و همه موجودات زنده را محتاج تامین معاش کرده و شبکه ارتباطات درونی انسان را با سایر سیستمهای طبیعی نیز از مدار اصلی خارج می نماید و در چنین حالتی همه ما با حسرت هرچه تمام تر نظاره گر تخریب و نابودی تدریجی خود و دیگر موجودات زیست کره خواهیم بود.
لذا باید به فرزندان خود بیاموزیم که زمین زیر پای آنها، خاکستر و بقایای اجداد آنها است و آنها باید به زمین احترام بگذارند، باید به آنها بگوئیم که زمین مملو و غنی از نزدیکان ما است.
باید به فرزندانمان بگوئیم، آنچه را که ما به آنها گفته ایم بخوبی به فرزندانشان منتقل کنند.
زمین مادر و پدر همه ما است و هر اتفاقی برای آن بوجود آید، گریبانگیر همه ما خواهد شد، یعنی اگر ما آب دهن به زمین بیاندازیم، بدین معنی است که بر اجداد و آباء خود، توهین کرده ایم.
بدین ترتیب با پیروی از یک اخلاق پایدار محیط زیستی در می یابیم که زمین فقط مختص بشر نیست و بشر متعلق به زمین است.
تمام سیستمهای زمین، همانند رگ های خونی بدن موجودات با هم دیگر مرتبط و به هم وابسته هستند و یک سامانه کل را تشکیل می دهند که ما انسانها بخشی از این کلیت هستیم.
اخلاق پایدار محیط زیستی کلیه موفقیت ها را در حفاظت از محیط زیست ،در تعاون و همکاری مردم در این خصوص می داند و نه بر اساس غلبه ، حمله و کنترل بر محیط زیست.
بطور خلاصه ما انسانها باید بیاموزیم که اقتصاد انسان را با اقتصاد طبیعت و محیط زیست متناسب و سازگار بنمائیم.
بعبارت دیگر ما بین ظرفیت برد محیط زیست زندگی می کنیم، دقیقاً همانگونه که یک جت مسافربری مجبور است برای تعادل خود از قوانین آیرودینامیک تبعیت کند.
اعمال انسانها نیز باید از قوانین طبیعت پیروی کرده و به محدودیت های زیست کره احترام بگذارند و سیستمهای پشتیبان حیات که اقتصاد ما و زندگی انسان به آنها وابسته است را حمایت و حفاظت کنند.
ارزش واقعی و مرکزی اخلاق پایدار، در واقع احترام و مواظبت از جوامع مختلف حیات است، این ارزش انعکاس دهنده وظیفه ما انسانها نسبت به همدیگر و سایر اشکال حیات است.
این ارزش اصلی بیان گر این موضوع است که فعالیتهای انسانی نباید به ضرر و زیان انسانهای دیگر و سایر گونه های حیات گردد.
بعبارت دیگر اخلاق پایدار محیط زیستی باید پیغام آور عدالت برای نسلهای آتی و کسانیکه در حال حاضر زندگی می کنند باشد و مضافاً اینکه اخلاق پایدار باید عدالت اکولوژیکی را برای سایر گونه های حیات به ارمغان آورد.
لذا مدیریت فعالیتهای انسانی برمدار اخلاق، تهدید کننده حیات سایر گونه های موجودات زنده نخواهد بود و با این رویکرد همه موجودات زنده می توانند در امنیت کامل و شامل محیط زیستی، زندگی کنند.
بدین ترتیب با بکارگیری اخلاق پایدار، انسان برای هر کاری که می خواهد انجام دهد، اول از همه باید از خود سئوال کند که پیامد و اثر محیط زیستی این فعالیت چه خواهد بود.
بعنوان مثال: اگر می خواهیم یک سد بسازیم، یا اگر یک کارخانه تولید ماشین بنا کنیم، باید به عواقب محیط زیستی آن توجه جدی داشته باشیم.
اخلاق پایدار در جهت حفاظت پایدار از محیط زیست نیازمند خرد جمعی است . افکار و تصمیمات انفرادی جوابگوی حفاظت همه جانبه از زیست کره نخواهد بود.
مفهوم کلیدی:
در اخلاق پایدار، به زیست کره بعنوان یک جامعه محدود از منابع طبیعی نگریسته می شود، که این منابع در حال اتمام باید توسط همه موجودات مورد استفاده قرار گیرند، این اخلاق مردم را جزئی لاینفک از طبیعت محسوب کرده و از آنها می خواهد که سیستمهای انسانی را بر اساس محدودیت های منابع طبیعی و ظرفیت برد زیست کره طراحی کنند. این سیستم اخلاقی پایدار در واقع تئوری و نظریه ی جدیدی مطرح می کنند که اساس و بنیان آن بر پایه ایجاد یک جامعه پایدار استوار است. البته ممکن است جوامع پایدار زیادی وجود داشته باشد، ولی این مهم بدین معنی نیست که از تکنولوژی، رشد، تولید کالاهای بر پایه مواد چشم پوشی گردد، در عوض یک سیستم پایدار اخلاقی از یک نگاه خردمندانه عمیق برای دوام و پایداری سلامت و تندرستی دراز مدت زیست کره حمایت می کند و عمدتاً بر پایه ارزیابی های اثرات تکنولوژی، رشد جمعیت و ماده گرائی، استوار است، بدین معنی که تمامی تصمیمات از فیلتر پایداری عبور داده می شود، و وضعیت حال و آینده زیست کره تعیین میگردد. |
چگونه یک آینده خردمندانه و پایدار ایجاد کنیم؟
بخوبی روشن است که در نتیجه رشد بیش از اندازه جمعیت، استفاده از منابع طبیعی افزایش یافته و متعاقب آن تولید آلودگی و تخریب محیط زیست حالت تصاعدی میگیرد.
اکثر شاخص های محیط زیستی روند ناپایداری را در پیش گرفته اند وضعیت در زیست کره روز بروز و سال به سال بدتر و بدتر می گردد.
در این وضعیت وحشتناک بوجود آمده، انسان و سیستمهای زیر ساختی او ، مقصران اصلی این ناهنجاریها هستند.
اگر تغییراتی در این وضعیت بوجود نیاید، همه بخش های محیط زیست از جمله مهمترین بخش آن، یعنی انسان، بسرعت جاده انقراض را طی خواهند کرد.
لذا برای اینکه بر این مهم فائق آمده و حال و آینده بهتری برای سیاره زمین ایجاد کنیم لازم است از یک قالب اخلاقی پایدار برای ایجاد تغییرات در روش و بینش خود، در ارتباط با حفاظت محیط زیست، پیروی کنیم.
قبلاً توضیح دادیم که اخلاق پایه و اساس، رفتار انسانها را در ارتباط با همه چیز در سیطره دارد.
نحوه تفکر و برداشت ما از طبیعت و محیط زیست باید تغییر کند، یعنی اینکه سیاره زمین و همه منابع آنرا برای همه انسانها و همه موجودات بدانیم و بدین لحاظ برای دوام بیشتر آن فکر کنیم.
بدین ترتیب تغییر فکر تک تک افراد جهان در ارتباط با برخورداری از منابع طبیعی و استفاده درست از مواهب، مقدمه پایداری محیط زیست است.
مفهوم کلیدی:
پذیرش اخلاق پایدار در سرتاسر جهان ضرورتی است که نگاه انسان را در ارتباط با سیاره زمین و بخش های مختلف محیط تغییر می دهد. |
توسعه و اجرای اصول اخلاقی پایدار در ارتباط با حفاظت محیط زیست:
راههای زیادی برای تغییر فکر مردم از اخلاق ناپایدار به اصول اخلاقی پایدار در ارتباط با حفاظت محیط زیست وجود دارد.
این طرق هر کدام بنوبه خود از ویژه گیهای قابل ملاحظه ای برخوردارند. این راهها عبارتند از:
1- ترویج مدلهای پایداری:
مدلهای پایداری در واقع، کاتالیزورهائی هستند که گذار از اخلاق ناپایدار محیط زیستی را به حالت پایدار تسهیل می نمایند، این مدلها در اصول عملیاتی توسعه پایدار در همین کتاب بخوبی و به تفصیل تشریح شده اند.
اگر مردم این مدلها را در زندگی روزانه خود و صاحبان صنایع در فعالیت های خود، لحاظ نمایند، تاثیرات شگرفی در جهت ایجاد اخلاق پایدار و تغییر نگرش مردم در ارتباط با نحوه حفاظت از محیط زیست بوجود می آید.
بعنوان مثال: اگر همه مردم به بازیافت اعتقاد داشته باشند و بر اساس نیت درونی خود، مواد ضایعاتی را به گوشه ای از محیط زیست رها نکنند و آنها را به کارخانه های بازیافت بسپارند، دیگران از آنها تقلید کرده و این مهم بصورت گسترده ای در میان مردم مقبولیت می یابد.
مفهوم کلیدی:
عمومی کردن و مردمی کردن مدلهای پایداری انسانها را به رعایت اصول اخلاقی پایدار تشویق میکند و افراد، سازمانها، شرکتها و سایر فعالیت های انسانی در جهت ساخت و ایجاد آینده ای پایدار تشویق می شوند. |
2- نقش تعلیم و تربیت در ایجاد اخلاق پایدار محیط زیستی:
معلمین، اساتید دانشگاه، مدرسین، در تمام سطوح تحصیلی می توانند نقش مهمی را در ایجاد و توسعه اخلاق پایدار محیط زیستی ایفا نمایند.
دانش آموزان، جوانان و دانشجویان، در دوران تحصیل آمادگی بیشتری در ارتباط پذیرش حقایق از خود نشان می دهند.
اگر از ابتدا به دانش آموزان و نوجوانان تعلیم شود که انسان و سایر گونه های حیات برای زندگی پایدار باید حامی همدیگر باشند و برای اینکه زندگی لذت بخش گردد باید به همه بخش های محیط زیست توجه شود، آنها براحتی آمادگی پذیرش احترام به محیط زیست را در ذهن و وجدان خود ملکه می کنند و در دوران بزرگ سالی و تشکیل خانواده تعلیمات دریافتی را به عمل تبدیل می نمایند.
لذا برای توسعه اخلاق پایدار محیط زیستی لازم است تعلیمات محیط زیستی متناسب با گروههای سنی در همه سطوح، دبستان، دبیرستان و دانشگاه برنامه ریزی گردد، متاسفانه این تعلیمات در هیج یک از کشورها بصورت کامل انجام نمی گردد.
البته این مهم تا حدودی در کشورهای توسعه یافته برنامه ریزی شده است ولی در کشورهای عقب نگه داشته از توسعه، وضعیت فاجعه بار است.
بعنوان مثال: جمهوری اسلامی ایران را در نظر بگیرید، در هیج کدام از مقاطع تحصیلی اساساً درسی به عنوان حفاظت از محیط زیست وجود ندارد و یا اگر در برخی از موارد ،در دانشگاهها، حرفی یا صحبتی از محیط زیست می شود، فقط در دانشکده های محیط زیست بصورت پراکنده به مسائل محیط زیست پرداخته می شود.
از اخلاق محیط زیستی حتی در دانشگاهها و دانشکده های محیط زیست خبری نیست.
برای غلبه بر این مهم لازم است در تمام سطوح تحصیلی به موارد ذیل توجه جدی صورت پذیرد.
1- درک واقعی از اهمیت محیط زیست درحمایت و پشتیبانی از حیات انسان و گونه های زنده دیگر.
2- اثر انفرادی هر یک از افراد جامعه بر سیستمهای طبیعی حمایت کننده حیات انسان و سایر گونه ها.
3- تغییر رفتار تک تک افراد در ارتباط با نحوه نگرش بر محیط زیست.
4- اهمیت هوا، خاک، آب، گیاهان، جانوران و منابع طبیعی و نقش آنها در کیفیت زندگی و حیات انسان و سایر گونه های حیات.
لازم است ، به آحاد جامعه در سطح گسترده بیاموزیم که احترام و مهربانی با سیستمهای طبیعی محیط زیست، تعیین کننده پایداری حیات انسانی است.
اخلاق پایدار یعنی اینکه برای همیشه در همه حال، از طبیعت(آب، هوا، خاک، گیاهان، جانوران و منابع طبیعی) به اندازه نیازمان بهره برداری کنیم، آلودگی ایجاد ننمائیم و در صورتیکه ضایعات تولید کردیم، حتماً به فکر بازیافت آنها باشیم و بطور کلی خارج از ظرفیت برد زمین، از آن استفاده نکنیم.
مفهوم کلیدی:
تمام سطوح تعلیم و تربیت می توانند در ایجاد اخلاق پایدار جامعه در ارتباط با حفاظت محیط زیست دارای نقش اساسی باشند.در صورت تحقق این مهم آینده پایدار برای همه موجودات زنده و انسان رقم خواهد خورد. |
3- نقش مساجد و اماکن مذهبی در ایجاد اخلاق پایدار:
در ابتدای همین فصل اخلاق را تعریف کردیم ولی بدلیل اهمیت این واژه در ادبیات ملل مختلف ،اخلاق دگر بار یادآوری میگردد.
اخلاق نوعی معرفت فکری است که از درون و سرشت انسانها سرچشمه می گیرد و در ادبیات ملت ها جایگاه ویژه ای دارد.
ارزیابیهائی که ما برای جامعه خود، محیط زیست خود و سایر پدیده های روزمره زندگی قائل هستیم، همگی از فطرت ما بر خواسته اند.
لذا آموزشهای معنوی بطرز فوق العاده ای بر فطرت و سرشت ما اثر گذاشته و از دریچه ی نیک ها و فضائل بر ارزشهای درونی ما می افزایند.
بعنوان مثال در بحث مربوط به حفاظت محیط زیست، اخلاق حرف اول را می زند، فضائل اخلاقی می توانند توسط رهبران معنوی جامعه به همه اقشار ملت منتقل شوند.
اماکن معنوی جایگاه بسیار مهمی در جهت ایجاد تغییر جهانی در ارتباط با نحوه حفاظت از محیط زیست دارند و می توانند در آینده پایدار محیط زیست نقش بسیار موثری ایفا نمایند.
بدین ترتیب مساجد و اماکن می توانند با برنامه ریزی و ترتیب دادن کلاسهای اخلاقی – محیط زیستی در خصوص مسائل مربوط به حفاظت و نگهداری از محیط زیست، کمک های قابل ملاحظه ای به پایداری حیات نمایند.
این آموزشهای اخلاقی – معنوی مسیری عالی برای افزایش و ارتقاء آگاهیهای محیط زیستی و حرکت بسوی یک اخلاق جدید و پایدار در عرصه نگه داری از سیاره زمین محسوب می گردند.
مفهوم کلیدی:
مساجد و اماکن مذهبی و معنوی می توانند نقش قابل ملاحظه ای در ترویج و توسعه اخلاق پایدار محیط زیستی داشته باشند، این اماکن با برنامه ریزیهای اخلاقی – محیط زیستی نقش موثری در ارتقاء آگاهیهای حفاظت محیط زیستی دارند. |
4- نقش افراد در توسعه و ترویج اخلاق پایدار محیط زیستی:
هر یک از افراد جامعه در ترویج و توسعه اخلاق پایدار محیط زیستی و توسعه پایدار سهم بسزائی دارند.
اگر هر فرد از افراد جامعه، در نیت درونی خود بپذیرد که استفاده از ناوگان حمل و نقل عمومی، به مصرف بهینه انرژی، کاهش آلودگی و افزایش تندرستی کمک می کند.
در این صورت درصد اعظمی از مشکلات و ناهنجاریهای محیط زیستی کاهش می یابد. انسان در هر فعالیتی می تواند به وجدان و فطرت پاک خود، رجوع کرده و قبل از انجام هر گونه فعالیتی، به عواقب و خطرات محیط زیستی آن توجه جدی مبذول نماید.
اگر همه به وظایف فردی خود در قبال حفاظت از طبیعت عمل کنند، پایداری حیات بنحو شگفت انگیزی افزایش می یابد.
مفهوم کلیدی:
مشارکت همه افراد جامعه در ایجاد یک جامعه اخلاقی – محیط زیستی پایدار ضرورتی است که امروزه در اکثر جوامع بدلیل عدم آگاهی از اهمیت محیط زیست، مغفول مانده است. |
برای ترویج و توسعه اخلاق پایدار محیط زیستی موارد ذیل توصیه میگردد:
1- حد اقل سالانه یک کتاب در خصوص اخلاق محیط زیستی مطالعه کنید.
2- در خصوص اخلاق محیط زیستی با دوستان و خانواده بحث کنید.
3- اصول پایدار اخلاقی- محیط زیستی که به آنها اعتقاد دارید را مکتوب نمائید.
4- برای گسترش افکارتان در جهت حفاظت از محیط زیست با دیگران مکاتبه کنید.
این بخش صرفا حاوی نظرات اسلام و اندیشمندان اسلامی در خصوص حفاظت محیط زیست است که با نظرات نگارنده تلفیق یافته و بشرح ذیل بازپروری و مکتوب گشته است
اسلام و حفاظت محیط زیست
اسلام به عنوان یک جهان بینی در همه احوال هستی دارای موازین ،قوانین و مقررات است،این مکتب جهان شمول در مواجه انسان با محیط ریست نیز از مقرراتی گسترده سخن گفته است. این افاضات غالبا در قالب کلیات بیان شده است. بدین معنی که ابتدا در اهمیت و ضرورت پدیده ها که همراه با قصص واقعی است .توضیحاتی در قالب ایات ،روایات و احادیث نقل گشته اند وسپس به عنوان نتیجه کلی محکمات و متشابهاتی فرض گردیده است.لذا علما و بزرگان اسلام با توجه به این اصول،اصول و قوانین حاکم بر جوامع و پدیده ها را استنتاج و استخراج می نمایند.من یک عالم اسلامی نیستم ولی چون در و با اسلام بزرگ زندگی میکنم و با مطالعات پراکنده ای که در خصوص این مکتب دارم،عمیقا معتقدم که با رعایت و برقراری اصول این مکتب رهائی بخش، همه سامانه های حیات از جمله انسان،آب ،خاک،هوا،گیاهان،جانوران و منابع طبیعی سیاره زمین به خوبی مدیریت و حفظ خواهند شد. چرا که انسان پرورش یافته در مکتب اسلام همواره از اخلاق نیکو برخوردار بوده و به پدیده های هستی به دیده ی احترام مینگرد. مسئله محیط زیست هم از همین امور است. به یقین در هیچ یک از منابع اسلامی حکمی صریح وارد نشده است؛ ولی بدون تردید درباره آب، خاک، هوا، گیاهان، و سایر سیستم های محیط زیستی احکام فراوانی وجود دارد که به کمک آنها می توان مقررات دقیقی برای مسایل محیط زیست وضع کرد. به عنوان نمونه احادیث و روایاتی از برزگان اسلام مبنی بر پاک نگه داشتن اب،استفاده از منابع به اندازه نیاز ،نکشتن بیمورد جانوران ،اب و غذا دادن به حیوانات گرسنه و درختکاری و سایر دستورالعمل های فراوان دیگر از مسائلی است که در جهت استفاده درست از محیط زیست و حفاظت از ان بخوبی سخن رفته است. با توجه به مقدمه فوق و نظر به اهمیت و کاربرد فراوان اخلاق اسلامی در حفاظت از محیط زیست ابتدا توضیحاتی در خصوص اخلاق و سپس به تشریح قرانی هر یک از بخش های محیط زیست میپردازیم ودر پایان با امتزاج اصول اخلاق اسلامی در نحوه استفاده و نگه داری از سیستمهای محیط زیستی نقش بی بدیل اخلاق در این خصوص را افشا خواهیم کرد.
تعریف اخلاق.
کلمه اخلاق در ادبیات عرب جمع خلق است و به معنی آراستگی،اندازه گیری و سازماندهی نیز بکار رفته است. برای اخلاق معانی فراوانی دیگری هم متصور است و بطور کلی به مجموعه ای از رفتارهای درونی انسان مربوط میگردد که حسن و قبح فعالیتی را گوشزد میکنند. زیاد شنیده ایم که میگویند فلان شخص با اخلاق است،یعنی به مردم احترام میگذارد،خوش برخورد و متواضع است و خیلی چیز های خوب دیگر در او متجلی است و عکس این قضیه نیز صادق است.لذا هم اخلاق خوب داریم و هم بد ولی انچه اصالت دارد خوش اخلاقی است یعنی رفتار خوب ،گفتار خوب و کردار خوب در ارتباط باهمه پدیده های طبیعت بیانگر خوش اخلاقیهای محیط زیستی محسوب میگردد.یکی از کاربردهای اخلاق همانا استفاده درست از محیط زیست و نگه داری شایسته و بایسته از آن است و اگر انسانها در نیت خود بپذیرند که با سیستم های مختلف محیط زیست تعامل داشته باشند، این مهم حسن عقلی و اخلاقی انها تلقی میگردد.اینکه اسلام تاکیدات فراوانی بر نظم ،آراستگی،توازن و تعادل و سایر خوبیها دارد همگی در اخلاق اسلامی نهفته اند و برای کارکرد درست سامانه های حیات طراحی شده اند.لذا اخلاق محیط زیستی اسلامی،اخلاقی است که در صورت رعایت آن، به هیچیک از بخشهای محیط زیست خطر و ضرری نمیرسد و عمر محیط زیست فوق العاده طولانی میگردد.
سیمای محیط زیست در اسلام
سیاره زمین برای اسکان موقت انسان آفریده گشت،لذا برای اینکه این سیاره بتواند بدرستی انجام وظیفه کند،با تمهیدات خداوندی کلیه سیستمهای مورد نیاز حیات به بهترین وجه ممکن ایجاد گردید.این سامانه ها بترتیب اهمیت و فضیلت عبارتند از: انسان،خاک،آب،هوا،گیاهان،جانوران و منابع معدنی. بعبارتی دیگر یک محیط زیست کامل که شامل موارد هفت گانه فوق است. توضیح و تشریح قرآنی سیستمهای حیات بشرح ذیل است:
الف- انسان در قرآن
انسان اشرف مخلوقات زمین و عهدهدار نقشی متعالی درمحیط زیست است و همه اشیایی که در زمین وجود دارد در تسلط اوست.این ویژگی باعث می گردد که انسان،برتر از سایر بخش های محیط زیست مورد توجه قرار گرفته و از او تقدیر گردد.
لذا خداوند درقرآن کریم میفرماید:و لقد خلقنا الانسان فی أحسن تقویم.(تین،95/4 ،مومنون) و ما انسان را در بهترین ( بنیان) حالت ممکن و نیکوترین مراتب صورت وجود آفریدیم .وبدین ترتیب ،در بین تمام آفریدههای جهان هستی ،نوع انسان را با کرامت و فضیلتی مثال زدنی،جایگاه ویژهای بخشیدیم. در فرازی دیگر از قران العظیم آمده است:و لقد کرّمنا بنی آدم و حملناهم فی البر والبحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا.(اسراء،17/70) بدرستیکه ما همه فرزندان آدم را به معنای واقعی کلمه به اخلاق و افعال پسندیده بیاراستیم و بدین ترتیب انان را شریف ،سخی و عزتمند گردانیدیم و محیط زیست(آب و خاک)را در اختیار انها قرار دادیم ، تا از پاکیزگیهای آن ارتزاق کنند و فرزندان آدم را نیز بر اکثر آنچه را که خلق کردیم ، برتری دادیم،این فضیلت فوق العاده بود.
کرامت به معنای سخاوت،شرافت و عزت است.راغب در کتاب مفردات میگوید:
اگر کرامت وصف انسان باشد.نام اخلاق و افعال پسندیده اوست که از وی ظاهر میشود.
تنها آیهای از قرآن که به صراحت به بحث کرامت انسانی پرداخته،آیه 70 سورهٔ اسراء میباشد که مقصود از تکریم،اختصاص دادن به عنایت و شرافت دادن به خصوصیتی است که در دیگران نباشد.تکریم معنایی است نفسی و در آن کاری به غیر نیست بلکه تنها شخص مورد تکریم مورد نظر است که دارای شرافتی و کرامتی شود
بعضی گفتهاند:
تکریم شامل نعمتهای دنیا میشود و آن نعمتهایی است که مصحّح و مجوز تکلیف شده است.
بیان قرآن در زمینه کرامت انسان دو گونه است:در بخشی از آیات از کرامت و ارجمندی انسان و برتری او بر دیگر موجودات سخن به میان آمده است. و در برخی انسان مورد نکوهش قرار گرفته و حتی فروتر بودن او از حیوانات مطرح شده است(اولئک کالانعام بلهم اضل).
تأمل و دقت در آیات یاد شده ما را به این حقیقت رهنمون میکند که انسان از دیدگاه قرآن دارای دو نوع کرامت است:کرامتی ذاتی یا هستی شناسی و دیگری کرامت اکتسابی یا ارزش شناختی.
کرامت ذاتی
مقصود از کرامت ذاتی آن است که خداوند انسان را به گونهای آفریده است که در مقایسه با برخی موجودات دیگر از لحاظ ساختمان وجودی،از امکانات و مزایای بیشتری برخوردار است و یا تنظیم و ساختار امکاناتش به شکل بهتر صورت پذیرفته و در هر حال از دارایی و غنایی بیشتری برخوردار است.این نوع امکانات در واقع حاکی از عنایت ویژه خداوند به نوع انسان است و همه انسانها از آن برخوردارند.از این رو هیچ کس نباید به خاطر برخورداری از آن برموجودی دیگر فخر بفروشد و آن را ملاک ارزشمندی و تکامل انسانی خود بداند.
چرا که این کرامت به اختیار انسان ربطی ندارد و انسان چه بخواهد و چه نخواهد از این کرامت برخوردار است.آیاتی مانند آیه 4سوره تین:لقد خلقنا الانسان فی أحسن تقویم و آیه 14مؤمنون:ثم أنشأناه خلقاً آخر فتبارک الله احسن الخالقین و آیه 70 سورهٔ اسراء:لقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر… و آیات فراوانی که از تسخیر جهان آفرینش و آنچه در زمین است برای انسان،سخن میگویند،همه بر کرامت تکوینی و ذاتی نوع انسان دلالت دارند.
کرامت ذاتی خود به دو شکل ظاهری و معنوی تحقق یافته است:تکریم ظاهری مثل:ایستاده راه رفتن،خوردن و آشامیدن با دست،قدرت بر نوشتن،اعتدال مزاج،خوش ترکیبی،تسلط بر طبیعت،تهیه اسباب معاش و … که در کلام برخی مفسران آمده و تکریم معنوی انسان به عقل،که بسیاری از تکریمهای ظاهری از آن نشأت میگیرد و انسان را بر سایر حیوانات برتری بخشیده.این نعمت که بزرگترین و محبوبترین نعمت خداوند است،انسان را در تشخیص حق و باطل،خیر و شر ،صلاح و فساد،حسن و قبح و اخلاق نیکو و رذل(فرومایه و پست)،راهنمایی میکند.
تکامل زندگی بشر از این نعمت سرچشمه میگیرد.هر یک از این دو تکریم شامل همه انسانها میشود نه تنها رنگ،نژاد،قبیله و… در آن تأثیری ندارد،بلکه ملاکهای برتری حقیقی مانند ایمان،علم،جهاد و… نیز نقشی ندارد.از این رو قرآن کریم جمیع فرزندان آدم(ع) را مشمول این تکریم معرفی کرده است:و لقد کرمنا بنی آدم… پس انسانها در حقیقت مشمول تکریم اجباری میشوند.
کرامت اکتسابی
مقصود از کرامت اکتسابی،دستیابی به کمالهایی است که انسان در پرتو تقوا،ایمان و عمل صالح، خود به دست میآورد.این نوع کرامت برخاسته از تلاش انسان بوده و معیار ارزشهای انسانی و ملاک تقرب در پیشگاه خداوندی است.با این کرامت است که میتوان واقعاً انسانی را بر انسان دیگر برتر دانست.همه انسانها استعداد رسیدن به این کمال و کرامت را دارند،ولی برخی به آن دست مییابند و برخی فاقد آن میمانند.
آنچه مورد توجه قرآن کریم است،تفاوت مراتبی است که از تقوا نشأت میگیرد:ان اکرمکم عنداللّه اتقاکم.(حجرات،49/13)
تکریم به عقل زمانی ارزش و جایگاه واقعی خود را مییابد که در خدمت ایمان و تقوا قرار گیرد.امام باقر(ع) پس از آن که مؤمن را با کرامتترین مخلوق معرفی کرد در تحلیل این مدعا میفرماید:
فرشتگان خدمتگزار مؤمنان هستند.همجواری با خدا،بهشت و حورالعین برای آنان است.و ما خلق اللّه عزوجل خلقاً اکرم علی اللّه عزوجل من المؤمن لأن الملائکة خدّام المؤمنین و أنّ جوار اللّه للمؤمنین و أن الجنة للمؤمنین و أن الحور العین للمؤمنین.
از این جهت که تکریم حقیقی به اسلام،ایمان و تقوا است،امام باقر(ع) میفرماید:
خدا روح کافر را تکریم نکرده است،لیکن روح مؤمن را همواره گرامی میدارد:«انّ الله لایکرم روح الکافر و لکن یکرم ارواح المؤمنین.
محدودهٔ کرامت
بنابراین انسان علاوه بر کرامت ذاتی،میتواند از کرامت اکتسابی نیز بهرهمند شود، درصورتی که عقل انسان تحت ایمان،تقوا و عمل صالح قرار گیرد و آن گاه است که این انسان،شایستگی پیدا میکند که قدم در مسیر تکاملی الی اللّه گذاشته و با تلاشی گسترده به جایی برسد که حتی فرشتگان مقرب درگاه الهی هم نتوانستند پا در آن مکان بگذارند.این روح که پستی محدوده عالم طبیعت و اعتبارات آن را کنار گذاشته و درواقع منزه از هر پستی و دنائت شده،روح کریم است.پس محدوده کرامت انسانی تنها متوجه همین کرامت ذاتی و تکوینی نیست.بلکه وسعتی دارد که تا بالاترین حد کرامت اکتسابی را هم در بردارد.
خدای سبحان به انسانها درس کرامت میدهد.زاد راه کرامت را هم تقوا تعیین نموده.چون تقوا مایه کرامت است و برای تقوا حد معینی نیست بنابر آنچه خداوند در سوره تغابن آیهٔ 16میفرماید: فاتقوا الله ما استطعتم،یعنی به اندازه استطاعت خود،مایه کرامت خویش را فراهم نموده و با تقوا باشید و چون انسان میتواند به مقامی برسد که فرشتگان در پیشگاه او خضوع کنند:فسجد الملائکة کلهم اجمعون.(حجر،15/30)و اگر به جایی نرسد که فرشتگان برای او سجده کنند،لااقل او را مورد تحیت و سلام قرار دهند.به استقبال او آمده،درهای بهشت را به احترام او بگشایند:سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین.(زمر،39/73)پس کرامت حدی ندارد،چون تقوا که اساس کرامت است،محدود نیست.
با این حال بحث از کرامت انسانی دراین مقاله سخن از ذاتیات انسان و جایگاهی است که این موجود در عالم تکوین دارد نه جایگاهی که با عقاید و اعمال بدست میآید.
تلاش و مجاهدت برای کسب مقامی برتر در پیشگاه خداوند فرع بر مقام تکوینی انسان است.سخن این است که انسان از این جهت که انسان است و با توجه به ذاتیات و فطریاتی که دارد،از سایر موجودات (حداقل در عالم ماده و طبیعت) ممتاز میباشد و بر آنها برتری دارد.
عدم انحصار کرامت الهی در آدم(ع)
خدای سبحان که برای آدم(ع) آن مقام با عظمت را قرار داد و او را در ذات خود گرامی داشت آیا نسل او را هم از آن حرمت خاص بهرهمند ساخته یا نه؟! از آیات قرآن برمیآید که این کرامت ذاتی انسانی است و اختصاص به حضرت آدم ندارد،به عنوان مثال:گفتار شیطان این است:هو الذی کرّمت علی یعنی این موجودی را که بر من گرامی داشتی و امر کردی که او را سجده کنم،من در برابر این امر،تمرد کردم و مشمول قهر تو شدم،ولی ذریه او را گمراه میکنم.از این آیه کریمه استفاده میشود:آنکه مکرّم است،تنها شخص آدم(ع) نیست،بلکه مقام انسانیت است که مکرّم است وهر کس به این مقام رسید،گرامی است.
خدای سبحان وقتی داستان آدم(ع) را نقل میکند،میفرماید:از روح خودم در او دمیدم.و اذ قال ربّک للملائکة انّی خالق بشراً من صلصال من حمأ مسنون.فاذا سوّیته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین.(حجر،15/28 ـ 29) از آیه معلوم میشود که آدم از این کرامت برخوردار است که روح الهی به او افاضه شده است و همین افاضهٔ روح الهی مایه مسجود شدن او بود.
از آیه 7 تا 9 سوره سجده میتوان استفاده کرد که فرزندان آدم نیز از روح الهی برخوردارند:الذی احسن کل شیء خلقه و بدأ خلق الانسان من طین.ثم جعل نسله من سلالة من ماء مهین.ثم سواه و نفخ فیه من روحه…(سجده،32/7ـ9) اگر چه در آیه این نفخ روح را به آدم نسبت داد،ولی قبل از مسأله افاضه روح،مسأله نسل را مطرح کرد و فرمود:اصل انسان از طین است.نسل انسان از ماء مهین است.یعنی نسل آدم همه مثل آدم از روح الهی برخوردار است و مایه کرامت آدم و نسل آدم،همان روح الهی است و چون خداوند این روح را به انسان داده،فرمود:فتبارک الله احسن الخالقین.(مؤمنون،23/14) پس نتیجه آن شد که نوع انسان کریم است و کرامت او هم فقط به خاطر روح انسانی اوست.
یعنی اولاً کرامت انسان در مقام انسانیت است و ثانیاً این مخصوص حضرت آدم(ع) نیست،بلکه برای همه انسانهاست.
دلایل شایستگی انسان برای کرامت الهی
بیان شد که انسان از دیدگاه قرآن از مقام و جایگاهی برتر از سایر موجودات عالم طبیعت،برخوردار است.زیرا خالق آفرینش در وجود او شایستگیهایی به ودیعت گذاشته که موجودات دیگر از آنها محرومند.
به عبارت دیگر انسان یگانه موجودی است که در چرخه آفرینش در این فضای وسیع از استعداد و قابلیت آفریده شده است.فقط اوست که توان رشد و تغییر درجه در این دنیا را داراست حتی ملائکهٔ مقرب الهی نیز به طور ثابت خلق شده اند و همان طور هستند که بودهاند و آفریده شدهاند.لذا انسان در مقایسه با دیگر مخلوقات،از امتیازاتی برخوردار است که به جهت آنها تکریم شده و شرافتی ویژه پیدا کرده است.
از جمله امتیازاتی که انسان به سبب داشتن آن از دیگر موجودات ممتاز گردیده و سبب شده تا او از بین تمام موجودات به عنوان وامدار کرامت الهی،انتخاب شود، عبارت است از:
1.برخورداری از روح الهی
از نظر قرآن،انسان موجودی است که از روح خدا در او دمیده شده است.جسمش به خاک اتصال دارد و روحش به خدا،یعنی انسان حقیقتی ملکوتی دارد و در بعد جسمانی خلاصه نمیشود.انسان دارای گوهر غیرمادی به نام نفس یا روح است.
خداوند درباره اولین انسان (آدم) میفرماید:فاذا سوّیته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین.(حجر،15/29) ملاحظه میشود که مأمور شدن فرشتگان برای سجده بر آدم پس از دمیدن روح خدا لازم شده است و این نشان میدهد که ارزش آدم و انسان به روح اوست و نه جسم طبیعیاش.
بخش اصیل انسان یعنی روح او،ویژگیهایی دارد که اساس آنها کرامت است.خداوند به این ویژگی چنین تصریح فرموده است که ما بنی آدم را مکرم کردیم:و لقد کرمنا بنی آدم…(ااسراء،17/70)
بازگشت کرامت انسان به بخش طبیعی او،توجیه علمی و معقولی ندارد.زیرا در میان حیوانها،زیباتر و ظریفتر از انسان هم فراوان است.پس اگر معیار کرامت انسان بدن او باشد.این کرامت ویژه آدمی نخواهد بود زیرا خط سیر و تطور آفرینش بدن را دیگر حیوانها نیز پیمودهاند ولی خداوند در مورد هیچ یک،خود را «أحسن الخالقین» نخواند و تنها دربارهٔ انسان چنین فرمود که:ثم انشأناه خلقاً آخر فتبارک الله أحسن الخالقین.(مؤمنون،23/14) پس محور کرامت انسان را در غیر بدن و جنبه طبیعی او باید جست و جو کرد.
آنچه به ذهن نزدیک است آن است که کرامت انسان به روح او برمیگردد،چون خدایی که خالق کل شیء است،درباره هیچ موجودی نفرمود:فتبارک الله أحسن الخالقین فقط درباره انسان،آن هم بعد از افاضه روح و خلق جدید فرمود:ثم أنشأناه خلقنا آخر فتبارک الله أحسن الخالقین» از این جمله معلوم میشود،مبارک بودن خدا از جهت افاضه جسم انسان یا نشئهٔ نباتی او نیست.مربوط به نشئه حیوانی او هم نیست،بلکه مربوط به مقام انسانیت او هست و این مقام انسانیت است که مسجود فرشتگان است و مکرمتر از موجودات دیگر و فی نفسه گرامی است.
پس گوهر آدمی کریم است:لقد کرمنا بنی آدم یعنی ما انسان را گرامی داشتیم چون در خلقت او گوهری کریم به کار رفته است.اگر انسان مانند سایر موجودات فقط از خاک خلق میشد،کرامت برای او ذاتی و یا وصف اولی نبود،ولی انسان دارای فرع و اصل است،فرع او به خاک برمیگردد و اصل او به اللّه منسوب است:انی خالق بشرا من طین. فاذا سوّیته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین.(ص،38/71ـ 72) پس روح انسان به خداوندی که معلم اکرم است،مرتبط میباشد.پس سهمی از کرامت دارد و روح الهی به معنای کرامت است.
2.آفرینش انسان به دست خدا
بررسی برخی آیات قرآنی که در آنها به آفرینش انسانها،اشاره شده است،نشانگر ارزش مقام انسان است.در این آیات خداوند آفرینش انسان را به گونهای دقیق به خود نسبت داده است.به طور نمونه در آیه:قال یا ابلیس ما منعک أن تسجد لما خلقت بیدی. (ص/75) در مورد خلقت انسان به ابلیس میگوید که من او را با دو دست خود آفریدم که این تعبیر نشانگر آن است که انسان از ارزش و مقام والایی برخوردار است و این که در برخی آیات از وجود حقیقت ملکوتی(روح) در انسان صحبت میکند و آن را منتسب به خود میکند،بیانگر ارزش و مقام والای انسان نزد پروردگار است.از جمله این که خداوند متعال میفرماید:فإذا سوّیته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین.(حجر،15/29)
3.اندیشمندی انسان
انسان قادر است که خود،حوادث و امور را تجزیه و تحلیل کند و آن را با گذشته و آینده نظام آفرینش مقایسه نماید.اندیشیدن و عبرت آموزی از ویژگیهای انسان است و همین ویژگی سبب تفاوت میان او و حیوانات است.16 قرآن کریم شناخت را برای انسان ممکن میداند،از جمله آیاتی که میتوان به آن استشهاد کرد.آیات مربوط به خلقت آدم است.در این آیات آمده خداوند انسان را شایسته تعلیم اسماء دانسته است:
و علّم آدم الاسماء کلها.(بقره،2/31) بنابراین آیه،خداوند حقایق هستی را به انسانها آموزش داده است.یعنی خداوند در نهاد انسان آن چنان استعدادی را قرار داده است که بتواند با کسب علم و دانش،حقایق عالم هستی را درک نماید:علّم الانسان ما لم یعلم.(علق،96/5) این آیه نیز به صراحت میگوید که خداوند نعمت علم را به انسان اعطا کرده است.
امتیاز انسان بر سایر موجودات،عقل ممیز است که اگر آن را به کار نگیرد،شبیه حیوان و بلکه پستتر از آن است.
قرآن یکی از عوامل و عناصر سازنده انسان یا بالهای تکامل وی را پرورش عقل و اندیشه میداند.یعنی انسان به وسیله رشد صحیح عقل و اندیشه خود و بهرهبرداری از آن در جهت هدف آفرینش،میتواند از حیات طیبه برخوردار شود.چون در نهاد انسان بذر تمایلات گوناگون افشانده شده که هر یک در تألیف سعادت،ترقی و پیشرفت او نقش مهمی دارد.بشر از راه هدایت طبیعی نمیتواند راه خوشبختی را بشناسد و در طریق سعادت گام بردارد.حیوان راه کمال خود را با هدایت تکوینی میپیماید و برای رسیدن به کمال لایق خود نقطه اتکایش غریزه است.اما غریزه قادر نیست نقش رهبری انسان را همچون حیوانات به عهده بگیرد واز انحطاط و سقوطش جلوگیری کند،بلکه عقل و خرد نخستین راهنمای انسان است که او را از صنف حیوانات جدا کرده و راه زندگی را جلوی پای او میگشاید و از راه تفکر و تعقل میتواند راه سعادت را تشخیص دهد.
علامه طباطبایی ـ رحمة الله علیه ـ در المیزان فرمودند:
انسان در میان سایر موجودات عالم.خصوصیتی دارد که در دیگران نیست و آن داشتن عقل است.معنای تفضیل انسان بر سایر موجودات این است که در غیر عقل از سایر خصوصیات و صفات هم انسان بر دیگران برتری داشته،هر کمالی که در سایر حیوانات است،حد اعلای آن در انسان است.
خلاصه این که بنی آدم در میان سایر موجودات عالم از یک ویژگی و خصیصهای برخوردار گردیده و به خاطر همین خصیصه است که از دیگر موجودات جهان امتیاز یافته و آن «عقل» است که به وسیله آن حق را از باطل و خیر را از شر و نافع را از مضر تمییز میدهد.
فخر رازی در تفسیر خود گفته است:
قریب تر از هر معنا این به نظر می رسد که گفته شود خدای تعالی انسان را بر سایر حیوانات به اموری خلقی،طبیعی و ذاتی از قبیل:عقل،نطق ،خط،صورت زیبا و قامت موزون برتری داده است و همه اینها را بوسیله عقل و فهم در اختیار آدمی قرار داده تا به وسیله آنها عقاید و اخلاق فاضله را تحصیل کند.
4.انسان،خلاصه و عصاره عالم وجود
به تعبیر امام خمینی انسان یک موجودی است که خدای تبارک و تعالی تا حالا او را خلق کرده است برای اینکه همه جهاتی که در عالم است،در انسان هست منتها به طور قوه هست.به طور استعداد است و این استعداد ها باید فعلیت پیدا بکند تحقق پیدا بکند، پس وجود انسان عصارهٔ تمام عالم و تمام موجودات است و وجودش یک نقشهٔ کوچکی می باشدکه از روی نقشه بزرگ عالم کبیر از عقل تا آخرین نقطهٔ وجود برداشته شده است و این وجود انسانی همانند یک نقشهٔ کوچکی است که از وجود کل عالم کبیر برداشته شده است که من عرفه نفسه فقد عرف ربه.
خداوند در آدمی خواص و نیروهای همه موجودات این عالم را به طور جمع الجمع گرد آورده و او را بعد از همه آنها آفریده است که قرآن مجید به این حقیقت چنین اشاره میکند:همان که خلقت همه چیز را نیکو کرد و خلقت انسان را از گل آغاز کرد22 پس آدمی فهرست کتاب آفرینش است.این است که علی(ع) فرمود:
اتـزعـم انّـک جـرم صـغـیر
و فـیک انطوی العالم الاکبر
و انت الکتاب المبین الذی
بـأحـرفـه تـظهر المـضـمـر
5.انسان هدف نهایی خلقت
هر یک از موجودات جهان خلقت دارای غرض و غایتی هستند که از نخستین روز پیدایش خود به سوی هدف و غایت در حرکت و تکاپو هستند.هر چند در این عالم همه موجودات از زمین و آسمان گرفته تا نبات و جانداران دارای غرض و غایت هستند،ولی هیچ کدام از اینها هدف نهایی خلقت نمی باشند.بلکه هدف نهایی خلقت همانا انسان و تعالی وجودی اوست یعنی همه موجودات آفریده شدهاند تا انسان از آنها بهرهگیری کرده و خود را به قرب ربوبی برساند به عبارت علمی حضرت امام:چون تربیت نظام عالم ملک از فلکیات و عنصریات و جوهریات و عرضیات آن،مقدمه وجود انسان کامل است و در حقیقت این ولیده عصاره عالم تحقق و غایة القصوای عالمیان است و از این جهت آخر ولیده است و چون عالم ملک به حرکت جوهریه ذاتیه متحرک است و این حرکت ذاتی،استکمالی است،به هر جا منتهی شده آن غایت خلقت و نهایت سیر است و چون به طریق کلی نظر در جسم کل و طبع کل و نبات کل و حیوان و انسان کل افکنیم،انسان آخرین ولیدهای است که پس از حرکات ذاتیه جوهریه عالم به وجود آمده و منتهی به او شده پس دست تربیت حق تعالی در مقام دار تحقق به تربیت انسان پرداخته است و الانسان هو الاول و الآخر.
6.کمال خواهی،حقیقتجویی و بینهایت طلبی انسان
انسان دارای ظرفیت بیحد و نهایت است.استعداد او در هیچ موردی به حد خاصی قانع نیست و رغبت و طلب او حد ندارد.انسان دارای استعدادی بینهایت و خواهان رسیدن به نامحدود است.البته منظور آن نیست که او هیچ گاه به بینهایت نمیرسد چرا که رسیدن به بینهایت،اساساً معنا ندارد و هرگز شدنی نیست ولی میتوان به سوی بینهایت گام برداشت و حرکت کرد. این تنها از خصوصیات ذاتی انسان است و در هیچ موجود دیگری یافت نمیشود.
کمال خواهی و سعادت خواهی انسان یکی از گرایشهای فطری و ذاتی در هر انسانی است و همه تلاشهای بشری به منظور اشباع این گرایش و زدودن نقصها و دستیابی به کمالها و نیل به سعادت است.تلاشها و تکاپوی همه موجودات زنده برای تحقق بخشیدن کامل به استعدادهای درون آنهاست.البته با این تفاوت که جنبش عمومی موجودات نباتی بر اساس نظامی است به نام طبیعت که در وجودشان به ودیعت نهاده شده است.
عامل محرک در کوششهای حیوان،حب ذات است که بر مبنای ادراک و الهام غریزی عمل میکند اما تلاشهای انسان در پرتو اختیار و آگاهی صورت میگیرد و کمال نهایی و مقصود وی به کلی متفاوت و متمایز از دیگر موجودات است.
انسان در برابر حق،تسلیم و در برابر راستی فروتن است و جز خیر و سعادت خود را نمیخواهد،اگر بر اساس همان خواست درونی،توفیق یافت و هدایت شد،خواست او بر مصداق حقیقی منطبق شده است و جز خدای یگانه را نمیپرستد و این همان حقیقتی است که او دنبال میکرده است.
ذات و طبیعت انسان به گونهای آفریده شده که با فطرت اولیه خود به دنبال باطل به عنوان باطل نمیرود،هیچ انسانی کاری نمیکند مگر اینکه مطابق طبع او و موافق با میل و نفس او بوده و سعادت او را در برداشته باشد. کمال طلبی و خیرخواهی در وجود همه انسانها نهفته است و رو به سوی آن میروند.تلاشهای مدام حق طلبانه انسانها ناشی از همین فطرت است.انسان به گونهای آفریده شده که استعداد رشد و کمال را دارد،خداوند برای دستیابی بشر به خواستههای فطریش پدیدهها و لذایذ مادی را آفریده است و برای ایجاد ارتباط مناسب با جهان آفرینش،حواس باطنی و ظاهری برای انسان آفرید تا به وسیله آنها به درک درستی از عالم برسد و راه خود را بیابد و هموار نماید:و الله اخرجکم من بطون امهاتکم لاتعلمون شیئاً و جعل لکم السمع و الابصار و الأفئدة لعلکم تشکرون.(نحل،16/78) انسان آن چنان موجودی است که نمیتواند عاشق محدود باشد،نمیتواند عاشق فانی باشد،نمیتواند عاشق چیزی باشد که آن چیز به زمان و مکان محدود باشد،انسان عاشق کمال مطلق است،یعنی انسان عاشق ذات حق است،عاشق خداست.
7.اختیار و آزادی انسان
انسان برخلاف همه عوامل و شرایط بیرونی و محیطی و برخلاف همه تمایلات درونی از قدرت انتخاب برخوردار است و هنگامی که تصمیم میگیرد،عمل را انجام دهد،توانایی دارد که عمل دیگری را انتخاب نماید.بنابراین اختیار داشتن یعنی قدرت بر انجام یا ترک چیزی داشتن،قدرت از ویژگیها و امتیازات انسان است.سایر موجودات،کارهایی که انجام میدهند،ناآگاهانه و بر اساس غریزه و تکوین و به صورت جبری است.اما انسان از روی آگاهی و انتخاب خود رفتار میکند و کارهایی را انجام میدهد و از قدرت گزینش و انتخاب برخوردار است.
انسان در این نظام دارای ارزش و اهمیت است چرا که انسان پرتوی از وجود خداست.انسان جانشین خدا بر روی زمین است.قرآن هدایت را از آن خدا میداند اما حرکت و تکاپو و اختیار و اراده انسان را نیز نادیده نمیگیرد.در جای جای قرآن مسئله اراده و اختیار انسان مطرح شده است.
انسان موجودی از پیش ساخته شده نیست که راه زندگی او را دیگری تعیین کرده باشد.و موجودی است که باید با انتخاب و عمل خویش،خود را بسازد.او در میان تمام پدیدههای آفرینش تنها موجودی است که امکانها و راههای بسیار برایش وجود دارد و تا در برابر آنها موضعگیری نکند و دست به عمل نزند،رشد پیدا نمیکند.
8.آثار کرامت الهی انسان
انسان به جهت دارا بودن امتیازاتی که ـ در دلایل شایستگی انسان برای کرامت الهی ـ برشمردیم،صاحب کرامت الهی شده است و قطعاً بهرهمندی از چنین مقام والایی،آثار و تبعاتی در پی خواهد داشت که از آن جمله موارد ذیل میباشند:
الف) انسان مسجود فرشتگان
یکی از ارزشهای انسان این است که خداوند به ملائکه دستور میدهد تا انسان را سجده کنند:و اذ قلنا للملائکة أسجدوا لآدم….(بقره،2/34) این آیه نه تنها ارزش والا و مقام متعالی انسان را میرساند.بلکه به گفتهای برتری انسان بر ملائکه را نیز میرساند.زیرا اگر موجودی کاملتر از ملائکه و افضل از آنها نباشد،صحیح نیست که وجود کامل وجود ناقص را سجده کند.
ب) جهان آفرینش مسخّر انسان
انسان از دیدگاه قرآن از آن چنان ارزش و مقامی برخوردار است که به فرمان خداوند،همه موجودات آفرینش مسخّر او هستند،و خدا نیز انسان را به گونهای آفریده که همه نیروهای طبیعت را تسخیر کند و از آنها به نفع خود استفاده کند.این نکته مسلّم است که انسان بر جمادات،نبادات و حیوانات سلطه دارد و از آنها بهرهکشی میکند.
قرآن کریم میگوید:و هو الذی سخّر البحر لتأکلوا منه لحما طریا و تستخرجوا منه حلیة تلبسونها.(نحل،16/14) و نیز میگوید:الم ترأن اللّه سخر لکم ما فی الأرض و الفلک تجری فی البحر بأمره.(حج،22/64) و نیز میگوید:الم تروا أن اللّه سخر لکم ما فی السموات و ما فی الأرض.(لقمان،31/19) این آیات ثابت میکنند که تمام موجوداتی که در آسمانها و زمین هستند به خاطر انسان و برای انسان رام شدهاند.ماه و خورشید و ستارگان و هر چه که در آسمانهاست و معادن و دریا و گیاه و هر چه در زمین است،در خدمت انسان گذاشته شده است.
مراد از تسخیر موجودات برای انسان،این است که فایده و سود آنها برای انسان است و اگر نه پر واضح است که همه چیز تحت اراده و اختیار خداوند عالم است و یا مراد این است که خداوند راه استیلاء بر آنها و استفاده از آنها را در اختیار انسان قرار داده است،آیاتی از قرآن این معنا را تأیید میکند. معنای سوم تسخیر این است که پارهای اشیاء در اختیار انسانها نیستند،ولی به گونهای سامان یافتهاند که انسان میتواند از آنها استفاده کند.در حقیقت نتیجهٔ کار و حرکت آنها در اختیار انسان قرار میگیرد.چنانچه در آیاتی این نکته مورد تأیید قرار گرفته است که فراهم شدن امکانات گوناگون در زمین برای تأمین معیشت انسانهاست.
ج) انسان،امانتدار الهی
قرآن،انسان را به عنوان موجودی که امانتدار خداست،معرفی میکند و این امانتداری نیز اختصاص به انسان دارد.بلکه حامل امانتی از جانب خداست و از میان تمامی موجودات،این تنها اوست که صلاحیت آن را داشته تا امانتدار الهی باشد.زیرا همه موجودات جهان آفرینش جز انسان از پذیرش آن سرباز زدند:انا عرصنا الامانة علی السموات و الأرض و الجبال فأبین أن یحملنها و أشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوما جهولا.(احزاب،33/72) آیه در مقام مقایسه باسایر موجودات است و این که در انسان،ظرفیت و استعدادی هست که در سایر موجودات نیست.بشر از جایگاهی در عالم خلقت برخوردار است که کوهها،زمین و آسمانها به او نمیرسند.
د) انسان،خلیفة اللّه در زمین
انسان گل سرسبد آفرینش است و همه کمالات و درجات موجود در جهان آفرینش را داراست و افق حرکت او از مرحله جمادات تا عالیترین مقام فرشتگان و حتی بالاتر از آن خواهد بود.پس شایسته این انسان که خداوند در حدیث قدسی دربارهٔ او میفرماید:
کنت کنزا مخفیا فأحببت أن آعرف و خلقت الانسان لکی اعرف:من گنجی پنهان بودم،دوست داشتم شناخته شوم،خلایق را آفریدم تا شناخته شدم.
همان موجودی که به افتخار «نفخت فیه من روحی» نشان یافته، این است که اشرف مخلوقات بوده و به مقامی رفیع دست یافته که خلیفهٔ خدا بر روی زمین گردد و همین استعدادها و ظرفیت شگفتانگیز انسان،باعث شده که او به عنوان خلیفه خدا انتخاب شود.
جمع بندی و نتیجهگیری
انسان گل سرسبد آفرینش و دُر دانه کائنات است و ممتازترین و برجستهترین آفریدههای رب العالمین است.آن چنان که خداوند پس ازبیان خلقت انسان و سیر تکاملی او به خود «احسن الخالقین»فرموده،تعبیری که در خصوص ایجاد هیچ یک از آفریدهها نفرموده است.چون ساختار وجودی انسان «احسن تقویم»است و نمایش دهنده تمام هستی است،در حالی که هر یک از موجودات تنها گوشهای ازهستی را به نمایش میگذارند.
در قرآن شریف،خداوند و قرآن و ملائکه و پیامبر و متقین با صفت کرامت ستوده شدهاند و در آیه 70 سوره اسراء،همه انسان ها مورد تکریم خداوند قرار گرفتهاند:و لقد کرمنا بنیآدم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا.
باید توجه داشت این کرامت عام،کرامت ذاتی است نه اکتسابی،یعنی خلقت آدمی به گونهای است که قابلیتها و تواناییهای خاص به او عطا شده است و به واسطه همین ویژگیها در جایگاهی برتر نسبت به بسیاری از مخلوقات الهی قرار گرفته است.به طوری که خداوند او را مانند خود و خلیفه خود در زمین معرفی میکند و او را غایت و هدف نهایی خلقت خوانده و تمامی جهان را مسخّر او قرار داده است.پس همه اهل آسمان و زمین به گونهای در خدمت انسان هستند تا انسان با بکارگیری و بهرهوری از آنها خود را به مقام قرب ربوبی برساند.
نقل از پرتال جامع علوم اسلامی
ب :خاک و زمین در قران
خاک دومین و مهم ترین عنصر محیط زیست محسوب میگردد و از نظر علوم تجربی دارای انواعی است که هر کدام کاربرد مخصوص به خود را دارند. برای مطالعه بیشتر در این خصوص به فصل های مربوط به خاک در همین کتاب مراجعه گردد. و اما مفهوم قرانی خاک:
سوره حجر آيه 19
متن آيه :
وَالأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَيْنَا فِيهَا رَوَاسِيَ وَأَنبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ شَيْءٍ مَّوْزُونٍ
ترجمه :
ما زمين را گسترانيدهايم و در زمين كوههاي استوار و پابرجائي را پديد آوردهايم ، و همه چيز را به گونه سنجيده و هماهنگ و در اندازههاي متناسب و مشخّص در آن ايجاد كردهايم .
توضيحات :
« مَدَدْنَاهَا » : آن را گسترانيدهايم و در ظاهر مسطّحش كردهايم . « أَنبَتْنَا » : رويانيدهايم . آفريدهايم ( نوح / 17 ) . « مَوْزُونٍ » : هماهنگ . متناسب . « مِن كُلِّ شَيْءٍ مَّوْزُونٍ » : انواع و اقسام درختان و گياهان ، با نظم و نظام شگرف و حساب و كتاب دقيق . هر چيزي را با اندازه و مقدار مشخّص و معيّن و متناسب و مرتبط به يكديگر .
سوره حجر آيه 20
متن آيه :
وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ وَمَن لَّسْتُمْ لَهُ بِرَازِقِينَ
ترجمه :
و در آن اسباب زندگي و مايه ماندگاري شما و كساني را آفريدهايم كه نميتوانيد روزيرسان ايشان باشيد .
توضيحات :
« مَعَايِشَ » : جمع مَعيشَة و مَعاش ، مايه زندگي و وسيله ماندگاري ، از قبيل خوردنيها و نوشيدنيها . « مَنْ » : مراد اهل و عيال و خدمتگزاران ، و به طريق تغليب چهارپاياني است كه انسان عهدهدار سرپرستي آنها است . اين واژه عطف بر ضمير ( كم ) و مجرور است كه معني آن گذشت . و يا اين كه عطف بر ( معايش ) است كه معني آن چنين ميشود : ما در زمين براي شما وسائل زيستن فراهم آوردهايم ، و براي شما كساني را آفريدهايم كه شما رازق آنان نيستيد و بلكه خداوند رازق شما و ايشان است .
سوره حجر آيه 21
متن آيه :
وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ
ترجمه :
و چيزي وجود ندارد مگر اين كه گنجينههاي آن در پيش ما است و جز به اندازه معيّن و مشخّصي ( كه حكمت ما اقتضاء كند ) آن را فرو نميفرستيم .
توضيحات :
« وَ إِن مِّن شَيْءٍ » : هر چه هست به اندازه لازم آفريده شده است و سنجيده و حساب شده به جهان گسيل داشته شده است و گسيل ميگردد . منابع روزيها و سرچشمه خوبيها در نزد خدا است و آن را به مقدار حساب شده و برابر صلاحديد خويش بهره اين و آن ميگرداند . « مَا نُنَزِّلُهُ » : آن را حوالت نميداريم و فرو نميفرستيم . آن را نميآفرينيم و در دسترس قرار نميدهيم ( نگا : زمر / 6 ، حديد / 25 ) .
سومین و اساسی ترین بخش محیط زیست آب است و قران کریم اهمیت اب را به شرح ذیل بیان می فرماید.
ج :آب در قران کریم
قرآن كریم، از هنگام نزول تا هم اكنون، سرچشمه پیدایش و سرمایه پرورش بزرگترین و پاكترین روح ها، بلندترین همت ها، استوارترین ارادهها، عمیقترین افكار، عالیترین معارف، نغزترین ادبیات و دلانگیزترین هنرها در عرصههای گسترده و حوزههای گوناگون حیات فكری و فرهنگی و علمی و اجتماعی و ادبی و هنری مسلمانان در همه اكناف عالم و در پهنه تاریخ پر افتخار فرهنگ و تمدن اسلامی بوده است.
قرآن كریم برخلاف روشها و اندیشههای كلامی و فقهی و فلسفی، كه بیش از هزار سال است در جامعه اسلامی رایج و شایع شدهاند، توجه و عنایت فوقالعادهای به طبیعت و عناصر طبیعت دارد (در این میان، آب از عمدهترین عناصر طبیعت به شمار میآید)، به طوری كه در میان ادیان الهی هیچكدام به اندازه دین مبین اسلام، به ویژه قرآن كریم، به موضوع «آب» نپرداختهاند؛ تنوع موضوعی، تفصیل مباحث آب و تاكیدات قرآن به ارزش و اهمیت آب، بیانگر این حقیقت است كه توجه قرآن به طبیعت و بالاخص آب همه سویه بوده است.
واژه «ماء» اصل عبری آن «مُی- میم» و سریانی آن «میا» است كه در عربی تغییر شكل داد و «ماء» شد. این لغت در اصل به معنی «هر مایع غیر جامد» است چه آب مطلق باشد یا آبهای مضاف، ولی وقتی به صورت «ماء» مطلق استفاده میشود منسوب به آب خالص است.
واژه «ماء» در قرآن كریم 59 بار به صیغه مفرد و 4 بار با متصل شدن به ضمائر به كار رفته است. ماء به صیغه مفرد در موضوعات گوناگون كاربرد داشته است:
1) ماء به معنای باران: در آیات سورههای بقره (آیات 23 و 164)، انعام (آیه 99)، اعراف (آیات 50 و 57)، انفال (آیه 11)، یونس (آیه 24)، رعد (آیه 17)، ابراهیم (آیه 32)، حجر (آیه 22)، نحل (آیات 10 و 65)، كهف (آیه 45)، طه (آیه 53)، حج (آیات 5 و 63)، مؤمنون (آیه 18)، فرقان (آیه 48)، نمل (آیه 60)، عنكبوت (آیه 63)، روم (آیه 24)، لقمان (آیه 10)، فاطر (آیه 27)، زمر (آیه 21)، فصلت (آیه 39)، زخرف (آیه 11)، ق (آیه 9)، قمر (آیه 11)، نبأ (آیه 14) و عبس (آیه 25).
2) ماء به معنای بستر و عرش خداوندی: سوره هود (آیه 7).
3) ماء به معنای آب وضو: سوره نساء (43) و سوره مائده (6).
4) ماء به معنای طوفان و سیل سهمگین: سوره هود (آیات 43 و 44).
5) ماء به معنای مطلق آب: سوره رعد (آیه 4)
6) ماء به معنای منشأ خلقت و ماده اصلی موجودات زنده: سوره انبیاء (آیه 30) و سوره نور (آیه 45).
7) ماء به معنای نطفه در خلقت انسان: سورههای طارق (آیه 6)، مرسلات (آیه 20)، سجده (آیه 8) و فرقان (آیه 54).
8) ماء به معنای جوی و نهر آب: در توصیف جویها و نهارهای آب بهشتی.
9) ماء و سراب: در سوره نور (آیه 39) اعمال ناباوران به سرابی تشبیه شده است.
10) ماء در معنای چشمهسارها: سوره نازعات (آیات 30 و 31) و سوره قمر (آیه 12).
11) آب آشامیدنی در جهنم: سوره ابراهیم (آیه 16) و سوره محمد (آیه 15).
12) ماء به معنای چاه آب: سورههای قصص (آیه 23)، قمر (آیات 27-28)، ملك (آیه 30) و كهف (آیه 41).
13) آب آشامیدنی جاری در بهشت: سوره واقعه (آیات 27 تا 31).
همچنین بیش از صد آیه به طور متفرق درباره آب در طبیعت وجود دارد كه هر كدام به ویژگیها و نقش آب اشاراتی مستوفی دارند و گاه مسائل علمی آن را یادآوری كرده، حتی در برخی موارد نیز به چگونگی تصفیه آبها نیز اشاره میكند كه بعد از گذشت 14 قرن از این اطلاعات، شگفتآور است.
آب در قرآن اهمیتی عمیق دارد. خداوند در آیات متعدد انسان را به تفكر در آب و شكرگزاری این نعمت بزرگ یادآور شده است [1].آب به عنوان بركت خداوندی است كه حیات میبخشد، حیات را حفظ میكند و بشر و زمین را پاكیزه میگرداند. عرش خدا بر روی آب و بهشت به صورت باغهایی كه نهرهایی زیر آنها جاری است تشریح میشود. به نظر میرسد كه در قرآن آب با ارزشترین آفریده خداوند بعد از انسان میباشد. خاصیت «حیاتدهندگی» آب در آیات متعدد قرآن اشاره شده است (مثلاً آیات 48 و 49 سوره فرقان: و خداوند آب را از ابرها پایین فرستاده و به وسیله آن زمین را پس از مردنش حیات داده است). آب نه تنها حیات میبخشد بلكه هر حیاتی اصلش از آب است (ما هر موجود زندهای را از آب آفریدیم)[2]
در قرآن كریم: آب، رزق الهی است و باید از آن بجا استفاده شود؛ پدیدآورنده و نازلكنندة آب آشامیدنی خداست؛ اوست كه با آب انسانها و حیوانات را سیراب میكند؛ خداوند بر انسانها به سبب نازل كردن آب آشامیدنی منّت گذارده؛ وجود چشمهسارها را بر روی زمین از آیات الهی معرفی كرده؛ چشمههای بهشتی را یكی از بهرههای متقین در بهشت توصیف كرده؛ جهنمیان را از آب آشامیدنی محروم توصیف كرده، به طوری كه از بهشتیان درخواست آب آشامیدنی میكنند.
قرآن میفرماید خداوند انتقال دهندة آب به سرزمینهای خشك است. ایمان و تقوا و استغفار و توبه و پایداری در راه عقیده را از عوامل فراوانی و بركت آب معرفی كرده است[3]. همچنین قرآن كریم در آیات متعدد آسمان و ابرهایی كه به وسیلة باد متراكم میشود و چاه و دریا و زمین و كوهها را از منابع تولید و تأمین آب میداند.
آب برای مسلمانان اهمیت ویژهای برای استفاده در طهارت، وضو، غسل و غیره دارد. امام صادق (ع) آب و طهارت را كلید قرب و مناجات با خدا معرفی نمودهاند: «چون اراده طهارت و وضو نمودی چنان به سوی آب روان شو كه گویی به سوی رحمت خدای تعالی میروی كه خداوند تعالی آب و طهارت را كلید قرب و مناجات خویش و نشانی برای راهنمایی مردم به سوی خوان خویش مقرر فرموده است و چنان كه رحمت خداوند گناهان بندگان را پاك میكند نجاستهای ظاهر را جز با آب نمیتوان پاك كرد. پس چنان كه هر نعمت دنیوی را با آب، حیات بخشید به رحمت و فضل خویش حیات قلب باطنی و عبادات را نیز به وسیله آب (كه همانا طهارت است) زندگی و كمال بخشید. در صفا، پاكی، شفافیت، فراوانی آن و امتزاج لطیفاش با هر چیز بیاندیش و آن را در تطهیر اعضای بدنت كه خدا به تطهیرشان امر فرموده به كار گیر و واجبات و سنن تطهیر را بجای آور كه در هر یك از آنها فواید بسیاری نهفته است پس چون آب را گرامی داشته و آن را به كار گیری، به زودی چشمههای فواید بسیاری برایت جوشیده خواهد شد».[4]
قرآن كریم دو عبارت صریح راجع به صرفهجویی آب و مدیریت تقاضا دارد: اول اینكه منابع آب ثابت (معین) است (و آن خدایی كه از آسمان آبی به قدر و اندازه نازل میكند...)[5] و ثانیاً در مصرف آب نباید اسراف شود (از نعمتهای خدا بخورید و بیاشامید و اسراف مكنید كه خدا مسرفان را دوست ندارد)[6].
اسراف و زیادهروی از صفات زشت و ناپسند و مورد غضب خداوند است[خداوند در آیه 43 سوره مؤمن میفرماید: «اسرافكنندگان اهل آتشاند». به استناد این آیه، اسراف از جمله گناهان كبیره است، زیرا ملاك گناهان كبیره وعده بر عذاب است.]؛
قرآن خاطر نشان میكند كه بركت آب برای گیاهان نیز میباشد: گیاهان از همه نوع[7] و همه رنگ[8] توسط بارانی كه خداوند فرو میفرستد تغذیه میشوند. خداوند در آیه 38 سوره انعام، انسان را با مقایسه وی با حیوانات از حقوق آنها آگاه مینماید: «محققاً بدانید كه هر جنبندهای در زمین و هر پرندهای كه با دو بال در هوا پرواز میكند همگی طایفهای مانند شما بشر هستند».
خداوند در آیه 48 سوره روم این مراحل را بیان فرمودهاند:
اللَّهُ الَّذِی یُرْسِلُ الرِّیَاحَ فَتُثِیرُ سَحَابًا فَیَبْسُطُهُ فِی السَّمَاء كَیْفَ یَشَاء وَیَجْعَلُهُ كِسَفًا فَتَرَی الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ فَإِذَا أَصَابَ بِهِ مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ إِذَا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ
«خدا آن كسی است كه بادها را میفرستد تا ابرها را در آسمان به حركت درآورد و سپس آنها را در پهنه آسمان آنگونه كه بخواهد میگستراند و بعد متراكم میسازد.. آنگاه قطرههای باران را میبینی كه از لابهلای آن خارج میشود. پس آن را (به كشتزار) هر یك از بندگانش بخواهد میرساند تا آنها شادمان گردند»
«خدا آن كسی است كه بادها را میفرستد تا ابرها را در آسمان به حركت درآورد...»
آیه 48 سوره روم آمده است كه ....
«ما بادها را برای بارور ساختن (ابرها و گیاهان) فرستادیم و از آسمان آبی نازل كردیم و شما را با آن آب سیراب ساختیم ...» (حجر 22)
«خداوند كسی است كه بادها را فرستاد تا ابرهایی را به حركت درآورند، سپس ما این ابرها را به سوی زمین مردهای راندیم و به وسیله آن زمین را پس از مردنش زنده میكنیم... » (فاطر 9)
«اگر او اراده كند بادها را ساكن میسازد تا آنها بر پشت دریا بیحركت بمانند. در این نشانههایی است برای هر صبر كننده شكرگزار» (شوری 33)
«... و در تغییر بادها و ابرهایی كه میان زمین و آسمان مسخرند نشانههایی برای اندیشمندان وجود دارد» (بقره 164)
«و او خدایی است كه بادها را برای بشارت پیشاپیش رحمت خود فرو فرستاد و از آسمان آبی را برای شما آبی نازل كردیم» (فرقان 48)
آیه 43 سوره نور، مراحل تشكیل ابرهای كومولونیمبوس را چنین بیان میكند:
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُزْجِی سَحَابًا ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیْنَهُ ثُمَّ یَجْعَلُهُ رُكَامًا فَتَرَی الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاء مِن جِبَالٍ فِیهَا مِن بَرَدٍ فَیُصِیبُ بِهِ مَن یَشَاء وَیَصْرِفُهُ عَن مَّن یَشَاء یَكَادُ سَنَا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ
«آیا ندیدی كه خداوند ابرها را به آرامی حركت میدهد، سپس میان آنها پیوند میدهد و بعد آن را متراكم میسازد؟! در این حال دانههای باران را میبینی كه از لابهلای آن خارج میشود و از آسمان- از كوههایی كه در آن است (ابرهایی كه همچون كوه انباشته شدهاند)- دانههای تگرگ نازل میكند و هر كس را بخواهد به وسیله آن زیان میرساند و از هر كس بخواهد این زیان را برطرف میكند. نزدیك است درخشندگی آن (ابرها) چشمها را ببرد»
آیه 12 سوره رعد نیز برق را نشانه ابرهای سنگین بیان میكند:
هُوَ الَّذِی یُرِیكُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَیُنْشِیءُ السَّحَابَ الثِّقَالَ
«او كسی است كه برق را به شما نشان میدهد كه هم مایه ترس و هم مایه امید است و ابرهای سنگینبار ایجاد میكند»
خداوند همچنین در آیه 24 سوره روم، نقش رعد و برق را در بارندگی و رشد گیاه بیان میفرماید:
وَمِنْ آیَاتِهِ یُرِیكُمُ الْبَرْقَ خَوْفًا وَطَمَعًا وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاء مَاء فَیُحْیِی بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِی ذَلِكَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ
«و از نشانههای دیگر او این است که برق را به شما نشان میدهد كه هم مایه ترس و هم مایه امید است (ترس از صاعقه و امید به نزول باران) و از آسمان آبی فرو میفرستد كه زمین را پس از مردنش به وسیله آن زنده میکند. در این رابطه برای اندیشمندان نشانههایی وجود دارد»
آیه 11 سوره زخرف
وَالَّذِی نَزَّلَ مِنَ السَّمَاء مَاء بِقَدَرٍ فَأَنشَرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّیْتًا كَذَلِكَ تُخْرَجُونَ
«و آن خدایی كه از آسمان آبی به قدر و اندازه نازل میكند و به آن صحرا و دیار مرده خشك را زنده گردانیدیم و همینگونه مردگان هم از قبرها بیرون میآیند»
در آیات 48 و 49 سوره فرقان خداوند میفرماید:
وَهُوَ الَّذِی أَرْسَلَ الرِّیَاحَ بُشْرًا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء طَهُورًا - لِنُحْیِیَ بِهِ بَلْدَةً مَّیْتًا وَنُسْقِیَهُ مِمَّا خَلَقْنَا أَنْعَامًا وَأَنَاسِیَّ كَثِیرًا
«و او خدایی است كه بادها را برای بشارت پیشاپیش رحمت خود فرو فرستاد و از آسمان آبی برای شما نازل كردیم تا با آن باران زمین خشك و مرده را زنده سازیم و آنچه آفریدیم از چهارپایان و آدمیان بسیاری را سیراب گردانیم»
در آیه 9 سوره ق چنین آمده است
وَنَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاء مَاء مُّبَارَكًا فَأَنبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَحَبَّ الْحَصِیدِ
«ما از آسمان آب با بركت را نازل كردیم و با آن باغهای میوه و دانه چیده شده رویاندیم»
وَلَهُ الْجَوَارِ الْمُنشَآتُ فِی الْبَحْرِ كَالْأَعْلَامِ
«و او در دریاها چشمههای تجدید کننده رشته کوه مانند دارد»[ آیه 24 سوره رحمان]
آیه 40 سوره نور
أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُّجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَكَدْ یَرَاهَا وَمَن لَّمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ
«و یا (وضع كافران) مانند تاریکیهای دریای ژرف میماند که در آن موج روی موج و بالای موج ابر پوشانده شده است. تاریکیهائی که روی یكدیگر سوارند. اگر آدم دست خود دربیاورد نمیتواند آن را ببیند و آنکه خدا برای وی نوری قرار نداده نوری ندارد».
وَمِنْ آیَاتِهِ الْجَوَارِ فِی الْبَحْرِ كَالْأَعْلَامِ - إِن یَشَأْ یُسْكِنِ الرِّیحَ فَیَظْلَلْنَ رَوَاكِدَ عَلَی ظَهْرِهِ
«از دیگر آیات وی موجهای کوه مانند در دریا است- اگر بخواهد باد را میخواباند و آنها در سطح دریا راکد میشوند»[ آیات 32 و 33 سوره شوری]
سورههای فرقان (آیه 53)، نمل (آیه 61)، فاطر (آیه 12) و رحمن (آیات 22-19)
وَجَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حَاجِزًا
«و میان دو دریا دیوار مانع قرار داد»[ سوره نمل آیه 61]
مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ - بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَّا یَبْغِیَانِ
«دو دریائی که به هم وصلند را ترکیب خاص خود داد. میان آنها مرز ناپیدائی است، از حد خود فراتر نمیروند»[ آیات 19 و 20 سوره الرحمن].
وَهُوَ الَّذِی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَیْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَّحْجُورًا
«و اوست که دو دریای مختلف را هر کدام ترکیب خاص خود داده، این یکی شیرین گوارا و این دیگری شور تلخ است. میان آنها مرز ناپیدا و حد فاصل ممنوعهای قرار داد»[ آیه 53 سوره فرقان]
قرآن در اين آیه ها به آبهای زیرزمینی و ذخیره آب باران در زمین اشاره نموده است:
أَلَمْ تـَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْـزَلَ مِـنَ السَّـمـاءِ مـاءً فـَسـَـلَـكـَهُ یَـنابـِیـعَ فِی الاَرْضِ ثُمَّ یُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا مُّخْتَلِفًا ...[ 21 سوره زمر]
«آیا نمیبینی کـه خـدا از آسمان آبی نـازل گردانید و آن را به شكل چشمههایی وارد زمین ساخت و آنگاه انواع نباتات بدان برویاند ...»
وَأَنْـزَلْـنَـا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بـِقَـدَرٍ فَأَسْـكَـنَّاهُ فِی الْأَرْضِ وَإِنَّا عَلَی ذَهَابٍ بِهِ لَقَادِرُونَ[آیه 18 سوره مؤمنون]
«و از آسمان، آبی به اندازه فرو فرستادیم، پس آن را در زمـیـن جـای دادیم و همانا در برگرداندن آن قـادریـم» (از آیات فوق نكتههای زیر در مورد ذخیره آب در زیر زمین استفاده میشود:
خداوند پوسته رویی زمین را به گونهای آفرید كه چون باران فرود آید، آب در آن نفوذ میكند و در زیر زمین انباشته میگردد و به سفرههای بزرگی از آب تبدیل میشود)
- قرآن مجید در ضمن آیه 27 سوره مرسلات به دو راز بزرگ كوهها اشاره نموده و میفرماید:
وَ جَعَلْنا فِیها رَوَاسِی شَامِخَاتٍ وَ اَسْقَیْناكُم مَاءً فُراتَاً
«بر روی زمین كوههای استوار و بلند آفریدیم و برای شما آب گوارا فراهم ساختیم
وجعلنا من الماء كل شیء حی (و هر موجود زندهای را از آب آفریدیم).
تصریحات دینی كه از سرچشمه وحی صادر شده به ما گوشزد میكند كه اولین پدیده مادی كه خدا آفرید آب بود. در احادیث اهل بیت علیهالسلام، درباره آفرینش آغازین، تعبیرات مختلف وجود دارد:
1. نور مطلق 2. نور محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) 3. نور محمد و علی (علیه السلام) 4. نور محمد، علی و فاطمه (سلام لله علیها) 5. نور محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین (علیه السلام) 6. نور چهارده معصوم (علیهم السلام) 7. هوا 8. قلم 9. حروف 10. عرش 11. دره بیضاء 12. آتش و 13. آب (گلستانی در كتاب سرچشمه حیات، درباره هر یك از این موارد، روایاتی را آورده و در پایان به جمعبندی و تحلیل آنها پرداخته است).
آیه شریفه: «و او است كه آسمانها و زمین را در شش روز آفرید و عرش او بر آب بود»[10] ، شاید دلالت بر این داشته باشد كه پیش از پیدایش جهان هستی، از آسمانها گرفته تا زمین، آب پدید آمده است. قرآن كریم در چند جا اشاره دارد كه ریشه زندگی، هم در منشا و پیدایش و هم درصحنه هستی و تداوم حیات، همه از آب است:
وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ
«هر چیز زندهای را از آب پدید آوردیم»[11]
وَاللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِن مَّاءٍ
«خدا هر جنبندهای را از آب آفرید»[12]
درباره انسان میگوید: «و او است كه از آب بشری آفرید»[13]
بركت آب :
« و نزلنا من السماء ماء مباركا فانبتنا به جنات و حب الحصيد» (ق- 9)
« و از آسمان آبي پر بركت نازل كرديم و بوسيله آن باغها و دانه هايي را كه درو مي كنند رويانديم.»
دراين آيه شريفه آب به صفت مبارك توصيف گرديده وخداوند نزولات آسماني را آب هاي مبارك ناميده است. كلمه مبارك يعني بركت يافته و واژه بركت را چنين معنا مي كنند: ثبوت الخير.
طهارت آب:
« و هو الذي ارسل الريح بشرا بين يدي رحمته و انزلنا من السماء ماء طهورا» (الفرقان- 48)
«اوكسي است كه بادها را بشارتگراني پيش ازرحمتش فرستاد، و ازآسمان آبي پاك كننده نازل كرديم.»
دراين آيه خداوند عاليترين وصف (كه همانا طهارت و پاكيزگي مي باشد) را به آب نسبت مي دهد، همان وصفي كه دارندگان آن محبوب و مورد رحمت خداوند وجود هستند:
«...ان الله يحب التوابين ويحب المتطهرين» (البقره- 222)
«...خداوند، توبه كنندگان رادوست دارد، وپاكان را (نيز) دوست دارد.»
آب نيز طاهرومطهر است ومي تواندنزديك كننده وعامل تقرب يافتن بندگان به مصدر لايزال الهي باشد.
جريان آب:
« قل أرأيتم ان اصبح ماؤكم غورا فمن ياتيكم بماء معين» (الملك- 30)
« بگو: به من خبردهيد اگرآبهاي(سرزمين) شما در زمين فرو رود، چه كسي مي تواند آب جاري و گوارا دردسترس شما قرار دهد؟!»
دراين آيه شريفه خداوند نكته اي جدي و مهم راطرح مي كند كه مسأله غور الماء وافت منابع آبي كره زمين وبه عبارتي كاهش سطح ايستابي منابع آب مي باشد.
فراواني آب:
« والو استقموا علي الطريقه لاسقيناهم ماء غدقا» (الجن-16)
« و اينكه اگر آنها [جن و انس] در راه (ايمان) استقامت ورزند، با آب فراوان سيرابشان مي كنيم.»
گوارايي آب:
« وجعلنا فيها رواسي شامخات و اسقيناكم ماء فراتا» (المرسلات-27)
« و درآن كوههاي استواروبلندي قرار داديم، وآبي گوارا به شما نوشانديم.»
از جمله صفات آب در قرآن كلمه فرات است. اين واژه در لغت عرب به معناي عذب و شيريني است.
راغب مي گويد: «الفرات الماء العذب»
در اين آيه ابتدا به كوههاي بلند و سربرافراشته اشاره مي شود و در پي آن سيراب نمودن انسان ها با آب خوش و شيرين بيان مي شود و اين از الطاف بزرگ الهي است كه آب باران، چشمه ها، نهرها و قنوات را كه از جمله منابع آب شرب مي باشند را شيرين و فرات قرار داده است، برخلاف آب هاي اقيانوس ها و درياها كه به تعبير قرآن « ملح اجاج» است، يعني شور و نمكين.
ريزش آب:
« و انزلنا من المعصرات ماء ثجاجا» (النباء-14)
« و از ابرهاي باران زا آبي فراوان نازل كرديم،»
صفت ديگري كه خداوند براي آب طرح مي كند كلمه « ثجاج» است، اين واژه از ماده ثج به معناي جريان وريزش است. ماء ثجاج آبي است كه جريان و ريزش زيادي دارد. خداوند فرمود از ابرهاي فشرده آب ريزان و جاري فرو فرستاديم.
و اضرب لهم مثل الحيوه الدنيا كماء انزلناه من السماء فاختلط به نبات الارض فاصبح هشيما تذروه الرياح و كان الله علي كل شيء مقتدرا(كهف/45)
اي پيامبرزندگي دنيا را براي آنان به آبي تشبيه كن كه ازآسمان فرو مي فرستيم وبوسيله آن، گياهان زمين( سرسبزمي شود ) درهم فرو مي رود.اما بعد از مدتي مي خشكد؛ و بادها آن را به هر سو پراكنده مي كند؛ و خداوند بر همه چيز تواناست.
انما مثل الحياه الدنيا كماء انزلناه من السماء فاختلط به نبات الارض مما ياكل الناس والانعام حتي اذا اخذت الارض زخرفها وازينت و ظن اهلها انهم قادرون عليها اتاها امرنا ليلا او نهارا فجعلناها حصيدا كان لم تغن بالامس كذلك نفصل الايات لقوم يتفكرون(يونس/24)
« مثل زندگی دنيا ،همانند آبی است که ازآسمان نازل کرده ايم ، که در پی آن ، گياهان ( گوناگون) زمين – که مردم و چهارپايان ازآن می خورند – می رويد؛ تا زمانی که زمين ،زيبايی خودرا يافته وآراسته مي گردد واهل آن مطمئن مي شوند كه مي توانند از آن بهره مند گردند،( ناگهان) فرمان ما، شب هنگام يا در روز،(براي نابودي آن) فرا مي رسد؛ (سرما يا صاعقه اي را برآن مسلط مي سازيم؛) وآنچنان آن را درو مي كنيم كه گويي ديروزهرگز (چنين كشتزاري) نبوده است! اين گونه،آيات خود رابراي گروهي كه مي انديشند، شرح ميدهيم.»
ب) نقش محوري آب در حيات و زندگي بشريت موجب گرديد كه خداوند سبحان خواندن خويش و نحوه خداخواني را به نوعي به آب تشبيه نمايد و باطل جويان و گمراهان را به كساني تشبيه سازدكه به سوي آب دست دراز مي كنند تا قدري از آن به لبان تشنه خويش رسانند؛ اما هرگزكامشان سيراب نمي گردد و جامي به لبشان نمي رسد.
«له دعوه الحق و الذين يدعون من دونه لايستجيبون لهم بشيء الا كباسط كفيه الي الماء ليبلغ فاه وما هو ببالغه وما دعاء الكافرين الا في ضلال» (الرعد-14)
«دعوت حق از آن اوست؛ و كساني را كه (مشركان) غير از خدا مي خوانند، (هرگز) به دعوت آنها پاسخ نمي گويند. آنها همچون كسي هستند كه كفهاي (دست) خود را به سوي آب مي گشايد تا آب به دهانش برسد، و هرگز نخواهد رسيد. و دعاي كافران، جز در ضلال (و گمراهي) نيست.»
« والذين كفروا اعمالهم كسراب بقيعه يحسبه الظمان ماء حتي اذا جاءه لم يجده شيئا و وجد الله عنده فوفاه حسابه و الله سريع الحساب » (النور-39)
«كساني كه كافر شدند، اعمالشان همچون سرابي است در يك كوير كه انسان تشنه از دور آن را آب مي پندارد؛ اما هنگامي كه به سراغ آن مي آيد چيزي نمي يابد، و خدا را نزد آن مي يابدكه حساب او را بطور كامل مي دهد؛ و خداوندسريع الحساب است.»
آب و خلقت انسان
«آيا در اول قطره آب نمي نبود (37) و پس از نطفه علقه و سپس آفريده و آراسته گرديد
(38) و آنگاه از آن و صنف نر و ماده پديد آورده (39)» (سوره 75/ آيه 37 تا 39)
«آن خدايي كه تو را از هيچ خلق كرد و به صورتي تمام و كامل بياراست و با اعتدال برگزيد (7) بهر صورتي كه خواست مي تواند خلق كند.» (سوره 82/ آيه 7-8)
• ما انسان را از آب نطفه مختلط خلق كرديم و براي او گوش و چشم قرار داديم.
(سوره76 / آيه 2)
• سپس آن را نيكو بياراست و از روح خود در آن بدميد و شما را داراي گوش و چشم و قلب و هوش گردانيد باز بسيار اندك شكر و سپاسگزاري حق مي كنيد. (سوره 32/ آيه 9)
طهارت آب :
خداوند در مورد این موضوع می فرماید :« و هو الذي ارسل الريح بشرا بين يدي رحمته و انزلنا من السماء ماء طهورا » ( الفرقان- 48) ترجمه:«اوكسي است كه بادها را بشارتگراني پيش ازرحمتش فرستاد، و ازآسمان آبي پاك كننده نازل كرديم». دراين آيه خداوند عاليترين وصف( كه همانا طهارت و پاكيزگي مي باشد) را به آب نسبت مي دهد، همان وصفي كه دارندگان آن محبوب و مورد رحمت خداوند وجود هستند :«... ان الله يحب التوابين ويحب المتطهرين » ( البقره - 222) ترجمه:«...خداوند، توبه كنندگان رادوست دارد، وپاكان را (نيز) دوست دارد.»آب نيز طاهرومطهر است ومي تواندنزديك كننده وعامل تقرب يافتن بندگان به مصدر لايزال الهي باشد .
جريان آب :
خداوند می فرماید :« قل أرأيتم ان اصبح ماؤكم غورا فمن ياتيكم بماء معين » ( الملك- 30) ترجمه:« بگو: به من خبردهيد اگرآبهاي(سرزمين) شما در زمين فرو رود، چه كسي مي تواند آب جاري و گوارا دردسترس شما قرار دهد؟!».
همچنین خداوند در سوره مبارکه رعد می فرماید : « انزل من السماء ماء فسالت اودیه بقدرها فاحتمل السیل زبدا رابیا و مما یوقدون علیه فی النار ابتغاء حلیه او متاع زبد مثله کذلک یضرب الله الحق و الباطل، فاما الزبد فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض کذلک یضرب الله الامثال » ( رعد/17)؛ خدا از آسمان آبی نازل کرد که در هر رودی به قدر وسعت و ظرفیتش سیل آب جاری شد و بر روی سیل کفی برآمد چنانچه فلزاتی را نیز که برای تحمل و زینت (مانند طلا و نقره) یا برای اثاث و ظروف (مانند آهن و مس) در آتش ذوب کنند مثل آب کفی برآورد، خدا به مثل این (آب و کف و فلزات روی آنها) برای حق و باطل مثل می زند که (باطل چون) آن کف به زودی نابود می شود و اما آن آب و فلز که به خیر و منفعت مردم است مدتی در زمین درنگ می کند؛ خدا مثل ها را برای فهم بدین روشنی بیان می کند .
فراواني آب :
خداوند در قرآن اشاره می کند :« والو استقموا علي الطريقه لاسقيناهم ماء غدقا » ( الجن-16) ترجمه:«و اينكه اگر آنها [جن و انس] در راه (ايمان) استقامت ورزند، با آب فراوان سيرابشان مي كنيم». همان گونه كه در بخش قبلي به اين آيه اشاره شد، خداوند آب را پاداش و مزد استقامت و پايداري بر صراط حق كه بدون شك دشوارتر از آغاز نمودن آن مي باشد، قرار داده است
گوارايي آب :
خداوند می فرماید :« وجعلنا فيها رواسي شامخات و اسقيناكم ماء فراتا » ( المرسلات-27) ترجمه: « و درآن كوههاي استواروبلندي قرار داديم، وآبي گوارا به شما نوشانديم.» از جمله صفات آب در قرآن كلمه فرات است. اين واژه در لغت عرب به معناي عذب و شيريني است. راغب مي گويد : « الفرات الماء العذب ». در اين آيه ابتدا به كوههاي بلند و سربرافراشته اشاره مي شود و در پي آن سيراب نمودن انسان ها با آب خوش و شيرين بيان مي شود و اين از الطاف بزرگ الهي است كه آب باران، چشمه ها، نهرها و قنوات را كه از جمله منابع آب شرب مي باشند را شيرين و فرات قرار داده است، برخلاف آب هاي اقيانوس ها و درياها كه به تعبير قرآن « ملح اجاج » است، يعني شور و نمكين.ذكر كوه ها در كنار آب مطبوع و گوارا اشاره به اين نكته است كه كوه ها نيز منبع ذخيره نزولات آسماني و منابع آبي هستند و بين كوه، باران و آب ارتباط تنگاتنگي برقرار است
ريزش آب :
خداوند می گوید :« و انزلنا من المعصرات ماء ثجاجا » ( النباء-14) ترجمه:« و از ابرهاي باران زا آبي فراوان نازل كرديم،». صفت ديگري كه خداوند براي آب طرح مي كند كلمه « ثجاج» است، اين واژه از ماده ثج به معناي جريان وريزش است. ماء ثجاج آبي است كه جريان و ريزش زيادي دارد. خداوند فرمود از ابرهاي فشرده آب ريزان و جاري فرو فرستاديم. از مجموع صفاتي كه در خصوص آب در قرآن طرح شد مي توان به برخي خصوصيات آب شرب و كيفيت آن در قرآن پي برد و گويا حضرت احديت مشخصات و شاخصه هاي آب مطلوب و مورد نياز شرب بشر را درقالب و چهارچوب اين صفات براي انسان ها توصيف مي فرمايد؛ آبي كه پاكيزه (عاري از آلودگي هاي ميکروبی وشيميايی)،مفيد ومبارک(عاری از آلودگي های فيزيكي و مواد معلق)، در دسترس ( سهولت دستيابي و هزينه كمتر استحصال) ، خوشگوار ( عاري از طعم و بو و مزه)، شيرين ( وجود املاح و مواد موجود در آب بر اساس آنچه امروزه بشر تحت عنوان استانداردهاي املاح موجود آب وضع نموده است) ريزان و جاري باشد. آبي كه بشر بدان نيازمند است و بايد مورد بهره برداري قرار گيرد داراي چنين مشخصه هايي مي باشد .
خداوند در این مورد می فرماید :« ونزلنا من السماء ماء مباركا فانبتنا به جنات و حب الحصيد » ( ق- 9 ) ترجمه:«و از آسمان آبي پر بركت نازل كرديم و بوسيله آن باغها و دانه هايي را كه درو مي كنند رويانديم.»دراين آيه شريفه آب به صفت مبارك توصيف گرديده وخداوند نزولات آسماني را آب هاي مبارك ناميده است .
وَ قَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْبَاطاً أُمَماً وَ أَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْناً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ وَ ظَلَّلْنَا عَلَيْهِمُ الْغَمَامَ وَ أَنزَلْنَا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَ مَا ظَلَمُونَا وَ لَـكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (160) الاعراف
آيه هاي11 و12 سوره قمر
فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاء بِمَاء مُّنْهَمِرٍ (11) وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُوناً فَالْتَقَى الْمَاء عَلَى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ (12)
خداوند درهاي آسمان را گشود تا سيلابي از آب فرود آيد و آبهاي درون زمين با شدت از دل زمين بيرون آمد (فجرنا ) تا امر خدا محقق گردد .
آیه 21 سوره زمر و 30 ملك، كه از آب به عنوان یكی از نعمتهای بزرگ الهی كه انسان را به خداشناسی رهنمون میسازد.
د:گیاهان در قران
خداوند در قرآن در موارد زیادی به درخت و طبیعت اشاره کرده است. هنگامی که می خواهد قدرت خود و نظم آفرینش را یادآوری کند به طبیعت، درخت، آب، آسمان ها و . . . اشاره می کند(سوره زمر آیه 21، سوره نمل آیه 60 و . . . ). و یا هنگامی که می خواهد تسبیح و سجده اجزاء عالم در مقابل خویش را متذکر شود از درخت نام می برد (سوره الرحمن، آیه 6). همچنین گاهی اوقات نقش درختان و طبیعت را در زندگی انسان ها و نیز حیوانات متذکر می شود(سوره نحل آیه های 10 و 68 و سوره یس آیه 80). اما در کنار آن همواره در موارد متعدد بر مدیریت بهره برداری از این منابع تأکید و از اسراف و تبذیر بر حذر داشته است. اما نکته ای که در سوره حجر آیه 19 است موزون و متعادل آفریدن طبیعت و هستی است. در این آیه خداوند تأکید نموده که از هر چیز موزون و متعادل آفریده است. بر این اساس خلیفه خدا بر روی زمین-انسان- نیز اگر بصورت متعادل منابع را مدیریت نکند دچار خسران خواهد شد.
در ذیل سه آیه از قرآن کریم به صورت نمونه آمده است:
سوره انعام آيه 46: اوست خدايی كه درختان خودرو و برافراشته و ناخودرو را آفريد . . . اسراف نكنيد كه خداوند اسراف كاران را دوست نمیدارد.
سوره نحل آیه 10: اوست خدایی که آب را از آسمان فرو فرستاد که از آن بیاشامید و درختان پرورش دهید تا از میوه آن بهره مند شوید و به برگ آن حیوانات خود را بچرانید.
سوره حجر آيه 19:و زمین را بگسترانیدیم و در آن کوه های عظیم بر نهادیم و در آن از هر چيز، موزون و متعادل رويانديم
ه:جانوران در قران
اسلام توجه فوق العاده ای به جانوران دارد . همان طور که در قرآن سوره ای به نام انسان وجود دارد ، اسامی جانوران زیادی بر روی سوره های قرآن وجود دارد . از بقره ( گاو ) و فیل گرفته تا کوچکترین موجودات جهان مانند مورچه و زنبور . و دیگر جانوران حضور بارز و قابل توجهی در کتاب آسمانی مسلمانان دارند . در قرآن بارها به چگونگی احوالات جانوران و نحوه رابطه انسان با آنها پرداخته شده است . روایات بسیار زیادی هم در بیان حقوق حیوانات و لزوم توجه به جانوران برای پی بردن به اسرار الهی وجود دارد .
یکی از علت های آزار حیوانات توسط آدمی استدلال برتر بودن آدمی بر همه مخلوقات و اختیار دار بودن انسان درباره جانوران است .
اما قرآن و اسلام دیدگاه بسیار جالبی درباره مرتبه انسان و حیوان نزد خداوند دارند . خداوند سه نگرش درباره حیوانات دارد . اول اینکه جانوران به عنوان یکی از اجزای اصلی طبیعت و خلقت حکیمانه خداوند ، از مهم ترین آیات خداوند به شمار می روند . خداوند همان طور که در قرآن انسان را به خلقت خودش متوجه می کند ، بیشتر از آن به نگریستن در خلقت بی نظیر جانوران توصیه می نماید . چیزی که در روایات بزرگان دین هم بسیار زیاد به چشم می خورد . کم نیستند آیاتی در قرآن که جانوران را آیتی برای شناخت حکمت خداوند نام می برند . و این نهایت ارج نهادن به مقام جانوران است که خالق یکتا آنها را مانند آیات نازل شده می داند و اتفاقا برای شناخت قرآن ، انسان را به تفکر درباره طبیعت توصیه می کند .
خداوند جانوران را تسبیح کنندگانی معرفی می کند که در تسبیح خود قصور ندارند و همیشه و در همه حال ذکر می گویند . این موضوع نیز علتی دیگر در باب بزرگداشت وجود جانوران است .
برخی از آیاتی که در آنها جانوران را ذکرگویان خداوند و نشانه ای از قدرت خداوند دانسته اند ، به شرح زیر است :
(محققا در خلقت آسمان ها و زمین ، رفت و آمد شب و روز ، کشتی هایی که بر روی آب برای انتفاع خلق در حرکت است ، بارانی که خدا از بالا فرو فرستاد تا به آن آب زمین را بعد از مردن زنده کرد و سبز و خرم گردانید و در پراکندن انواع حیوانات در زمین و گردانیدن بادها و در خلقت ابر که در میان زمین و آسمان مسخر است در همه این امور ادله واضح برای عاقلان است )
(( بگو در آسمانها و زمین به چشم عقل نظر کنید و بنگرید تا چه بسیار آیات حق و دلایل توحید را مشاهده می کنید . گرچه هرگز مردمی را که به دیده عقل و ایمان ننگرند دلایل و آیات الهی بی نیاز نخواهد کرد ))
(( و برای شما مطالعه و دیدن حال چهارپایان همه عبرت و حکمت است ))
(( آیا در مرغان هوا نمی نگرند که در جو آسمان مسخرند و به جز خدا کسی نگهبان آنان نیست ؟ در این امر برای اهل ایمان نشانه هایی ( از قدرت حق ) پدیدار است ))
(( موجودی نیست جز آنکه ذکرش تسبیح و ستایش حضرت اوست ولیکن شما تسبیح آنها را فهم نمی کنید همانا او بسیار بردبار است ))
(( هر که در آسمان ها و زمین است با همه آثار وجودش به رغبت و اشتیاق و به جبر و الزام ، شب و روز طاعت خدا می گویند ))
(( شما از آن نعمت ها تناول کنید و چهارپایانتان را هم بچرانید که همانا در این کار آیاتی از ربوبیت برای خردمندان پدیدار است ))
(( و برای شما در مطالعه حال چهارپایان و حیوانات اهلی عبرت خواهد بود که از شیر آنها به شما می آشامانیم و در آنها برای شما منافع زیادی است ))
(( آیا ندیدی که هرکس در آسمان ها و زمین است تا مرغ هایی که در هوا پر گشایند همه به تسبیح و ثنای خدا مشغولند و همه آنان صلات و تسبیح خود بدانند و خدا به هرچه کنند آگاه است ))
(( و از جمله آیات قدرت او خلقت آسمانها و زمین است و هم آنچه در آنها از جنبندگان پراکنده است و او بر جمع آوری موجوداتی که در آسمانها و کرات بی شمار عالم پراکنده است ، هر وقت بخواهد قادر است ))
(( و در خلقت خود شما آدمیان و انواع بی شمار حیوان که در روی زمین پراکنده است هم آیات و براهینی ( از قدرت حق ) برای اهل یقین آشکار است ))
روایات و احادیث زیادی هم در اینباره وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می کنم :
« به مورچه و كوچكی جثه آن بنگرید كه چگونه لطافت خلقت او با چشم و اندیشه انسان درك نمیشود . نگاه كنید چگونه روی زمین راه میرود . و اگر خواهی در شگفتی ملخ سخن گو كه خدا برای او دو چشم سرخ با دو حدقه چنان ماه تابان آفرید و به او گوش پنهان و دهانی متناسب اندامش بخشیده است . دارای حواس نیرومند و دو دندان پیشین كه گیاهان را میچیند و دو پای داسمانند كه اشیاء را برمیدارد . ملخها نیرومندانه وارد كشتزار میشوند و آنچه میل دارند میخورند . در حالی كه تمام اندامشان به اندازه یك انگشت باریك نیست »
« اگر اندیشهات را بكار گیری تا به راز آفرینش پی برده باشی ، دلايل روشن به تو خواهند گفت كه آفریننده مورچه كوچك همان آفریدگار درخت بزرگ خرماست ؛ به جهت دقتی كه جدا جدا در آفرینش هر چیزی بكار رفته و اختلافات و تفاوتهای پیچدهای كه در خلقت هر پدیده حیاتی نهفته است . همه موجودات سنگین و سبك ، نیرومند و ضعیف ، در اصول حیات و هستی یكسانند ، و خلقت آسمان و هوا و بادها و آب یكی است »
علاوه بر این احادیث ، در نهج البلاغه اشارات دیگری نیز به جانوران و حکمت الهی وجود آنها شده است . از جمله ، در خطبه 165 ، حضرت به وصف پرندگان ، به ویژه طاووس میپردازد و در حقیقت با این خطبه میخواهد بشر را به شگفتیهای جهان خلقت و قدرت لایزالی خالق متوجه و متنبه كند و به تفكر در ملكوت مالك هستی وادارد .
در برخی آیات قرآن اصلی ترین علت خلقت جانوران را استفاده آدمیان از آنها یاد می کند و حضور جانوران در جهان را حکیمانه و در جهت فراهم آوردن زندگی بهتر برای آدمیان ذکر می کند . مثلا وحی به زنبور برای تولید عسل که در نتیجه استفاده آن برای آدمی است . البته در همین آیات به برتری مقام آدم نسبت به جانوران اشاره شده است . تفسیر این آیات این نتیجه را در بر دارد که خداوند انسان را خلق کرد و او را کرامت بخشيد و حيوانات را براي خدمت به او در برآوردن نيازهايش به تسخيرش در آورد . انسان از گوشت و شير آن ها تغذيه نموده و لباس هايش را از پشم و پوست آنان مي سازد و برخي را براي زيبايي و علاقه نگاه مي دارد .
(( آيا آنها نديدند که از آنچه با قدرت خود به عمل آوردهايم چهارپاياني براي آنها آفريديم که آنان مالک آن هستند ؟ آنها را رام ايشان ساختيم . هم مرکب آنان است و هم از آن تغذيه ميکنند و براي آنان منافع ديگري در آن حيوانات است و نوشيدنيهاي گوارايي . آيا با اين حال شکرگزاري نميکنند ؟ ))
(( در زمین هر گیاه و هر نبات را موافق و مناسب حکمت و عنایت برویانیدیم ))
(( و چهارپایان را برای انتفاع شما خلقت کرد و فوائد زیادی از آنها می برید و از شیر و گوشتشان غذای ماکول سازید ))
(( و هنگامی که آنها را شبانگاه از چرا برمی گردانید یا صبح گاه به چرا بیرون می برید زیب و افتخار شما باشند ))
(( که ما از آنچه در شکم آن است از میان ( دو جسم ناپاک ) سرگین و خون ، شما را شیر پاک می نوشانیم ))
(( و چهارپایان غیر آنچه تلاوت خواهد شد همه برای شما حلال گردید ))
(( و ما این چنین این بهائم را مسخر و مطیع شما ساختیم تا شکر نعمت های ما را به جا آورید ))
(( و آن حیوانات با عظمت و قوت را مطیع و رام آنها ساختیم که هم بر آنها سوار شوند و هم از آنها غذا تناول کنند ))
(( و خداوند برای استفاده شما هشت قسم از چهارپایان را ایجاد کرد ))
(( و ما آسمان ها و زمین و هر آنچه بین زمین و آسمان است را به بازیچه نیافریدیم ))
(( خداوند آسمان ها و زمین را به حق آفریده است ))
(( آیا در پس نفوس خود تفکر نکردند تا بدین حکمت پی برند که خدا آسمان ها و زمین و هرچه در بین آنهاست همه را به جز حق و برای حکمت و مصلحت و به وقت و حد معین نیافریده است ؟؟ ))
(( آیا شما مردم به حس مشاهده نمی کنید که خدا انواع موجوداتی که در آسمان ها و زمین است برای شما مسخر کرده است و نعمت های باطن و ظاهر خود را برای شما فراوان نموده ؟ ))
(( آنها را جز به حق و از روی حکمت و مصلحت نیافریدیم ولیکن اکثر مردم از آن آگاه نیستند ))
و در نهایت یکی از مهم ترین تعابیر قرآن بین آدم و حیوان ، پایین آمدن مقام آدمی حتی از حیوانات است . قرآن به شکل مستقیم و غیر مستقیم در آیات خود به نزول مرتبه انسان و پست تر شدن او از حیوانات اشاره دارد . خداوند انسان هایی که تسبیح پروردگار را نمی گویند و نعمت های او را شکر نمی کنند بدتر از جانورانی می داند که ذکر خدا فراموششان نمی شود . همچنین آدمی را مادامی بالاتر از موجودات دیگر می داند که خوب بشنوند ، خوب ببینند و به درستی فکر کنند و اگر از این نعمت ها بی بهره باشند حتی از جانوران بدترند .
(( بدترین جانوران نزد خدا آنانی هستند که نمی بینند و نمی شنوند و اصلا تعقل نمی کنند ))
(( این کافران که حرف نمی شنوند یا فکر و تعقل ندارند اینان بس مانند چهارپایانند بلکه نادان تر و گمراه تر هستند ))
(( و محققا بسیاری از جن و انس را برای جهنم آفریدیم . چه آنکه آنها را دل هایی است بی ادراک و معرفت و دیده هایی بی نور و بصیرت و گوشهایی ناشنوای حقیقت . آنها مانند چهارپایانند بلکه بسی گمراه ترند . آنها همان مردمی هستند که غافلند ))
خداوند در داستان حضرت یوسف هم این مطلب را گوشزد کرد که انسان ها با وجود عقل و معرفت می توانند مانند حیوانات وحشی باشند و علاوه بر قتل نفس از کرده خود هم توبه نکنند . در بسیاری از آیات قرآن هم از انسان هایی نام برده شده است که خوی حیوانی دارند و مانند جانوران عمل می کنند .
نکته ی دیگری که در قرآن به آن اشاره شده است ضرورت حضور انواع جانوران در جهان هستی می باشد و خلقت جانوران را حکیمانه و باهدف توصیف می کند . به راحتی می توان از داستان حضرت نوح ، جلوگیری از منقرض شدن نسل جانوران را دریافت . خداوند سال ها پیامبر عظیم الشان خود را به رنج گماشت تا کشتی ای بسازد که انواع جانوران بتوانند در آن جا بگیرند . این آیات نشانگر این است که منقرض کردن نسل جانوران ، خلقت بی نظیر خداوند را تغییر می دهد و در نتیجه عوایدی که از این جانوران به انسان ها می رسید تمام می شود .
نهی از آزار حیوانات ، حفظ حقوق آنان و مهربانی با تمامی جانوران بارها و بارها در اسلام آمده است . تمامی ائمه معصومین و دیگر بزرگان دین اسلام توجه ویژه ای به حقوق جانوران داشته اند و مردم را به مشاهده دقیق جانوران تشویق می کرده اند تا بتوانند عزت و بزرگی خدا را ببینند . امام علی (ع) می فرمایند : « انسان ها در برابر همه چیز مسئولند ، حتی در برابر چهارپایان و گیاهان » . این حدیث به همراه برخی دیگر از احادیث که درباره عذاب ظلم به جانوران و پاداش نیکی به آنها روایت شده است ، نشانگر توجه اسلام به حقوق حیوانات است . به دلیل اینکه گیاهان و جانوران نقش بسیار اساسی در زندگی آدمی دارند همه مردم در برابر شرایط آنها مسئولند و از همه درباره اجرای این مسئولیت سوال خواهد شد .
خداوند در قرآن می فرماید :
(( و سخت گمراهشان کنم و به آرزوهای باطل و دور و دراز درافکنم و دستور دهم تا گوش حیوانات را ببرند و خلقت خدا را تغییر دهند و هرکس شیطان را به جای خدا به دوستی گیرد سخت زیان کرده است ))
خداوند در این آیه افرادی که اعضای بدن جانوران را می برند و آنها را مورد آزار و اذیت قرار می دهند در جایگاه کافران می داند و همین یک قطع عضو ساده را مساوی با تغییر خلقت خدا می داند
رسول خدا (ص) از زني سخن می گفتند که وارد آتش دوزخ شده است ؛ فقط به خاطر آنکه گربه اي را زنداني کرده و آن را از خوردن و نوشيدن باز داشته است . آن حضرت فرمودند : « زني وارد دوزخ گشت به خاطر گربه ايکه آن را بسته و نه طعامش داده و نه گذاشت که از حشرات و گزندگان زمين بخورد »
همچنین ایشان یکی از مسلمانان را به خاطر بدرفتاری با شترش اینگونه خطاب قرار می دهند : « آيا در مورد اين حيواني که خدا ترا مالک آن نموده از پروردگار نمي ترسي ؟ زيرا او به من شکايت مي کند که تو او را گرسنه نگه داشته و خسته اش مي کني »
رسول خدا (ص) لانه ي مورچه اي را ديد که صحابه سوزانده بودند . پرسيدند : « چه کسي اين را سوزانده است ؟ » گفتند : ما . فرمود : « همانا نمي سزد که جز پروردگار آتش ، کسي به آتش عذاب نمايد »
همچنين يکبار پيامبر (ص) بر الاغي گذشت که بر صورتش داغ نهاده بودند . فرمود : « لعنت بر آنکس باد که آن را داغ کرده است »
رسول الله (ص) کسي که جانداري را نشانه ي هدف گيري خود قرار دهد ، لعن نموده است .
از رسول نقل شده که ايشان نهي ميفرمودند از قتل هر موجودي که روح دارد مگر آنکه جوازي براي آن کار باشد . همچنين اگر به ناچار لازم باشد که حيواني کشته شود ، بايد از مرگ توأم با قساوت و بيرحمي خودداري گردد
همچنين نقل شده که پيامبر اکرم (ص) با یارانش از حرم گذر ميفرمود . آهويي خوابيده بود . حضرت يک نفر را حافظ او قرار داد تا آن حيوان را نترسانند و آزارش ندهند . روایت دیگری به همین شکل وجود دارد که از حضور گربه ای در مسجدی که پیامبر در آن نماز می خواندند حکایت می کند که پیامبر یک نفر را مامور نگهداری و مراقبت از گربه قرار دادند تا وقتی که گربه در مسجد باشد .
بیش از صدها حدیث و روایت وجود دارد که در آنها از رعایت حقوق حیوانات در اسلام صحبت به میان آمده است که در اینجا به چند مورد از آنها اشاره می کنیم .
جدا نساختن پرندگان کوچک و مادرشان از همديگر یکی از مواردی است که اسلام به آن توجه کرده است .
مسلمان هيچ حيواني را سربريده يا شکار نمي نمايد مگر به دليل شرعي خاصي و در آن حال نيز لازم است که با حيوان با مهرباني و نيکي رفتار کند . پيامبرخدا (ص) مي فرمايند : « هر آئينه خداوند احسان و نيکي را بر هر چيز واجب نموده است . پس چون کشتيد ، نيکو بکشيد و چون حيواني را ذبح نموديد ، نيکو ذبح کنيد . بايد که تيغ خود را تيز کرده و ذبيحه ي خود را راحت نماييد »
همچنين مي فرمايند : « کسي که بر يک ذبيحه اگرچه گنجشکي هم که باشد رحم آورد ، خداوند بر او در روز قيامت رحم مي کند »
در حدیثی دیگر آمده است : « آنکه حيواني را مثله کند ، لعنت خدا و فرشتگان و همه ي مردم بر اوست »
« به لانه جوجه هاي حيوانات حمله نكنيد و استراحت و خواب پرندگان را سلب ننماييد »
« اگر كسي پرنده اي را بدون جهت بكشد ، روز قيامت ، آن پرنده شكايت مي كند »
« از خدا حيا مي كنم كه غذايي بخورم در حالي كه حيواني مرا نگاه مي كند و من براي او غذايي فراهم نكنم »
« زنبور عسل را نكشيد و به صورت چهارپايان تازيانه نزنيد »
« کسي که گنجشکي را به غير حق بکشد ، خداوند روز قيامت از او سؤال خواهد کرد »
امام علی (ع) فرموده اند : « خدا لعنت کننده ی کسي است که حيوان را لعنت کند »
همچنين دشنام و لعنت به حيوان و زدن به صورت آن ممنوع است .
« به صورت حيوانات نزنيد که همانا آنها پروردگارشان را تسبيح ميکنند »
در سفر حج ، ناقه امام علي بن الحسين (ع) سکندری خورد . حضرت تازيانه را بلند نمود اما بر حيوان نزد و فرمود : « اگر قصاص نبود ، تازيانهام را ميزدم » . اين امر به خوبي نشان ميدهد كه انسان به خاطر زدن حيوان به ناحق مؤاخذه ميشود .
جايز نيست حيواني را در مقابل حيوان ديگري که او را ميبيند ذبح کنند . امام علي (ع) فرموده است : « گوسفندي را نزد گوسفند ديگر ذبح نکنيد »
« شکار جوجه پرندگان در آشيانه ، مادامي که به پرواز در نيامده است ، حرام است زيرا جوجه در آشيانه در پناه خدا است »
به طور کلي در کتب فقهي ، برداشت جوجه پرندهها از آشيانه مکروه اعلام شده است .
بارها در اسلام از ويران کردن پناهگاه و لانه حيوانات نهی شده است .
پیامبر (ص) از اینکه حیوانات را وا دارند که با هم بجنگند و زور آزمايي کنند نهي فرمود .
« خداوند لعنت کند کسي را که يال و دم اسب را که وسيله دفاع اوست ، قطع کند »
در برخي کتب فقهي ، يکي از مصاديق صدقات ، غذا دادن به حيوانات نظير حيوانات آبزي معرفي شده و براي آن ثواب بسيار زيادي ذکر گرديده است که نشان از اهميت دادن اسلام به مسأله نفقه و غذاي حيوانات دارد .
امام ششم (ع) ميفرمايد : عيسي بن مريم از کنار دريا عبور ميکردند . نان خود را به آب انداخت . يارانش عرضه داشتند : يا روح الله چرا نان خود را به آب انداختي كه قوت روزانه شما بود ؟ عيسي بن مريم فرمودند : براي حيوانات دريا کردم و ثواب آن نزد خداوند بزرگ است .
همچنين در « مناقب » امام احمد بن حنبل روايت شده که وي را گفتند مردي در ماوراء النهر ميباشد که احاديث ثلاثيه ( سه جملهاي ) را داراست . احمد به جانب ماوراء النهر رفت و آن مرد را ديدار نمود . مردي کهنسال ديد كه سگي را غذا ميداد . سلامش کرد ؛ پير جواب سلام بداد و باز به کار خود مشغول شد . امام احمد را گران آمد که چرا او به سگ توجه دارد اما به من التفات نميكند . چون شيخ از غذا دادن سگ فارغ شد ، به امام احمد اقبال نمود و گفت مثل اينکه ناراحت شدي که بر سگ توجه كردم و بر شما نه . احمد گفت : آري چنين است . شيخ گفت : ابوزناد از اعرج از ابي هريره مرا حديث نمود که پيغمبر فرمود : هر که آرزوي آرزومندي را قطع کند ، خداوند آرزوي او را در روز قيامت قطع کند و در بهشت جاي ندهد . و در اين زمين ما سگ يافت نشود و اين سگ به اميد من به اين جا آمده است . من ميترسيدم اميد اين سگ را قطع کنم و خداوند آرزوي مرا در روز قيامت قطع کند . امام احمد حنبل گفت : اين حديث مرا کفايت است و برگشت .
حضرت محمد (ص) مي فرمايند : « مسلماني نيست که نهالي را بکارد يا کشتي را زراعت نمايد و از آن پرندگان يا انساني بخورد مگر آنکه براي او بخاطر آن صدقه اي نباشد »
در قانون اسلام ما حق نداريم حيوان را تشنه بگذاريم . اگر آب داريم و حيوانمان تشنه است و ميخواهيم نماز بخوانيم ، اسلام ميگويد كه آب خود را به حيوان بدهيد و با تيمم نماز بخوانيد . اگر يك سگ با يك گوسفند تشنه است ، اسلام ميگويد كه آب خود را به سگ بدهید . چرا ؟ براي اينكه سگ حق حيات دارد اما گوسفند را ميتوان ذبح كرد و خورد . چون گوسفند يك راه ديگري دارد . راه ذبح دارد ولي سگ راه ديگري جز زنده ماندن ندارد .
اسلام برای استفاده آدمیان از جانوران هم قانون هایی وضع کرده است و انسان را به رفتار نیکو با حیوانات و نهی از آزار و کشتار آنها توصیه کرده است و برای هر کدام از آنها پاداش یا عذابی در نظر گرفته است .
مسلما تخریب محیط زیست همان طور که امروزه مشاهده می شود ، سختی های زیادی را در زندگی انسان راحت طلب ، پدید آورده است .
غیر از توصیه به مدارا کردن و توجه کافی به حیوانات تحت اختیار انسان ، اسلام توصیه ها و قوانینی هم برای رفتار آدمیان با وحوش دارد . درباره شکار در قرآن آیاتی آمده است . حدود 6 آیه از آیات قرآن کریم به بحث شکار پرداخته است .
(( ای پیغمبر از تو سوال می کنند که چه چیز بر آنها حلال گردیده ؟ بگو برای شما هرچه پاکیزه است حلال شده و صیدی که به سگان شکاری از آنچه خدا به شما آموخته است آموخته اید که برای شما نگاه دارند و نام خدا را بر آن صید یاد کنید و بخورید که حلال شد و از خدا بترسید که زود به حساب خلق می رسد ))
(( ای اهل ایمان ، بهائم بسته زبان برای شما حلال گردید جز آنچه بعدا برایتان تلاوت خواهد شد و جز آن صیدی که بر شما در حال احرام حلال نیست . همانا خدا هرچه خواهد حکم کند ))
(( و چون از احرام بیرون شدید می توانید صید کنید ))
(( برای شما مومنان گوشت مردار و خون و گوشت خوک و آن ذبیحه ای که به نام غیر خدا کشتند و همچنین هر حیوانی که به خفه کردن یا به چوب زدن یا از بلندی افکندن یا به شاخ زدن به هم بمیرند و نیم خورده درندگان جز آن را که قبلا تذکیه کرده باشید حرام است و نیز آن را که برای بتان می کشید و آن را که به تیرها قسمت می کنید ، که این کار فسق است ))
(( ای اهل ایمان خدا شما را به چیزی از صید می آزماید که در دسترس شما و تیرهای شما آیند تا بداند که چه کسی از خدا در باطن می ترسد . پس هرکه از این به بعد از حدود الهی تجاوز کند او را عذابی سخت دردناک است ))
(( بر شما صید دریا و طعام آن حلال گردید تا شما و کاروانان از آن بهره مند شوید ولی صید بیابان تا زمانی که محرم هستید بر شما حرام است ))
برخی از این آیات درباره حرمت شکار در ایام حج است . در فلسفه تحريم صيد در حال احرام آمده است که در مراسم حج و عمره ، انسان به يک نوع رياضت مشروع الهي دست ميزند و به نظر ميرسد که تحريم صيد در حال احرام به همين منظور است . از اين گذشته با توجه به اين اگر صيد کردن براي زوار خانه خدا کار مشروعي بود اين همه رفت و آمدي که هر سال به اين سرزمينهاي مقدس ميشود ، نسل بسياري از حيوانات در آن منطقه که به حکم خشکي و کم آبي حيواناتش نيز کم است ، برچيده ميشد و اين دستور نوعي حفاظت و ضمانت براي بقاي نسل حيوانات آن منطقه است . مخصوصا با توجه به اينکه در غير حال احرام نيز صيد حرام و هم چنين کندن درختان و گياهان آن جا ممنوع است . روشن ميشود که اين دستور ارتباط نزديکي با مسأله حفظ محيط زيست و نگهداري گياهان و حيوانات آن منطقه از نابودي و فنا دارد . اين حکم به قدري دقيق تشريح شده که حتي کمک کردن و نشان دادن و ارائه صيد به صياد نيز تحريم گرديده است .
اسلام درباره اصول و قوانین شرعی شکار هم دستوراتی دارد . به عنوان مثال بچه آهو یا بچه کبک که نمی توانند فرار یا پرواز کنند با شکار پاک و حلال نمی شوند یا سگ و خوک به همراه جانوران حرام گوشت درنده و خونخوار و برخی دیگر از جانوران ، حلال گوشت نمی باشند . همچنین اسلحه شکار باید مثل کارد و شمشیر برنده باشد و اگر به وسیله دام یا چوب یا سنگ و مانند اینها حیوانی شکار شود ، پاک نمی شود و حرام است
در مورد وسيله صيد و ذبح نيز دستورهايي هم چون برنده بودن وسيله ( براي آزار نديدن حيوان ) ، نهي از قطع و بريدن و مثله کردن اندامي از حيوان قبل از ذبح ، متناسب بودن وسيله صيد با شکار و... ديده ميشود . از جمله اينکه ذبح کردن بايد با وسيله آهني تيز باشد و گرنه جايز نيست مگر در هنگام ضرورت که آن هم بايد سعي شود وسيله حتي الامکان تيز و برنده باشد .
در احاديث آمده است که شکار حيوانات براي تفريح و بدون احتياج حرام است . به همين جهت کسي که براي تفريح به شکار ميرود ، سفرش معصيت است و بايد نماز را در اين سفر تمام بخواند .
یکی دیگر از احکام شکار این است که صيد حيوانات وحشي و پرندگان يا ذبح حيوانات در شب مکروه اعلام شده است ؛ مگر هنگامي که ضرورت اقتضا کند . این دستور به خاطر این است که شب برای اکثر موجودات هنگام آرامش و استراحت است .
اسلام احکام شکار را به طور يقين تشريح نموده است و سيره ائمه هم نشان ميدهـد که بـه طور كلـي شکار و صيـد حيوانات از نظـر ايشان چندان مطلـوب و پسنديده نبوده و آن را موجب سياهي قلب ميدانستند .
پرداختن به مبحث حقوق طبیعت و حیوانات در اسلام وقت و مجال بسیار زیادی می طلبد . به همین جهت بسیاری از قوانین و دستورات اسلامی به خصوص درباره نگهداری حیوانات خانگی در این مبحث آورده نشد . خوشبختانه در سالیان اخیر مقالات و نوشته های زیادی درباره نگاه اسلام به طبیعت ، حیوانات خانگی و وحوش منتشر شده است . درباره نگهداری جانوران فقط به همین روایت بسنده می کنم که مسلمان می تواند در محل نگهداری احشام خود نماز بخواند . البته این روایت به گونه های دیگری هم نقل شده است ولی در کل نشانگر این است که محل نگهداری جانوران باید آن قدر تمیز و به دور از ناپاکی باشد که بتوان در آن نماز خواند .
به نقل از دستان علوی حامی گرگهای ایران
و:فلزات و مواد معدنی در قران کریم
بخش مهم دیگری از محیط زیست را مواد معدنی تشکیل می دهد. این مواد در چرخه حیات از نقش قابل ملاحظه ای برخوردارند.قران کریم در آیات زیادی بر منافع و اهمیت این منابع تاکید کرده است.
موادی جلادار، غیرشفاف و قابل گداختن و عناصر یا ترکیب هایی شیمیایی که محصول فرآیندهای غیر آلی اند و در طبیعت یافت می شوند.در قرآن کلمات فلز و معدن به کار نرفته است،اما به دو فلز بسیار پرکاربرد در سیاره زمین اشاره می شود، به طوری که آهن(حدید) شش بار،مس(نحاس) یک بار و نیز مس گداخته(قطر) دو بار به کار رفته است. «و انزلنا الحدید فیه بأس شدید و منافع للناس؛آهن استحکام بسیار و منافع فراوان برای بشر دارد».(سوره حدید،آیه 25) «آتونی زبر الحدید؛آهن به شکل قطعه هایی در می آید».(سوره کهف،آیه 96) «و لهم مقامع من حدید؛گرزها را از آن می سازند».(سوره حج،آیه 21) «و ألنّا له الحدید؛و خداوند آهن را برای داوود نرم ساخت».(سوره سبأ،آیه 10) «یرسل علیکما شواظ من نار و نحاس فلاتنتصران؛مس(دودی بی شعله) در روز قیامت بر گناهکاران فرو فرستاده می شود».(سوره الرحمن،آیه 35) «… حتی اذا ساوی بین الصدفین…؛ذوالقرنین مس گداخته را برای ایجاد سدی، میان دو کوه ریخت».(سوره کهف،آیه 96) «… و اسلنا له عین القطر؛و خداوند چشمه مس را برای سلیمان روان ساخت».(سوره سبأ،آیه 12). ماهیت دقیق فلز گداخته ای موسوم به مهل که در قرآن سه بار از آن نام برده شده ،نامعلوم است. در ارتباط با آسمان: «یوم تکون السّماء کالمهل». (سوره معارج،آیه 8) وآیه «کالمهل یغلی فی البطون؛درخت زقوم».(سوره دخان،آیه 45) «… بماء کالمهل یشوی الوجوه بئس الشراب …(سوره کهف،آیه 29)؛ودرباره نوشیدنی گناهکاران در جهنم به کار رفته است.از میان فلزات گران بها،طلا(ذهب) هفت بار و نقره(فضّه) شش بار در قرآن ذکر شده است؛این دو فلز دو بار همراه هم به کار رفته اند. طلا چیزی اندوختنی است؛«… و الذین یکنزون الذّهب و الفضّه…» (سوره توبه،آیه 34) و ماده ای است که از آن دستبند و ظروف می سازند:«یحلّون فیها من اساور من ذهب…». (سوره کهف،آیه 31) «یطاف علیهم بصحاف من ذهب و اکواب…» (سوره زخرف،آیه 71) قرآن متذکر می شود که نقره نیز به همراه طلا اندوخته می شود و از آن گلدان،ظروف بلورین و دستبند می سازند: «یطاف علیهم بآنیة من فضة و اکواب کانت قواریرا.قواریرا من فضة قدروها تقدیرا».(سوره انسان،آیه 15و 16) ماده ای معدنی که دوازده مرتبه در قرآن ذکر شده،سنگ(حجر، جمع آن حجاره) است.موسی با عصایش به سنگ زد و دوازده چشمه از آن بیرون جوشید:«… اضرب بعصاک الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة عیناً…». (سوره اعراف، آیه16)؛«سنگ ها سوخت آتش جهنم خواهد بود؛فاتّقوا النّار الّتی وقودها النّاس و الحجارة ».(سوره اعراف،آیه 160)؛اگر چه سنگ ها سخت اند، اما برخی از آنها می شکافند و برخی دیگر فرو می ریزند؛ «ثم قست قلوبکم من بعد ذلک فهی کالحجارة او اشدّ قسوة و انّ من الحجارة لما یتفجر منه الانهار و إن منها لما یشقّق فیخرج منه الماء».(سوره بقره،آیه 24)؛سنگ هایی هم هستند که خدا از آسمان فرو می فرستد ؛ … و امطرنا علیها حجارة من سجیل منضود».(سوره بقره،آیه 74) و همچنین سنگ هایی که فرشتگان حامل پیام برای ابراهیم به سوی گنهکاران پرتاب کردند و سنگ هایی که پرندگان دشمنان را با آنها هدف قرار دادند».(سوره ذاریات،آیه 33) دومین ماده معدنی که در قرآن آمده، گل(طین) است که ده بار در ارتباط با خلق انسان توسط خدا به کار رفته است.دو کاربرد دیگر آن در ارتباط با ساختن برجی توسط فرعون است. (سوره قصص،آیه 38) در قرآن از دو نوع گل یادشده است:یکی گل خشکیده(صلصال) همچون سفال،«خلق الانسان من صلصال کالفخار» (سوره الرحمن،آیه 14)و گل بد بوی تیره رنگ: «و لقد خلقنا الانسان من صلصال من حماء مسنون». (سوره حجر،آیه 26) و دیگری سنگ گل یا سجیل(مشتق از سیگیلیوم لاتینی یا سگیل آرامی) که برخی سنگ های فرود آمده از آسمان از جنس آن است.(سوره هود،آیه 82). از مواد معدنی گران بها، قرآن فقط به سه نوع از آن اشاره می کند:یاقوت، مرجان و لؤلؤ که غلمان و حوریان بهشتی به آنها تشبیه می شوند.«و یطوف علیهم غلمان لهم کانهم لؤلؤ مکنون؛(سوره طور،آیه 24) و آیه «کانّهنّ الیاقوت والمرجان».(سوره الرحمن،آیه 58) و آیه:«و یطوف علیهم ولدان مخلّدون اذا رأیتهم حسبتهم لؤلؤاً منثوراً».(سوره انسان،آیه 19)مرجان ها و لؤلؤها از دریا به دست می آیند.(سوره الرحمن،آیه 22) و لؤلؤ زیور مؤمنان در بهشت خواهند بود».(سوره حج،آیه 23) |
به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حوزه
با توجه به نقش مکتب اسلام در ساخت و ایجاد صفات و اخلاق نیکو و با عنایت به اهمییت و ضروروت حفظ سامانه های هفت گانه محیط زیستیشرح داده شده از زبان قران کریم(محیط زیست) درصورتیکه با اخلاق حسنه با هر یک از بخش های محیط زیست رفتار شود،در چنین حالتی حفاظت محیط زیست پایدار گشته و دوام و قوام بنیانهای آن برای مدت های طولانی برای استفاده انسان وسایر بخش های خود تضمین میگردد.
مفهوم کلیدی
اخلاق محیط زیستی- اسلامی یعنی بدیده احترام به همه بخش های محیط زیست نگریستن،انسان را کریم و شریف تلقی کردن،هوا را پاک نگه داشتن،خاک را پاک و حاصل خیز کردن،گیاهان را تکثیر و در نگه داشت انها تلاش کردن،جانوران را آزار نرساندن و در اشاعه نسل انها و تجدید پذیری انواع گونه های حیوانی از عمق جان مایه گذاشتن،آب را تکریم کردن و در حفظ وتمیزی ان مصر بودن، در مصرف منابع صرفه جوئی کردن،به حفاظت ،بازیافت و احیاء توجه جدی داشتن نیز از مختصات اخلاق محیط زیستی – اسلامی است. |
محیط زیست بدون بهره گیری از اخلاق حسنه نه تنها حفظ نمی شود بلکه پایداری آن نیز از بین می رود
منابع
1- قران الکریم
2- فرمایشات رسول گرامی اسلام
3- احادیث و روایات معصومین
4- سایت حوزه علمیه(پایگاه اطلاع رسانی حوزه)
5- دستان علوی حامی گرگهای ایران
6- پرتال جامع علوم اسلامی
7- a-soltaninejad.ir