درباره

Warning: Invalid argument supplied for foreach() in /home2/asoltani/domains/a-soltaninejad.ir/public_html/plugins/content/bt_socialshare/bt_socialshare.php on line 228

  • Hits: 3339

 

 

تالیف: دکتر سلطانی نژاد

بنام خدا

اکولوژی انسانی.(تغییر روابط انسان با محیط زیست):

اگر عکسهائی را که از فضای خارج از زمین گرفته شده با گذشته مقایسه کنیم بخوبی در می یابیم که تغییرات وسیعی در زمین ایجاد شده است. و این حقیقت را ثابت میکند که سیاره ما بسیار حساس بوده و فعالیت ما بر همه سامانه های آن اثر گذاشته و یا در حال اثر گذاری است، اقلیم آن در معرض خطر جدی است. تمامی سامانه هائی که زندگی ما را حمایت می کنند و در واقع مسئول تهیه غذا، آب و اکسیژن هستند، با سرعت هر چه تمامتر در حال تخریب می باشند.

 

اکثر گونه های حیات حیوانی و گیاهی منقرض شده اند و یا در حال انقراضند، نمی دانم کی می خواهیم این رفتار خصمانه را در قبال محیط زیست پایان دهیم. اجازه دهید در این بحث مفصل قدری راجع به گذشته تکاملی انسان صحبت کنم و توضیح دهم که چگونه تکامل فرهنگی انسان در طول چندین میلیون سال حیات گذشته کره زمین باعث بوجود آمدن این بحران های مدرن محیط زیستی گردید.

البته سعی می کنم با کمک گرفتن از مدلهای مفهومی طراحی شده برای بهبود بهتر درک کردن اثرات انسان بر محیط زیست و نیز افزایش قدرت تفکر سیستمی انسان، مسئله روابط انسان با محیط زیست را شفافتر کنم.

با این یادگیری سیستمی قصد دارم مهارتی حیاتی را برای ساخت آینده ای پایدار افزایش دهم. مطمئنم شما با مطالعه این فصل در رفتارتان با محیط زیست تجدید نظر می کنید و روشنگری که خواهم کرد، شما را به این فکر مشغول می کنم که در باره تغییر سیستمهای انسانی فکر کنید و اینکه چگونه و چرا این سیستمها از پایداری فاصله گرفته اند بیناندیشید، یقیناً شما را به اندیشه وا می دارد و شما تشویق می شوید که برای ایجاد آینده ای پایدار برای خودتان و محیطی که در آن زندگی می کنید به طراحی دوباره سیستمها با رویکرد حفاظت از محیط بپردازید.

تکامل :(خلقت انواع)

در خصوص خلقت انواع دو نظریه مهم مطرح است.

1-خلقت مستقل(Fixation).یعنی اینکه تمام موجودات مستقل از هم ایجاد شده اند،خداوند دستور داده است بشوید و انها شده اند.

2-خلقت تدریجی(Transformation).بدین معنی که تمام موجودات از جمله انسان بصورت تدریجی و در یک فرایند دراز مدت ظهور و بروز یافته اند.دورانهای سخت تکاملی را تجربه کرده و از ساده ترین(تک سلولی) به پیچیده ترین(پر سلولی)تغییر یافته اند.

هر دو نظریه فوق در مکتب اصیل اسلام وجود دارد.

با خواننده است که کدام یک را انتخاب کند.

و اما تکامل انسان:

تکامل بیولووژیکی انسان:

بر اساس شواهد مذهبی و علمی، انسان در طول سالیان دراز، دورانهائی سخت و وحشتناک تکاملی را گذارنده است، روزگاران طولانی را که هیج شئی قابل ذکری نبوده ، با همه فراز و فرودهایش پشت سر گذاشته است،وجود داشته ولی قابل ذکر نبوده است، بلکه در صورت و ساختارهای دیگری زندگی کرده است، ابتدا از ترکیبی و مخلوطی و بعبارتی از آبی که تمامی شرایط حیات را در خود دارا بود، به سیاره زمین معرفی شد و در شکل های گوناگونی برای مدت های بسیار فراوانی، در دل کوه ها و صخره ها به زندگی ادامه داد و پس از پشت سر گذاشتن سختی های تکاملی به شکل و شمایل کنونی رسید.

شواهد فسیلی نشان می دهد که نوع انسان از پستانداران میمون شکلی بنام درا یو پیتسنیز (Dryopithecines)مشتق شده اند. این پستانداران احتمالاً در طول مسیر تکاملی خود به شکل میمونهای مدرن امروزی در آمده اند.(یعنی شامپانزه ها، گیوبون ها و گوریل ها) اولین مخلوق به شکل و هیبت انسانی در حدود 5/3 میلیارد سال پیش پا به عرصه حیات گذاشت و نام او استرالوپیتسینز (Australopithecines) بود. این گونه انسان اولیه زندگی خود را از علف زارهای جنوبی افریقا آغاز کرد و احتیاجات غذائی خود را از طریق جمع آوری میوه ها، دانه ها و ریشه ها و سایر مواد خوراکی گیاهان تهیه می نمود.

این اولین موجود زنده شبیه به انسان نیز برای تامین مواد غذائی خود، به کشتار سایر جانوران می پرداخت. اجداد اولیه نوع انسان که ما به او متعلقیم در حدود 400000 سال پیش پا به عرصه حیات گذاشت نام او

هوموساپینز(Homo sapiens) بود.

پر واضح است که تاریخ تکاملی ما انسانها همراه با تعداد قابل ملاحظه ای از توسعه های حیاتی همراه بوده است و بدین ترتیب ما را در میان سایر جانوران برجسته کرده است.

اولین و مهمترین توسعه در ساختار انسانی، در واقع تکامل حرکت کردن روی دوپا بود (bipedal Locomotion). لذا راست قامت ایستادن و مسلط شدن بر سایر مواهب طبیعت از طریق دستان، مار را قادر ساخت که براحتی در تهیه آذوقه خود اقدام کنیم.

این عمل (روی دوپا راه رفتن) بر خلاف سایر پستانداران که روی چهار دست و پا راه می روند، نیازمند انرژی کمتری است، و مزیت های رقابتی فراوانی را در مقایسه با اجداد اولیه مان برای ما به ارمغان آورد.

در مراحل اولیه تکامل انسان، بخاطر اینکه پاها زحمت حرکت کردن را عهده دار بودند دیگر نیازی به دست ها برای حرکت کردن نبود، فلذا دستها از طریق انتخاب طبیعی، بهبود پیدا کرد و بدین ترتیب، شرایط لازم برای ساختن ابزارآلات و سایر تکنولوژیهای اولیه فراهم گردید.

راست قامت شدن(Bipedalism)و ایجاد تغییراتی در ساختار فیزیکی دست ها، تنها کافی نبود لذا در طول تاریخ طولانی تکاملی ، اندازه مغز انسان نیز بزرگ شد، و این مجموعه از تغییراتی فیزیکی و فکری باعث گردید که انسان بشکلی که هم اکنون ملاحظه می نمائید، در توسعه اطراف خود فعال گردد.

لذا این توسعه های آشکار بود که مجموعه ای از توسعه های تکنولوژیکی انسانی را بتدریج به ارمغان آورد. و تا حدود بسیار زیادی باعث پیشرفت انسان در اکثر زمینه ها گردید، ولی از طرف دیگر، این توسعه تکنولوژی بود که به انسان نیز کمک کرد تا بر مقاومتهای محیط زیستی غلبه کند و بدین ترتیب بخش عظیمی از محیط زیست را تا حد تخریب در تسلط خود نگه دارد، با تکنولوژی اکثر مکانیزمهای خود گردان طبیعت خاصیت کارائی خود را از دست داد و به محیطی بدین گونه که امروز می بینید، در بحرانهای فراوانی قرار گرفت.

ولی از طرف دیگر توسعه تکنولوژی نیز باعث بهبود کمبودها در زمینه غذا را فراهم نمود و با کشاورزی مدرن نیز غذای کافی بوجود آمد، با بهبود بهداشت، بیماریهای مسری کنترل شد و امراضی که زمانی میلیونها نفر را می کشت با توسعه تکنولوژی مهار گردید و بدین سان در 200 سال گذشته جمعیت جهان فزونی یافت و امروزه کره زمین شاهد بیش از 7 میلیارد انسان است.

تکامل دیگر انسان در زمینه خلق و گسترش ایده ها بود. تکامل همراه با قدرت طراحی تکنولوژیک این امکان برای انسان فراهم آورد که بتواند در خصوص آینده نیز برنامه ریزی کند، و با برنامه ریزیها، در محیط زیست دستکاری نماید و با ایده سازی و ترکیب ان با تکنولوژی، انسان توانست بر جهان بیولوژیک تسلط پیدا کرده و از آن تا حد تخریب بهره ببرد، لذا انسان با استفاده از هوشمندی(تفکر) و تکنولوژی کوشید تا ظرفیت برد زمین را بالا برده و از این طریق به حیات و رفاه انسانی کمک نمود.

این توسعه های تکاملی علی رغم مفید بودنشان مشکلات فراوانی را برای انسان و محیط زیست نیز بوجود آورده اند. لذا انسان باید بکوشد، در ساختار بنیادین تکنولوژیها، تجدید نظر کرده و همراه با توسعه تکاملی فکر، دو مرتبه در پی ساخت تکنولوژیهای دوستدار محیط زیست برود و حیات پایدار کره زمین و همه موجودات را فراهم آورد.

 

 

 

مفهوم کلیدی:

 

انسانها از پستانداران اولیه مشتق شده و تکامل پیدا کرده اند.در طول دورانهای سخت تکاملی انسان از قدرت های فوق العاده ای برخوردار شده است، روی پا راه میرود و از دستان و مغزش در جهت تامین نیازهایش، حداکثر استفاده را می نماید. این مزیت های انسان بر سایر موجودات باعث گردید تسلط کاملی بر سایر سامانه های حیات پیدا کند لذا کولونی های عظیم انسانی شکل داد و با اختراعات گوناگون و فن آوریهای مدرن دل طبیعت را شکافت وکلیه(Kidney) آنرا در آورد و بدین ترتیب محیط زیست را تخریب کرد و به سایر موجودات نیزصدمه زده است و انقراض گونه های فراوانی را میسر کرده است، با این لحاظ دشمن محیط زیست شده است و با آگاهی در تخریب محیط زیست، حیات را روی کره زمین سخت کرده و از پایداری آن کاسته است، لذا انسان باید دوباره بیاندیشد و از طرحهای جدید و افکار دوستدار محیط زیست استفاده کند تا اینکه قدری از آلام محیط زیست کاسته شود.

 

 

تکامل فرهنگی انسان.(تغییر روابط با محیط زیست):

در مبحث قبلی توضیح دادم که ما انسانها از نظر بیولوژیکی در یک دوره سه و نیم میلیارد ساله تکامل یافته ایم و در طول این دوره تکاملی، سیستمهای اجتماعی اجدادمان نیز تغییر کرده است.

مخلوقات انسان شکل اولیه، شکارچیان ماهر و جمع کننده آذوقه بودند، و بعداً اجتماعات این حیوانات انسانی به جوامع کشاورزی تغییر شکل داد و سپس از کشاورزی به صنعت روی آورده و در هر صورت انسان در مجموعه تاریخ تکاملی خود از نظر فرهنگی سه دوره متمایز را پشت سر گذاشته است و این سه هم اکنون نیز وجود دارد ولی دوره شکارکردن و کشاورزی در حال کاهش و دروه صنعت در حال اوج گیری است.

هر یک از ساختارهای اجتماعی منحصر به فرد فوق، از اشکال متفاوت تکنولوژی برای مدیریت بر محیط زیست استفاده کرده اند، ولی اثرات هر مرحله در توسعه فرهنگی بطرز قابل ملاحظه ای، متفاوت بوده است.

در جوامع شکارچی و جمع آورندگان آذوقه(جستجوگرها) اشکال بسیار ابتدائی تکنولوژی وجود داشت و این ابزار آلات، محیط زیست را تخریب نمی کرد و در مجموع علی رغم ابتدائی بودن وسایل، برای جوامع آنزمان بسیار سودمند بود.

پیشرفته ترین نوع تکنولوژی و در عین حال مخرب ترین برای محیط زیست در جوامع صنعتی، بروز پیدا کرد، در مباحث آتی سعی می کنم تغییرات مهمی را که در روابط انسان و محیط زیست در طول یک مدت زمان طولانی بوجود آمده است را روشن نمایم و این یک نمونه از تکامل فرهنگی انسان است.

بیشتر روی تغییراتی تکیه می کنم که باعث تخریب محیط زیست و جهان طبیعی شده است.

مفهوم کلیدی:

 

انسانها بلحاظ فرهنگی در سه دوره ( سه فاز) منحصر به فرد تکامل پیدا کرده اند. این دوره ها عبارتند از:

1- دوره شکارچی و جمع آوری کننده.2- کشاورزی.3-صنعتی. در طول این دورنها، تاثیر متقابل انسان بر محیط زیست و اثر بر آن، بطرز قابل ملاحظه ای سیاره زمین را از حالت پایدار خارج کرده است.

 

 

 

جوامع شکارچی و جمع آوری کنندگان آذوقه.(جستجوگرها):

شکار کردن و جمع کردن میوه ها، ریشه های درختان و برگ های آنها شکل غالب سازمان اجتماعی بیشترین زمان تاریخ تکاملی انسان را بخود اختصاص داده است.

در حقیقت 99درصد تاریخ تکاملی ما در روی زمین، به شکارکردن و جمع آوری آذوقه، سپری شده است.

در طول تاریخ تکاملی 99 درصدی ،ما انسانها میوه های درختان و سایر قسمت های خوردنی گیاهان را جمع آوری می کردیم و به کشتن سایر جانوران اقدام می نمودیم و از این طریق امرار معاش صورت میگرفت.

شواهد فزآینده ای وجود دارد که شکارکردن و جمع آوری آذوقه در زندگی انسانهای اولیه، شکل غالب

زنده ماندن انسانها را تضمین می کرده است و به مرور زمان با دستیابی به ابزار وآلات اولیه کشاورزی، دوران کشاورزی را بعدها، بوجود آورده است.

مطالعات نشان می دهد که اجداد اولیه ما جوامع بسیار ساده ای بوده اند و در باره محیط زیست از دانش و آگاهی بالای برخوردار بودند، آنها می دانستند از کجا و چگونه آب شیرین بدست اورند و از چه گیاهانی و در کجا استفاده کنند، و چه حیواناتی را شکار کنند . آنها حتی آب و هوا را پیش بینی می کردند، و گیاهانی را که خاصیت داروئی داشتند نیز بخوبی می شناختند.

تحقیقات بیان می دارد که اجداد اولیه ما بر خلاف تصور عده ای با گرسنگی روبرو نبودند و براحتی غذای خود را از طبیعت بدست می آوردند. آنها افراد تنومند و سالمی بودند و بخوبی تغذیه می کردند، فقط چند بیماری بود که بصورت گسترده ای آنها را مدام رنج می داد، پس عامل اصلی که باعث تعدیل آنها در طبیعت می گردید و تقریباً عامل کنترلی هم محسوب می شود، نوعی بیماریهای خاص بود که جمعیت اجداد ما را در کنترل مداوم قرار می داد.

اغلب جستجوگران غذا و شکارچیان از انسانهای اولیه یعنی اجداد ما افرادی سرگردان بودند که در طبیعت به جستجوی گیاهان و طیف وسیعی از حیوانات می پرداختند و از طریق به دام انداختن آنها با وسایل اولیه شکار، اقدامات خود را عملی می نمودند.

آنها ابزارآلات شکار خود را از سنگ تیز، استخوان حیوانات شکار شده می ساختند. بخاطر تکنولوژی اولیه ائی که داشتند، برتری خاص و قابل ملاحظه ای با سایر گونه های حیوانی نداشتند، لذا جمعیت آنها هرگز رشد زیاد نداشت و همواره در تعادل با محیط زیست قرار می گرفت.

با یک قضاوت منصفانه در خصوص جوامع انسانی شکارچی و جستجوگر غذا در مراحل آغازین حیات انسان، انسان شناسان بر این باورند که انسانهای اولیه شکارچی، دغدغه محیط زیستی فراوانی داشتند و همواره به محیط زیست، گیاهان و حیواناتی که برای غذا به آنها وابسته بودند، احترام می گذاشتند. این مردم بخوبی فهمیده بودند که آنها بخشی از محیط زیست هستند و بشدت به آن وابسته می باشند، لذا در حفظ و پایداری آن بسیار جدی بودند.

مفهوم کلیدی:

 

در طول اغلب تاریخ تکاملی انسان، اجداد ما در یک هارمونی نسبی با طبیعت و محیط زیست زندگی می کردند. تکنولوژی ابتدائی، اندازه کم جمعیت و نوع زندگی کوله پشتی از خصوصیات جوامع اولیه انسانی بود و این نوع سازگاری با محیط زیست در واقع زندگی پایداری برای انسان اولیه ایجاد کرده بود.

 

 

جوامع کشاورزی:

انسانشناسان معتقدند که جوامع کشاورزی بیش از 1000 الی 2000 سال قبل از میلاد مسیح، رونق گرفت.

البته شواهدی در دست است که نشان می دهد انسانهای شکارچی و جمع کننده گان آذوقه به صورت محدود به کشاورزی نیز می پرداختند. آنها مخصوصاً در جنگل های بارانی جنوب شرق آسیا بخش کوچکی از جنگل را با قطع درختان آن صاف کرده، برگها را میسوزاندند و سپس با خاک جنگل مخلوط میکردند و بعداً به کاشت غلات می پرداختند، آنها نیز تعدادی از حیوانات جنگل را اهلی کرده و پرورش می دادند و سپس از آنها به عنوان غذای مکمل استفاده می کردند. بطور خلاصه جوامع کشاورزی در مراحل اولیه بسیار مناسب بود ولی با بهبود تکنولوژی، کشاورزی بعنوان یک تخریب کننده اصلی محیط زیست وارد میدان شد و بدین ترتیب بخش وسیعی از محیط زیست به دست انسان ویران گردید.

با بهبود وضعیت معیشتی مردم، جمعیت آنها زیاد گردید و با افزایش جمعیت فشار مضاعف بر زمین های کشاورزی وارد آمد و از آنها تا سرحد مرگ خاک بهره برداری صورت گرفت، با بهره برداری بیش از حد و جمعیت فراوان، تولید انبوه ضایعات نیز حاصل آمد، و مشکل محیط زیست چند برابر شد و مدیریت بر ضایعات بدرستی انجام نگردید و بدین ترتیب ضایعات در همه بخش های محیط زیست یعنی آب، خاک، هوا و انسان اثر نامطلوب گذاشت و از این طریق کشاورزی نتوانست نیازهای بشری را تامین کند. لذا ما امروزه مشاهده می کنیم که تعداد قابل ملاحظه ای از انسانهای سیاره زمین گرسنه اند و علی رغم این گرسنگی، جمعیتشان نیز در حال افزایش است، با افزایش جمعیت انسانی و کشاورزی نامناسب، اقتصاد نیز ناپایدار شده است و ظهور یک گرسنگی پایدار محتمل است.

مفهوم کلیدی:

 

ابتدا کشاورزی در جوامع اولیه بعنوان یک فعالیت معمولی و در حد بسیار نازل معمول بوده ولی بعدها با ظهور تکنولوژی این قدرت به اجداد ما داده شد تا بتوانند غذای بیشتری بدست آورند، با بدست آوردن محصولات کشاورزی زیاد، رونق فراوانی در داد و ستد ایجاد گردید و کشاورزادگان از روستاها به شهرها مهاجرت کردند و تعاقب این جابجائی، جمعیت شهرها فزونی یافت و مراکز متعدد بازرگانی در شهرها رونق گرفت و بدین ترتیب بود که کشاورزی، رونق یافتن مراکز متعدد تجاری را در شهرها، فعال نمود، بدنبال این فعالیت اثرات قابل ملاحظه بسیار منفی نیز بر محیط زیست وارد گردید، تولید ضایعات بیش از حد و استفاده نامطلوب از زمینهای کشاورزی و فشار مضاعف بر حاصل خیزی خاک از اثرات منفی عصر کشاورزی بود.

 

 

 

 

جوامع صنعتی:

جوامع کشاورزی عمدتاً بدلیل تغییر در نحوه ساخت و تولید کالا بوجود آمد. یعنی تولید در مقیاس پائین بوسیله دست تبدیل به تولید در مقیاس بسیار بالا بوسیله ماشین گردید. لذا، محقیقین این عصر صنعتی را

انقلاب صنعتی (Industrial Revolution)نامیده اند.

انقلاب صنعتی در دهه 1700 میلادی در بریتانیا و در دهه 1800 میلادی در ایالات متحده پا به عرصه حیات گذاشت. در این انقلاب تکنولوژیهای جدید غول پیگیری ایجاد و به تناسب آنها، سوخت فراوانی هم عمدتاً از ذغال سنگ، به استخدام گرفته شد.

معرفی ماشینهای برپایه ذغال سنگ، باعث گردید مصرف انرژی بطرز وحشتناکی بالا رود و نیز احتیاج به کارگر کاهش یافت. صنعتی شدن باعث تولید محصولات فراوان نیز گردید و به تبع آن مردم زیادی از کالاهای موجود لذت بردند، لذا با بالا رفتن تقاضا، صنایع نیز رشد کرد و با رشد صنایع، احتیاج به سوخت، غذا، مواد معدنی و سایر نیازمندیهای بشری نیز، بطرز قابل ملاحظه ای افزایش یافت.

تکنولوژیهای ساخت و تولید که انقلاب صنعتی را ممکن ساخت در واقع خروجی پیشرفتهای علمی و مهندسی زیادی بود.

اگر چه این تکنولوژی خروجی اقتصادی شهر ها و استانها را بهبود بخشید ولی مجموعه ای از مشکلات و معضلات محیط زیستی را در شکل آلودگی هوا، تولید ضایعات و سایرناهنجاریها ایجاد نمود.

مکانیزاسیون نیز عملیات کشاورزی را هم دستخوش تغییر نمود، ماشینهای غول پیکر پر مصرف انرژی برای دستیابی بیشتر به مواد غذائی، حاصل خیزی خاک را بر باد فنا داد. و این گونه بود که انقلاب صنعتی دشمن زمینهای کشاورزی گردید، و انقلاب کشاورزی را از حیض انتفاع ساقط نمود و تعاقب این عمل ناشایست، زمین، محیط زیست و منابع آن دچار تلفات فراوان گردید.

 

 

 

مفهوم کلیدی:

 

انقلاب صنعتی باعث افزایش جمعیت، بهره برداری و مصرف بیش از حد منابع، تولید آلودگی، تخریب بیشتر محیط زیست گردید و بطرز ناخوشایندی رابطه بین انسان و محیط را تغییر داد و انسان آگاهانه آموخت که چگونه می تواند از محیط زیست بهره بیشتری ببرد، البته بدون اینکه به حفاظت آن بپردازد، و بدین گونه بود که تخریب فزاینده محیط زیست ایجاد گردید .

 

 

انقلاب پیش رفته:

در اثنای جنگ جهانی دوم، صنعتی شدن جوامع با شدت هر چه بیشتری ادامه یافت و بیشتر بزرگتر شد، این گسترش بقدری وسیع و سریع بود که در فاصله بسیار کوتاهی یک جامعه بسیار پیش رفته صنعتی را بوجود آورد، از خصوصیات جوامع پیش رفته صنعتی به موارد ذیل می توان اشاره نمود.

1- تولید بیش از حد محصولات متنوع.

2- مصرف بیش از حد این محصولات.

3- بهره برداری بیش از حد از محیط زیست.

لذا با ادامه روند فزاینده تولید، مصرف و بهره برداری بیش از حد، ظرفیت برد محیط زیست کاهش یافت و مدیریت بر منابع فوق العاده مشکل گردید، دست اندازی به محیط زیست بحدی شایع گردید که اغلب سیستمهای خودگردان محیط زیستی تا سطوح ناپایداری نیز پیش رفتند.

 

 

مفهوم کلیدی:

 

در سالهای اخیر، صنعتی شدن رشد فزاینده ائی یافته، تقاضای استفاده از منابع محیط زیست بالا گرفته(رفته) و تخریب محیط زیست نیر بوجود آمده است، این معضل به حدی است که سیستمهای خود پالای محیط زیست را تا مرز ناپایداری سوق داده است.

 

 

مدل جمعیت، منابع و آلودگی:

در گذشته توضیح دادم که مجموعه انقلابهای گذشته، مخصوصاً انقلاب صنعتی چه بلای خانمانسوزی بر محیط زیست وارد آورد، اینجا قصد دارم از یک مدل اکولوژیکی برای تبین اثر انسان بر محیط زیست یاری جویم.

این مدل به وضوع و به خوبی اثر انسان بر محیط زیست را توضیح داده و ارتباط چند جانبه انسان و محیط زبیست را به تصویر می کشد و نهایتاً ما می توانیم با این تصاویر راههای جلوگیری از آلودگی و تخریب محیط زیست را فرموله کرده و توسعه پایدار آنرا فراهم نمائیم.

این مدل(جمعیت، منابع، آلودگی)بخوبی نشان می دهد که انسانها همانند همه موجودات روی سیاره زمین، دنبال دست یابی به منابع از محیط زیست هستند.

مثلاً برای فراهم آوردن ذغال سنگ، معدن کاوی می کنند(دستیابی به منابع)، با معدن کاوی شرایط و چهره زنده و غیر زنده اکوسیستم را تغییر می دهند، معادن ذغال سنگ در سطح، (معادن روباز) موجب فرسایش خاک شده و رودخانه و نهر های نزدیک به خود را شدیداً آلوده می کند و به این ترتیب،بهره برداری از منابع موجبات آلودگی را فراهم می آورد، در واقع: 1- ارتباطی مستقیم بین استحصال از منابع و تولید آلودگی وجود دارد. 2- مواد استخراج شده از زمین هنگامیکه در چرخه استفاده قرار می گیرند مجدداً تولید آلودگی می کنند، برای مثال، ذغال استخراج شده از محیط زیست، در چرخه استفاده قرار می گیرد و تولید آلودگی می کند. ذغال استخراج شده از معادن زمانیکه در نیروگاهها برای تولید انرژی، می سوزد، موجبات آلودگی هوا را فراهم می آورد.

هنگامیکه مواد معدنی استخراج شده از محیط زیست در چرخه استفاده قرار می گیرند و محصولات تولید می شود، باز مقدار قابل ملاحظه ای آلودگی تولید می گردد.

مثلاً در تولید خودرو، تولید آلودگی بسیار وحشتناک است. در این مرحله از مدل مفهومی ما، برای سومین بار ارتباطی تنگاتنگ بین استفاده از منابع و تولید آلودگی بوجود می آید.

لذا هنگامیکه مشارکت و فعالیت های انسان را در ساخت یک جامعه پایدار مدنظر قرار می دهیم، این موضوع مهم است که نقش انفرادی انسان را نیز بصورت جدی در حفاظت از محیط زیست بحساب بیاوریم، هر چند ما بندرت این کار را انجام می دهیم، با امعان نظر به اینکه هر محصولی که خریدار ی می شود ابتدا از معادن، جنگل ها، مزارع، رودخانه ها و یا اقیانوسها بدست می آید.

مکانیزم بدین صورت است که دستیابی به مواد خام برای تولید محصول یک سری تخریبات فیزیکی ایجاد می کند. تبدیل مواد خام به محصول نیز موجبات تولیدات آلودگی مربوط به آب، خاک و هوا را فراهم می نماید.

بعضی از آلاینده ها در محیط زیست تجزیه پذیرند. یعنی براحتی توسط باکتریها و سایر موجودات

ریز ذره بینی که در آب، هوا و خاک وجود دارد، خورده و تجزیه می شوند و مجدداً در چرخه استفاده محیط زیست قرار میگیرند.

بعضی دیگر از آلاینده ها هستند که غیر قابل تجزیه هستند و توسط موجودات ریز شکسته نمی شوند و بدین ترتیب وارد چرخه استفاده مجدد نمی گردند.

هر دو شکل از آلاینده های فوق، بصورت بسیار بالقوه می توانند بر شرایط زنده و غیر زنده سیستمهای حیات(اکوسیستم ها) اثر نامطلوب داشته باشند.

در طبقه بندی دیگری، آلاینده ها می توانند براحتی و مستقیم موجبات آلودگی بخش های مختلف محیط زیست را فراهم نمایند، ( آلودگی آب، خاک و هوا) این آلاینده ها می توانند از محیطی به محیط دیگر براحتی نقل و مکان کنند، مثلاً از آب به خاک و از خاک به هوا و بالعکس .

ورود این چنین آلاینده هائی به خاک، هوا و آب آلودگی های قابل انتقال از محیطی به محیط دیگر

(Cross-Media Contamination) نام دارند. مثلاً آلاینده ها در جریان نزولات جوی از آسمان شسته شده و به دریاچه ها سرازیر می گردند، و در جریان افزایش درجه حرارت اب، تبخیر شده و مجدداً وارد هوا می شوند.

اثرات منفی توسعه بر جوامع انسانی که ناشی از آلودگی و استفاده بیش از حد از منابع است را حلقه بازخورد منفی(Negative Feedback Loop)می نامند.

در چنین مکانیزمی همواره یک عامل منجر به کاهش عامل دوم می گردد.

حلقه های بازخورد منفی ابزارآلات اصلی کنترل سیستمهای بیولوژیک و تنظیمات هوموستاز(Homeostasis) را در محیط زیست بر عهده دارند.

اغلب سیستمهای انسانی توسط مکانیزمهای بازخورد منفی تحت کنترل قرار می گیرند. مثال، یک سیستم گرمایشی را در منزلتان در نظر بگیرید که توسط یک ترموستات تنظیم می گردد. هنگامیکه درجه حرارت

پائین تر از درجه تنظیمی ترموستات قرار گیرد، سیستم گرمایشی بصورت خودکار روشن می شود و هنگامیکه اتاق گرم شد، سیستم گرمایشی مجدداً بصورت خودکار خاموش می گردد.

این یک نمونه از مکانیزم بازخورد منفی است.

این چنین مکانیزمهائی عمدتاً مسئول و مامور بازیابی سیستمهای طبیعی بصورت نرمال هستند و همواره از حلقه های بازخورد منفی پیروی می کنند.

این مکانیزمهای منفی از نظر محیط زیستی برای پایداری حیات بسیار ضروری بوده و در عین حال شگفت انگیزند. این مکانیزمها حتی قادرند هر گونه رشد ناموزنی را در طبیعت بطرز غم انگیزی محدود کنند.

مثلاً تداوم فرسایش خاک منجر به ضعیف شدن حاصل خیزی خاک و در نتیجه برداشت محصول ناکافی می گردد و کمبود غذا را بدنبال دارد، عدم تغذیه مناسب هم با اثرات وحشتناکی بر جمعیت جهانی انسان اثر نامطلوب دارد.

همچنانکه در مبحث انقلاب فرهنگی توضیح دادیم، دستیابی به منابع و استفاده از آنها اثرات مثبی هم داشته و دارد و باعث افزایش جمعیت انسان و حیات روی کره زمین میگردد.

مثلاً برداشت مناسب و بهینه از زمین، جنگل و سایر منابع طبیعی این امکان را برای انسان بوجود میاورد که جمعیت زیادی روی کره زمین سکنی گیرند. لذا اثرات مثبت استحصال و استفاده از منابع در سیستمهای انسانی عموما از منظر اکولوژیک مکانیزمهای بازخورد مثبت(Positive Feedback Mechanisms) نام میگیرند.

در چنین حالتی، افزایش یک عامل منجر به رشد و افزایش عامل دوم میگردد.این چرخه میتواند بصورت مداوم تکرار شود. مکانیزمهای باز خورد مثبت از منظر حفاظت محیط زیست فاجعه محسوب شده و منجر به بهره برداری بیشتر از منابع،تولیدبیشتر الودگی و تولید فراوان ضایعات در محیط زیست میگردند و افزایش جمعیت انسان را هم بهمراه دارند.

مکانیزمهای بازخورد مثبت در طبیعت بسیار نادرند ولی در سیستمهای ساخته دست انسان بوفور یافت میشوند، از این جهت این مکانیزمها عمدتا منجر به مشکلات عدیده محیط زیستی میگردند.لذا این سیستمهای انسان ساخت غالبا چرخه های ویرانگری از تخریب در محیط زیست ایجاد کرده و موجبات تخریب هر چه بیشتر دارائیهای محیط زیستی را فراهم میکنند. برای مثال،اگرچه انرژی حاصله ناشی از مصرف سوخت های فسیلی،تولید غذا را افزایش داده است ولی از طرف دیگر باعث افزایش گرمای جهانی نیز شده است.گرم شدن زمین همان و کاهش کیفیت مجموعه های سامانه های حیات همان.

مدل جمعیت ،منابع و الودگی (Population,Resource,Pollution Model)یک ارتباط واقعی اکولوژیکی بنیادینی که برای همه موجودات زنده کاربرد دارد را ارائه مینماید. این مدل در طبیعت به همان اندازه که برای یک خرس قطبی مهم است، به همان اندازه  هم برای انسان  با اهمیت است.با این مدل مفهومی بخوبی میشود تاثیرات متقابل انسان و محیط زیست را مورد کنکاش قرار داد. و این اجازه را بما میدهد که اثرات اقدامات و فعالیتهای انسان را بر محیط زیست پیش بینی کنیم.و از این طریق راه های مقابله با ناهنجاریها را تبیین نمائیم. مثلا اگر یک متغیر را در مدل تغییر دهیم بخوبی در می یابیم که متغیر دیگر نیز تغییر میکند. بعنوان مثال اگر جمعیت جهان اضافه شود، استفاده از منابع نیز فزونی میگیرد و با استفاده بیش از حد از منابع تولید الودگی نیز بالا میرود. لذا انسان با این مدل میتواند چشم انداز راه حلهای پایدار مشکلات محیط زیستی را فراهم نماید.

مفهوم کلیدی:

 

اجتماعات انسانی، دست یابی و استفاده از منابع را برای تولید کا لاها و خدماتی که برای انها منافع فراوان در بر دارد را همواره از محیط زیست تهیه میکنند.فعالیتهای انسانی باعث تغییر در شرایط زنده و غیر زنده محیط زیست میگردد و موجبات نزول درجات محیط زیست فراهم می اید.

 

 

ایجاد جامعه پایدار: مرحله نهائی

تاریخچه تکاملی گذشته انسان نشان میدهد که اجداد ما برای مدت های طولانی ارتباطی پایدار با محیط زیست داشته اند. تنها در قرون اخیر و با ظهور تکنولوژیها و تمدن های جدید تغیراتی در نحوه ارتباط انسان با محیط زیست بوجود امد است. این تغیرات عمدتا به واسطه تغیرات در نوع زندگی بوده است و انقلابهای کشاورزی و صنعتی ریشه این دگرگونی ها است.لذا برای غلبه بر تغییرات بدخیم و نا خوشایند ودر نتیجه ایجاد یک جامعه پایدار ما نیازمند خلق سیستمهای جدیدی بر پایه حقاظت از محیط زیست هستیم. مثلا سیستمهای حمل نقل،مجتمع های مسکونی،مدیریت بر ضایعات وتولیدات صنعتی همه و همه باید با رویکرد حفاظت از محیط زیست از نو بنا نهاده شوند.خوشبختانه در حال حاضر، در جهان تغیراتی مثبت در راه است و امید های زیادی وجود دارد که میتوان بر پایه انها، توسعه پایدار در محیط زیست تجربه و نهادینه کرد. اگر چه این تغییرات در مراحل اغارین است ولی علائمی امید وار کننده وجود دارد که نشانگر اغاز یک انقلاب پایداری

(Sustainable Revolution)میباشد. در این انقلاب قرار است همه چیز به نفع محیط زیست رقم خورد، یعنی همه سیستمهای ساری و جاری، تعمیر، بازسازی و طراحی مجدد گردند تا بتوان از دل انها لذت و شادابی را به محیط زیست برگرداند.البته منشاء

این انقلاب تکامل فرهنگی انسان(Human Caltural Evolution)است.

لذا با تکامل ،هوشمندی انسان و نحوه استفاده او از مواهب طبیعت، میتوان بنیاد مصرف زیاد،تولید الودگی،بر جای گذاشتن ضایعات و فشار مضاعف بر محیط زیست را بر باد داد.تا از این طریق نسل حاضر و نسل های اتی بتوانند از مواهب محیط زیست لذت برده و در ان بخوبی زندگی کنند.

مفهوم کلیدی:

 

مراحل زیادی برای خلق اینده ای پایدار در راه است،تغییراتی که در فرهنگ مردم از منظر استفاده از منابع طبیعی صورت میگیرد، در واقع یک انقلاب پایداری را نوید میدهد.این تغییرات عمدتا تمرکز فراوانی بر حفاظت از محیط زیست دارد و بر اساس طراحی مجدد سیستمهای در اختیار انسان ایجاد میگردد.یعنی با انقلاب پایداری سیستمهای حمل و نقل مخرب محیط زیست،انرژی،مجتمع سازی و سایر سیستمهای این چنینی دگرگون گشته و مجددا با رویکرد حفاظت محیط زیست ایجاد میشوند.