مقالات فارسی

Warning: Invalid argument supplied for foreach() in /home2/asoltani/domains/a-soltaninejad.ir/public_html/plugins/content/bt_socialshare/bt_socialshare.php on line 228

  • Hits: 2780

 

 

 

تالیف: دکتر سلطانی نژاد

بنام خدا

 

 

در خصوص مسائل و مشکلات مربوط به محیط زیست(آب، خاک، هوا، گیاهان، جانوران، انسان و ارتباط آنها با یکدیگر) افکار متفاوتی وجود دارد و هر کسی بگونه ای فکر میکند، ولی من می خواهم در این نوشتار بصورت علمی  استدلالی توضیح دهم که ریشه مشکلات کجاست.

 

 

 

 

پاسخهای کلان ، عبارتند از:

 

1- انفجار جمعیت :، مردم زیادی بدون برنامه ریزی برای یک حیات پایدار در کره زمین متولد شده اند که این بندگان خدا برای سیر کردن شکم خود، هرگونه تخریب محیط زیستی را ممکن می سازند.

 

2- دومین ریشه بحران عبارت است از تولید ضایعات بیش از حد، که با تکنولوژی مخرب محیط زیست همراه است، اگر بخواهیم واقعیت را بدانیم، بحران ناپایداری نتیجه عوامل بسیار زیادی است. در این ناهنجاری همچنانکه در بالا توضیح دادیم، جمعیت زیاد نقش بسیار مهمی را در تخریب ایفاء می نماید، که بدنبال ان معضل دیگری را بنام مصرف بیش از حد بوجود می آورد، سیاست های غلط اقتصادی نیز، بحران را تشدید می کند. در این مقال سعی میکنم دلایل اصلی مربوط به ناپایداریهای محیط زیستی را بطور جامع شرح دهم. تلاش می کنم تصویری از یک شبکه پیچده علت ها و معلول را برای درک اینکه محیط زیست ما چگونه به این وضعیت بحران رسیده است را ارائه دهم.

 

معتقدم این بررسی ریشه ای به ما کمک می کند که بتوانیم بخوبی صورت مسئله را توضیح داده و در ارتباط با حل پایه ای آن بطریق علمی چاره اندیشی کنیم. باید بدانیم که راه حل های قطعی و پایدار آینده بهتری برای ما، اقتصاد و محیط زیست فراهم می اورد.

 

ریشه بحرانهای محیط زیستی

 

در خصوص بحرانهای محیط زیستی مطالب متنوع و گوناگونی وجود دارد که بعضاً به نوبه خود جالب هستند. نظراتتاریخدانان، دانشمندان علوم اجتماعی، اقتصاد دانان، روانشناسان، انسان شناسان، دانشمندان الهیات و معارف، هر کدام جالب توجه است. ولی از نظر علمی فرضیه تکاملی بیولوژیک(Biological Evolutionary Hypothesis) در جهت روشن کردن بحرانهای محیط زیست بسیار با اهمیت است.

 

مطالعه عقاید متفکرین علوم مختلف در همه زمانها و ترکیب آنها با مطالعات علمی جدید، نقشه ای روشن را در جهت دست یابی به مجموعه علل ریشه ای بحرانهای محیط زیست را بوجود می آورد. این نقشه ترسیمی به ما کمک می کند که بتوانیم با توجه به علل، حل ریشه ای ناهنجاریها را نیز بررسی کنیم.

 

 

 

 

 

مفهوم کلیدی:

 

 

فرضیه های متفاوتی برای شرح علل ریشه ای بحرانهای محیط زیستی ارائه شده است، هنکامیکه این فرضیه ها با هم ترکیب شوند. شرح درستی از مجموعه ناهنجاریهای محیط زیستی بوجود می آید.

 

 

 

ریشه های مذهبی بحرانهای محیط زیستی

 

عده ئی معتقدند که عمده علل ریشه ای بحرانهای محیط زیستی عقاید مذهبی مردم است، آنها می گویند انسان اشرف مخلوقات است و باید در کره زمین بر همه چیز تسلط داشته باشد. و بر همین اساس از مواهب و مزایای همه قسمت های محیط زیست(آب، خاک، هوا، گیاهان، جانوران و منابع طبیعی) بدون هیجگونه محدودیتی، استفاده می کنند، با توجه به مشاهدات عینی، این ایده تا حدود بسیار زیادی درست است، صرف نظر از اینکه هر کسی در خصوص محافظت از کره زمین چه می گوید، ولی به واسطه تسلط انسان بر سایر بخش های محیط زیست، این محیط بطرز بی رحمانه ای مورد استفاده قرار گرفته و به همین لحاظ  ناهنجاریهای متعددی بوجود آمده است، در آئین های یهود، مسیحیت و اسلام در خصوص اشرف بودن انسان در زمین و تسلط آن بر منابع، مطالب زیادی وجود دارد، این کلیت بدون اینکه نظاممند گردد، تسلط انسان بر کره زمین را با رویکرد غیر حفاظتی مد نظر قرار داده است، اگر وارد جزئیات شویم، در می یابیم که معنی و مفهوم مسلط شدن بر کره زمین برای تخریب آن نیست بلکه برای بهره برداری درست و همزمان حفاظت از آن است، در متون اسلامی، احادیث و روایات زیادی در جهت احترام به محیط زیست و حفاظت از گیاهان و جانوران و منابع طبیعی وجود دارد، ولی عقاید مردم و نهادهائیکه می گویند، بهره برداری از زمین بدون حفاظت از آن حق ماست و این طبق ایده های مذهبی ماست، عقیده ای غلط و بسیار خطرناک است، چرا که هیج مذهبی در جهت تخریب محل زندگی موجودات مجوز صادر نکرده و نخواهد کرد، ولی عقاید و برداشت مردم اینگونه و غلط است، باید برای غلبه بر این عقیده غلط بکوشیم که عقاید درست مذهبی را در میان توده ها، رواج داده و از این طریق به عملیات متعدد حفاظت از محیط زیست بپردازیم.

 

مفهوم کلیدی:

 

 

آموزه های مذهبی غلط در خصوص بهره برداری بی حدو حصر از طبیعت و عدم حفاظت از محیط زیست منجر به خلق سیستمها و تکنولوژیهای گسترده تخربگر محیط زیستی گردیده و از این طریق موجبات تخریب وسیع محیط زیست فراهم شده است. لذا باید ایده های درست مذهبی در میان مردم گسترش یابد و بهره برداری از مواهب طبیعی کره زمین همراه، با حفاظت مدنظر قرار گیرد.

 

 

 

 

 

ریشه های فرهنگی بحرانهای محیط زیستی

 

در واقع دو نیروی غالب در بعد فرهنگی موجب بحران در محیط زیست گردیده است، اول: دمکراسی غربی و دوم صنعتی شدن کشورهای بلوک غرب.

 

دمکراسی غرب باعث گردید که زمین تحت مالکیت خانواده های سلطنتی و یا بعضاً کلیسا ها قرار گیرد. با انقلاباتی که بوقوع پیوست، سرزمینها از تملک افراد ثروتمند خارج گردید این مهم از انقلاب فرانسه شروع شد.

 

زمین ها از چنگ فئودالها و سرمایه داران بزرگ خارج گردید و به افراد طبقات پائینتر داده شدو افراد زیادی صاحب زمین شدند این طبقات زمین دار جدید به علت حرص و ولع زیاد و بدون هر گونه محافظت از زمین حداکثر بهره برداری از آن را بدست آوردند.

 

تقریباً  در همین زمان انقلاب دیگری رخ داد و آن انقلاب صنعتی بود ، این انقلاب در واقع سیستمهای مکانیکی دستی را به صنعتی و تکنولوژیهای بر پایه انرژی بنا نهاد و بدین طریق بخش عظیمی از محیط زیست با استفاده از سیستمهای تکنولوژیک مدرن آنروز تحت شدیدترین تخریبات قرار گرفت و حجم عظیمی از کالاها با بهره برداری از محیط زیست بدون حفاظت از آن تولید گردید. لذا دموکراسی و صنعتی شدن جوامع منجر به توزیع مناسبتر ثروت در میان جوامع گردید و مهمتر اینکه ثروت مردم و مصرف آنها نیز بالا رفت و تعاقب آن آلودگی  محیط زیست بیشتر شد. در این زمان مسئله دیگری که بسیار مدنظر بود، ایده فراوانی منابع در کره زمین بود، این ایده مطرح کرد که کره زمین منابع و مواد غیر قابل اتمامی دارد و باید هرچه می توانیم از این منابع بهره برداری کنیم، تعاقب این نگرش، جنگلهای وسیع قطع و زمینهای کشاورزی پدیدار گردید، معادن زیادی ایجاد و استخراج و بهره برداری از آنها شروع شد، بر پایه این ایده بخش وسیعی از منابع غیر قابل تجدید و میزان قابل ملاحظه ای از منابع تجدید شونده بر باد فنا رفت و لم یزرع گردید، خلاصه اینکه سرنوشت غم انگیزی محیط زیست و مشتقات ان را در رنج فرو برد.

 

مفهوم کلیدی:
 
پاره ای از متفکرین معتقدند با گسترش دمکراسی ثروت به آحاد جامعه منتقل گردید و انقلاب صنعتی تولید انبوه کالاها را ممکن کرد و بدین ترتیب توزیع ثروت در جوامع حاصل گردید، ریشه بحرانهای محیط زیستی از اینجا آغاز شد- ایده فراوانی مواهب طبیعت و غیر قابل اتمام بودن منابع سیاره زمین منجر به بهره برداری بیش از حد از منابع گردید، واین ایده نیز یکی دیگر از علل ریشه ای بحرانهای محیط زیستی است.

 

 

 

ریشه های تکاملی و بیولوژیکی بحرانهای محیط زیست

 

در طبیعت، هر موجود زنده ای تمایل به گسترش قلمرو دارد، و تلاش می کند، هر مقدار از زمین را که امکان داشته باشد در اختیار خود و فرزندان قرار دهد. لذا تمام گونه های حیات بصورت مداوم اقدام به این کار می کنند و جوامع انسانی نیز بر اساس منابع موجود، گسترش قلمرو دارند. لذا موجودات در این چنین سطحی امپریالیسم های بیولوژیک نام گذاری میشوند، یعنی تمایل به گسترش قلمرو دارند.

 

مثالهای بیشماری در خصوص گسترش یا بعبارت دیگر این متجاوزین بیولوژیک، وجود دارد و این موضوع در جهان طبیعی رایج است. گیاه سنبل آبی از این نوع است، این گیاه در مدت زمان بسیار کوتاهی در سرتاسر شبکه وسیع کانالها و رودخانه ها رشد می کند، و از انجائیکه از ظرفیت تولید مثل قابل ملاحظه برخوردار است ، قادر میباشد در یک فاصله زمانی هشت ماهه به 600000 گیاه افزایش یابد.

 

این گیاه بومی امریکا است و در نهرها و کانالها ی فلوریدا یافت می شود. لذا امپریالیسم بیولوژیک، تمایل بنیادین موجودات زنده برای تولید مثل و گسترش قلمرو است.

 

در طبیعت بازرسی و بالانس برای جلوگیری از افزایش جمعیت موجودات زنده، وجود دارد ولی بعضی از گونه های حیات نسبت به سایر گونه ها، مخصوصاً هنگامیکه در محیط دیگری قرار می گیرند، در نبود بازرسی و بالانس، شروع به افزایش و انفجار جمعیت می کنند، لذا میزان تولید مثل بالا و حضور بعضی از خصوصیات ویژه دیگر، باعث می شود که جمعیت این موجودات در مکان های جدید، بطرز خارق العاده ای افزایش یابد و بخش عظیمی از محیط توسط آنها اشغال گردد.

 

موفقیت هر گونه ای حیوانی و گیاهی در گسترش قلمرو و افزایش تعداد، بستگی به خصوصیات ساختاری و رفتاری گونه ها دارد، که از طریق تکامل انواع حاصل میگردد.

 

از آنجائیکه گونه های انسانی کولونی های موفقی دارند با استفاده از قدرت تفکر و تکنولوژی می توانند کره زمین را سامان داده وآنرا بازسازی کنند و منابع غذای جدید را فراهم نمایند، به واسطه چنین شرایطی گونه های حیوانی و انسانی می توانند گسترش قلمرو داشته و از زمین و منابع حداکثره استفاده را (بدون در نظر گرفتن حفاظت از محیط زیست) ببرند.

 

گسترش قلمرو انسان و دست اندازی بیش از حد او در محیط زیست با ظهور تکنولوژی قرن بیستم افزایش چشم گیری داشت و باعث شد که بخش وسیعی از تخریبات محیط زیستی سرعت گرفته و دامنه آن در جمیع جهات محیط زیست گسترش یابد.

 

این وضعیت از شصد سال پیش شروع شد و همچنان ادامه دارد که با افزایش سرانه مصرف نیز همراه است.

 

لذا با افزایش جمعیت انسان، اثرات نامطلوب محیط زیستی نیز افزایش یافته است.

 

در قرن گذشته، با بکار گیری تکنولوژی و تبع آن افزایش برداشت محصولات بعلاوه بهبود وضعیت بهداشت و در نتیجه افزایش جمعیت، کره زمین و منابع آن تحت فشار شدید قرار گرفته، از ذخایر آن کاسته شده و ظرفیت برد آن نیز با نقصان همراه است.

 

همه این ناهنجاری ها ریشه بیولوژیکی و تکاملی دارد.

 

 

 

مفهوم کلیدی:

 

 

جوامع بشری همانند سایر موجودات زنده، افزایش می یابند و اگر منابع کافی و عدم کنترل وجود داشته باشد، جمعیت های انسانی چند برابر می شود، افزایش جمعیت بعضی از موجودات به واسطه وجود خصوصیات ویژه ای فراهم می گردد.تکنولوژی، رشد جمعیت انسان را بطرز فزآینده ای فراهم کرده است و به تبع این مهم، اثرات مخرب محیط زیستی نیز بصورت خارق العاده ای افزایش یافته است.

 

 

 

ریشه های روانشناسی و اقتصادی.

 

عامل های روانشناسی زیادی در بحرانهای محیط زیستی نقش دارند، علم روانشناسی تفاوت عمده ای با علوم محیط زیست دارد ولی برای حل و درک بهتر مشکلات محیط زیستی، لازم است آنرا مطالعه نموده و مدنظر قراردهیم.

 

می دانیم که سیستم عصبی انسان برای عکس العمل نشان دادن در برابر خطرات فیزیکی، بخوبی طراحی شده است، در واقع حیات و زنده ماندن اجداد اولیه انسان و اغلب پستانداران اولیه مرهون عکس العملهای فوری آنها در برابر خطرات احتمالی بود. این ابزار پیش رفته و پیش گیرانه(تکامل سیستم عصبی) انسان و سایر موجودات زنده را برای متجاوز از سه میلیون سال، از خطرات رهانید، ولی امروزه سیستم مرکزی عصبی انسان متاسفانه قادر نیست که انسان و نظرات محیط زیستی را در دراز مدت بخوبی مدیریت کند، لذا ما با حجم عظیمی از معضلات و ناهنجاریهای محیط زیستی روبرو هستیم. ازآنجائیکه لایه های مختلف مغز انسان، فعالیتهای و مسئولیتهای متفاوتی را انجام می دهد، بخش جلوئی مغز مسئول طراحی برنامه های آینده است که باید تکنولوژی ها را مهندسی و طراحی نماید و این قسمت از سیستم عصبی ما باید در برابر خطرات احتمالی محیط زیستی و سایر تهدیدات ما را کمک کند، از آنجائیکه مشکلات محیط زیستی غالباًٌ درازمدت بوده و معضلات فوری ایجاد نمی کنند(خطرات بهداشتی، گرمای جهانی، جنگل زدائی) اثرات در دراز مدت ظاهر می گردد، باید ضمن اینکه به عکس العمل های فوری توجه می نمائیم به فکر راه حل پایدار معضلات در دراز مدت نیز باشیم. انکار واقعیت ها عامل روانشناختی دیگری است که در بحرانهای محیط زیستی نقش دارد. مثلاً افراد به دلیل دانش کم و منافع شخصی نمی خواهند قبول کنند که جامعه معضل محیط زیستی دارد، مثلاً شهرها از آلودگی هوا رنج می برند ولی برای اینگونه افراد الودگی مهم نیست این مسئله در دراز مدت مشکلاتی برای حل معضلات ایجاد

 

می کند

 

البته نباید انکار را با اظهارات محتاطانه همسان تلقی کرد، چرا بعضی از دانشمندان بدلیل عدم شواهد کافی در خصوص یک مسئله از پذیرش آن در مقطعی خوداری می کنند، که این مسئله به معنی انکار نیست در واقع آنها منتظر کشفیات جدید علمی برای اثبات موضوع می باشند.

 

یک تاثیر پرقدرت در ایجاد بحرانهای محیط زیستی، ایده تولید و مصرف بیشتر است، بدین معنی که با توجه به ایده نامحدود بودن منابع کره زمین، انسان باید هر قدر می تواند تولید کند و مصرف بیش از حد هم داشته باشد، این موضوع به نوبه خود ریشه روانشناختی داشته و در اغلب کشورهای توسعه یافته، در حال حاضر ساری و جاری است.

 

مسئله دیگری که می تواند ریشه اقتصادی و روانشاسی داشته، تراژدی کالای عمومی است که در خدمت انسان است اکثر مردمی که آب، هوا، جنگل و سایر زیبائی های طبیعت استفاده می کنند، چون این منابع بدون هزینه است، مردم اهمیت واقعی آنها را نمی دانند، لذا، بدون هیچگونه مواظبتی از آنها حداکثر بهره برداری می نمایند، لذا افراد بلحاظ اقتصادی و روانشناختی تمایل زیادی برای بهره برداری حداکثر از کالاهای عمومی دارند، کم اطلاعی در جهت اهمیت کالاهای عمومی و تعاقب در استفاده و نیز عدم قوانین و مقررات مربوط به حفظ این منابع باعث گردیده که آنها در معرض خطر جدی قرار گیرند.

 

تمدن های زیادی در گذشته وجود داشته که به واسطه عدم توجه به کالاهای عمومی، آب، هوا، خاک حاصل خیز و سایر منابع طبیعی و به طول محیط زیست، دچار آسیب شده و از بین رفته، بنابراین ظهور و سقوط تمدنها در دورانهای مختلف تکاملی بستگی به نحوه استفاده انسان از منابع وسیع و حفظ محیط زیست دارد، تمدنهای ایران باستان و عراق و حتی تمدن یونان و رم باستان به واسطه عدم توجه به منابع تجدید پذیر و رعایت نکردن اصول محیط زیستی همگی با خاک یکسان گردیده است و آنچه را که ما هم اکنون شاهد آن هستیم بقایای ضعیفی از تمدنهای از بین رفته کهن است، آنچه در این سامانه بسیار مشهود است این است که مردمان تمدنهای کهن، نسبت به محیطی که در آن زندگی می کردند در نگهداری آن حساس نبودند، لذا آنها از زمین و مواهب آن بصورت بسیار بدی استفاده می کردند و هیج اصولی در ارتباط محافظت از آب، هوا، خاک، گیاهان، جانوران و منابع طبیعی مدنظر نداشتند.

 

تمدن امروز سیاره زمین باید از تمدن تخریب شده و بعضاً منقرص گذشته در ارتباط با محافظت از زمین درس گرفته و مدیریت درست بر منابع را مخصوصاً عمومی را بصورت جدی در برنامه داشته باشد، تمدن امروز باید بداند که استفاده از زمین های حاصل خیز کشاورزی و بدست آوری مقادیر هنگفت ارزاق عمومی از این طریق و سپس رها کردن زمین بدون اینکه از آن محافظت گردد، فعالیتی بسیار نکوهیده و قابل سرزنش است.

 

لذا در نظر گرفتن مجموعه ای از اقدامات حفاظتی برای ابقاء و احیاء حاصل خیزی زمین بسیار ضروری می باشد، سایر بخش منابع عمومی نیز باید به صورت دائمی و بر اساس اقدامات علمی، مدیریت و محافظت گردند. بقایای مخروبی تمدنهای قدیم نشان می دهد که گذشته گان چگونه محیط زیست را تخریب کرده اند و حتی به جرات می توان گفت که ظهور و سقوط بسیاری از تمدنها به واسطه نگرش آنها به عملیات متعدد حفاظت و تخریب محیط زیست بوده است.

 

تمام عاملهای روانشناسی که تا بحال بحث کردیم بصورت مستقیم بر بازرگانی دولتها و حتی زندگی شخصی ما تاثیر گذارند.

 

این عاملها حتی قوانین موضوعه ما را که فعالیتهای اقتصادی را مدیریت می کنند نیز تحت تاثیر قرار می دهند، عاملهای روانشناسی بر همه چیز ما، خانه سازی، عقاید، ارزشها و سایر موارد تاثیر دارند.

 

در حقیقت عقاید و ارزشهای پشتیبانان فلسفی تمام سیستمهای انسانی هستند، از قانون گرفته تا اقتصاد و دولت داربی همه و همه با عقاید و ارزشهای انسانی سر و کار دارند.

 

عاملهای روانشناختی به همراه تمایلات بیولوژیک، ابعاد کلینی های فراوان، بخوبی نتوانسته اند در خلق مکانیزمهای حمایتی حفاظت از محیط زیست نقش بسزائی داشته باشند و بدین ترتیب سیاره زمین در نتیجه فعالیتهای بی رویه انسانی با استفاده از عقاید و تمایلات غلط، در معرض فشارهای گوناگون در اعضار مختلف قرار گرفته است.

 

مفهوم کلیدی:

 

 

جنبه ها و عقاید انسانی مسئول اکثر فعالیتهای ناپایدار می باشند، انکار واقعیتها، بی تفاوتی و عدم توانمندی انسان در مواجه با تهدیدات جدی، خودخواهی، تمایل به خریدهای فراوان و سایر عاملهای دیگر بر سیستمهای اقتصادی، قوانین و روش زندگی تاثیرات بسزائی داشته است، بطور خلاصه این مجموعه از عاملهای فوق تمایلات بیولوژیک انسان را در ارتباط با تجمع ثروت و در اختیار گرفتن منابع فراوان، افزونتر کرده است و این امر موجب بهره برداری بیش از حد از منابع و در نتیجه تخریب محیط زیست گشته است.

 

 

 

سیستمهای ناپایدار انسانی تا حدود زیادی مسئول ناهنجاریهای محیط زیستی هستند، اما این سیستمها تحت تاثیر عاملهای دیگری نیز هست، مثلاً سیستمهای اقتصادی  اجتماعی که ویژه گیهای آنها عبارتند از مصرف بیش از حد، ناکارا، خطی، وابسته به سوختهای فسیلی و مدیریت نامناسب اکوسیستمها می باشد، از عاملهای هستند که در سیستمهای ناپایدار نقش دارند.

 

تمایل بیولوژیکی به گسترش قلمرو تکنولوژی، دمکراسی غربی و سرمایه داری، همه و همه موجب افزایش بیش از حد جمعیت و ناپایداری سیستمهای حمایت کننده انسان شده است، دمکراسی، صنعتی شدن و توزیع ثروت جنبه های مثبت قضه است ولی استفاده بیش از منابع و تولید فرآینده آلودگی در جوامع بشری از مضرات دموکراسی و صنعتی شدن است چون به محیط زیست و اجزاء آن خسارت وارد می آورد.

 

مجموعه عاملهای بوجود آورنده بحرانهای محیط زیستی باهم

 

از بحث فوق متوجه شدیم که عاملهای زیادی در ایجاد و مشکلات محیط زیستی که امروز جهان با آن روبرو است، نقش اساسی دارند. واقعیت این است که مردم همانند سیستمهائی که زندگی آنها را اداره می کنند، پیچیده هستند، در یک آنالیز استدلالی در خصوص علل ریشه ای بحران به این نتیجه می رسیم که عاملهای بسیار فراوان در ایجاد علل نقش دارند، و هنگامیکه ما مجموعه از علل ها را با هم بررسی کنیم، در می یابیم که شبکه ئی بسیار پیچیده از عوامل در ایجاد بحرانهای محیط زیستی نقش بازی می کنند.

 

 

 

 

 

به واقعیت های ذیل توجه کنید.

 

1- سیستمهای اقتصادی- اجتماعی با مشخصه های، مصرف بیش از حد، ناکارائی، خطی، متکی به سوختهای فسیلی و عدم مدیریت صحیح اکوسیستمها، موجب بحرانهای محیط زیستی می شوند.

 

2- گسترش بیولوژیک، تکنولوژی، دموکراسی و سرمایه داری با مشخصه های انفجار جمعیت، ایجاد سیستمهای ناپایدار، توزیع ثروت که با افزایش بهره برداری از منابع و تولید بیش از حد آلودگی می گردد، عامل ایجاد بحرانهای محیط زیستی هستند.

 

3- عاملهای روان شناختی: منابع اقتصادی، انکار واقعیتها، جهل و نادانی، عدم اعتقاد به حفاظت محیط زیست، می توان در مواجه با تمدیدات دراز مدت باعث ایجاد سیستمهای اقتصادی- اجتماعی بیمار شده و در نهایت منجر به بحران محیط زیستی می گردد.

 

4- عاملهای اخلاقی و مذهبی: این فراوانی منابع در کره زمین، اشرف بودن انسان بر سایر مخلوقات، کنترل و تسخیر محیط زیست به نفع خود و در نتیجه تجمع بیش از حد ثروت، تنگ نظری در خصوص استفاده سایر موجودات از مواهب زمینی، احساس نابرابری، فقر و تنگ دستی، ظلم، خشونت، خودخواهی، خودبزرگ بینی و مجموعه از عوامل دیگر، در سیستمهای اقتصادی-اجتماعی رسوخ کرده و مکانیزم عملکرد طبیعی آنها را برهم زده است که نهایتاً منجر به ایجاد بحرانهای محیط زیستی گردیده است.

 

خلاصه اینکه شبکه ای گسترده و بسیار پیچیده متشکل از مجموعه عوامل مختلف دست به دست هم داده و بحرانهای محیط زیستی را بوجود آورده اند.

 

بارها خوانده و شنیده اید که اگر صورت مسئله ای درست تعریف شود، نصف مسئله حل شده است، لذا یکی از کلیدی ترین منافع، آنالیز علل ریشه ای مشکلات می باشد، که به ما در دستیابی به نکات تاثیرگذار کمک می کند.

 

با آنالیز مجموعه عوامل ما باید به مهم ترین عاملی که ما را در حل بحران کمک می کند، برسیم، مثلاً شاید در تجزیه و تحلیل عوامل به این نتیجه برسیم که تکنولوژی مدرن و سازگار با محیط زیست می تواند ما را در پایداری سیستمهای انسانی کمک کند.

 

مفهوم کلیدی:

 

 

درک علل ریشه ای بحرانهای محیط زیستی به ما کمک می کند نکات تاثیرگذاری را بفهمیم و به واسطه آنها جوامع انسانی را در مسیر صحیح پایداری قرار دهیم.

 

 

 

 

 

 

 

پایداری کردن سیستمهای انسانی و تکنولوژی

 

اگربخواهیم بحرانهای محیط زیستی در یک جمله خلاصه کنیم به این نتیجه می رسیم که سیستمهای انسانی و تکنولوژِی موجود بلحاظ بنیادی ناپایدارند،یعنی در واقع شالوده این سیستمها و اساس تکنولوژی از ریشه خراب است. بگذارید بصورتی دیگر تعریف کنیم، مشکلات محیط زیستی که امروزه جوامع جهانی با آنها روبرو هستند، نتیجه طرحهای غلط سیستمهائی است که انسان برای حیات به آنها وابسته اند، بعبارتی دیگر این سیستمها بگونه ای طراحی شده اند که عملکرد آنها از ظرفیت برد محیط زیست خارج است.

 

مثلا سیاره زمین با همه امکانات خود(ظرفیت های محیط زیستی) می تواند تقریباً دو میلیارد نفر را تحت پوشش قرار دهد، اما امروزه جمعیت کره زمین به مرز هفت میلیارد رسیده است و این متجاوز از سه برابر ظرفیت کره زمین برای حمایت سیستمهای حیات انسانی است.

 

سالیانه هشتاد میلیون به جمعیت انسانی کره زمین اضافه می شوند اگر افزایش جمعیت اینگونه پیش رفت کره زمین در پنجاه سال آینده شاهد جمعیتی متجاوز از ده میلیارد خواهد داشت، یعنی پنج برابر بیشتر از ظرفیت تامین نیازمندیهای جوامع انسانی، در چنین شرایط کلیه سیستمهای حیات تحت خسارت و ناهنجاری شدید قرار می گیرند و ممکن است کره زمین تحت مکانیزمی خودگردان اقدام به تعادل محیط زیستی نماید. البته این تعادل در قالب یک فرآیند طبیعی و بیولوژیک امکان پذیر است و در عین حال اقدامی بسیار غم انگیز و در عین اینکه مهلک است ولی برای تعدیل جمعیت انسانی و صرفاً تعادل اکولوژیک بسیار ضروری است، حدس بزنید، این اقدام محیط زیستی و تعادلی چگونه صورت می گیرد. و در قاموس محیط زیستی، این اقدام، مکانیزم بازخورد منفی نام دارد، توضیحات کامل این سیستم در آینده و فصل های بعدی ارائه خواهد شد.

 

لذا شواهد مستحکمی مبنی بر اینکه کالا و خدماتی که ما تولید می کنیم، طرقی که ضایعات را مدیریت می کنیم و نحوه ایجاد مجتمع های مسکونی وجود دارد که سیستمهای انسانی بصورت بنیادی ناپایدارند. وجود پسماندهای بسیار سمی و آلودگی های بیش از حد، از نشانه و علائم شکست تکنولوژی موجود است.

 

مفهوم کلیدی:

 

 

سیستمهای انسانی ناپایدار نتیجه عاملهای زیادی است، برای ایجاد یک جامعه پایدار، انسان نیازمند دوباره سازی سیستمهای پایه، انسانی است. در این گذار، تغییرات در تکنو لوژی بسیار ضروری است.

 

 

 

چشم انداز جدید جهانی- تغییر مفاهیم، ارزشها و عقاید

 

در گذشته گفتیم که علم می تواند افکار و احساسات ما را شکل دهد، مثلاً در طبیعت مشکلاتی که با آنها روبرو هستیم و نحوه فهم از مسائل را چگونه می بینیم؟

 

لذا امیدوارم آنچه را که در این نوشتار می خوانید، ارزشها و عقاید شما را تغییر داده و یک پشتیبان فرهنگی وسیع برای پایداری ایجاد نماید. تا از این طریق همه از یک اقتصاد پایدار، مردم پایدار و محیط زیست پایدار لذت ببریم.

 

مفهوم کلیدی:

 

 

ناظران زیادی معتقدند که برای ایجاد یک جامعه پایدار، ما همواره نیازمند تغییرات شگرف در حوزه اندیشه نسبت به مشکلات هستیم، این تغییرات بایستی عمدتاً از طریق تعلیم و تربیت، بوجود آید، تغییر در ارزشها نیز ضروری بنظر می رسد.

 

 

 

اخلاقیات ناپایدار:

 

اکثر مردم معتقدند که برای ساخت یک جامعه پایدار، انسان نیازمند سیستم جدیدی از ارزشها است، لذا سیستم ارزشی یک جامعه و مذهب نشانگر چگونه عمل کردن آن فرد در جامعه است.

 

مثلاً در فرهنگ غرب سیستم ارزشی آنها بر اساس بهره برداری بیش از حد، استوار بوده و از خصوصیات ذیل برخوردار است.

 

1- ذخائر موجود در کره زمین نامحدود است و انسان هر گونه بخواهد می تواند استفاده کند، همه چیز فراوان است و همه آنها برای انسان آفریده شده است.

 

2- انسانها جدای از طبیعت هستند و مصونیت قانونی دارند.

 

3- باید بر طبیعت غلبه کرد و آنرا تسخیر نمود، ما باید بر محیط زیست مسلط شویم و هر گونه استفاده از آن داشته باشیم.

 

مفهوم کلیدی:

 

 

در اغلب ملتهای غربی، ارزشهای بشری بیان کننده احساسات مسلط گونه بر طبیعت و محیط زیست است و این مهم باعث می شود، غربیها در جهت منافع خود به محیط زیست جهان حمله کرده و آنرا بنفع خود مصادره نمایند. این مسئله نیز در سایر جوامع غیر غربی که به آموزهای اخلاقی و معنوی اصیل مجهز نیستند نیز وجود دارد.

 

 

 

دکترین اخلاق ناپایدار در مورد محیط زیست

 

اولین اصل اخلاق ناپایدار، ایده اینکه منابع و ذخائر کره زمین نامحدود است و بشر بدون هیچگونه محدودیتی می تواند آنها را مورد استفاده قرار دهد، البته این ایده برای دوران ماقبل تاریخ جمعیت انسان بسیار محدود بوده، شاید کمی منطقی بنظر برسد ولی افزایش تصاعدی جمعیت انسان روی زمین و فعالیت های شدید اقتصادی در دویست سال گذشته، دیگر این ایده(وجود منابع) کاربرد ندارد، بهرحال، علائم شدید کمبود منابع در تخریب منابع تجدید شونده، بسیار مشهود است و محدودیت شدیدی در این خصوص وجود دارد، لذا ایده و فور منابع در مقطع فعلی اذ اخلاقیات ناپایدار است.

 

 

 

مفهوم کلیدی:

 

 

یکی از اصول اصلی اخلاقی طرفداران نامحدود بودن منابع، این است که می گویند سیاره زمین حجم وسیعی از منابع و ذخائر نامحدود برای استفاده انسان را داراست و این فراوانی فقط مختص انسان است.

 

 

 

اصل دوم اخلاق ناپایدار بیان می دارد که بشر جدای از طبیعت است و هرگونه ناهنجاری را می تواند در طبیعت ایجاد کند، در واقع این گونه نیست و انسان یکی از اجزاء طبیعت و محیط زیست است و زندگی انسانها، وابسته به طبیعت است، در حقیقت اکسیژنی که ما تنفس می کنیم توسط گیاهان و جلبکها تولید می شود، تمام غذائی که ما می خوریم از گیاهان، خاک، آب و هوا بدست می آید، حتی پلاستیک ها مورد استفاده از موجودات(پلنکتونهای گیاهی) که صدها میلیون سال پیش روی زمین زندگی کرده اند بدست می آید. لذا، جداکردن انسان از طبیعت نه تنها احمقانه، بلکه یک نوع خود کشی است.

 

مفهوم کلیدی:

 

 

دومین اصل اخلاق ناپایدار این است که بگوئیم انسان جدای از طبیعت است و نه بخشی از آن، انسان غالباً فرض می کند که در برابر قوانین طبیعی دارای مصونیت است و می تواند بر سایر گونه ها مدیریت کند.

 

 

 

اصل سوم، اخلاق ناپایدار، ملت های صنعتی مخصوصاً دول غربی، معتقدند که طبیعت و محیط زیست نیروهائی هستند که باید بر آنها غلبه کرد و مسلط شد. آنها می گویند محیط زیست و بشر نمی توانند با هم دوست باشند، و اظهار می دارند که اگر انسانها نتوانند بر محیط زیست و طبیعت غلبه کنند، برده نیروهای محیط زیستی و طبیعت می شوند.

 

با اعتقاد بر این برتری افراد بشر تا کنون رودخانه ها و حیات وحش را تا حدود بسیار زیادی تحت تسلط خود قرار داده اند، در چند دهه گذشته، مشخص شده است که دست اندازی بر طبیعت بی هزینه نبوده است.

 

در حقیقت اغلب مشکلات محیط زیستی که ما امروزه با آنها روبرو هستیم نتیجه تلاش ما برای کنترل و غلبه بر محیط زیست و طبیعت بوده است. چنین اثراتی از نظر اکولوژیکی در واقع تاثیرات اکولوژیکی هستند که از نظر ظاهری فعالیتهای بی خطری بشمار می روند، (Ecological Backlashes) ولی در دراز مدت طومار محیط زیست را می پیچند و آنرا بر باد می دهند، مثل گاز گلخانه ای CO2 یا استفاده از آفت کش ها برای دستیابی به محصول بیشتر. علی رغم اینکه این استفاده از نظر ظاهری بی خطر است ولی در دراز مدت باعث تخریب زمین و مقاومت آفات به مواد شیمیائی شده و تعداد آنها را بیشتر می کند، و در واقع یک بلای خانمان سوز محیط زیستی است.

 

مفهوم کلیدی:

 

 

دکترین سوم اخلاق ناپایداری، می گوید که موفقیت از طریق غلبه و کنترل بر طبیعت حاصل می شود.

 

 

 

اثرات تفکر و ایده فراوانی منابع و ذخائر در کره زمین.

 

اخلاق ریخت و پاش و استفاده بی حد و حصر از منابع طبیعی و اظهار اینکه فراوانی در کره زمین وجود دارد و مختص انسانهامی باشد، تاثیرات بسیار زیادی بر چگونگی عملکرد مردم بر محیط زیست دارد و منجر به مشکلات و ناهنجاریهای زیاد محیط زیستی گردیده است.

 

این ایده(فراوانی منابع) بررفتار و کردار انسانها در خصوص علائم کاهش مشکلات محیط زیستی نیز تاثیر دارد. مثلاً در خصوص علائم کاهش سوخت های فسیلی و هشدارهائی در ارتباط با این مهم مردم فراوان خواه را نگران نکرده و هیچ غم و قصه ای بخود راه نمی دهند و نهایتاً می گویند اگر این منابع تمام شود، دانشمندان برای جایگزین آن فکر می کنند. این طرز تفکر بر چگونگی حل مشکلات محیط زیستی تاثیر زیادی دارد. مثلاً اگر ما به فراوانی منابع در کره زمین باشیم هرگز فکر نمی کنیم که از منابع بدرستی استفاده شود و لذا هر چقدر میل داشته باشیم استفاده می کنیم و این خود معضل دیگری است.

 

حتی تفکر و ایده فراوان منابع بر اهداف و انتقادات ما نیز اثر می گذارد. مثلاً اگر ما بازار برویم محصولاتی را خریداری می کنیم که از فراوان ترین و بهترین مواد محیط زیستی تولید شده اند و اصلاً به فکر خریدهائی نیستیم که جنبه های حفاظت محیط زیست در آنها رعایت شده است و با خود می گوئیم، اگر در سیاره زمین مواد و منابع نامحدود هستند چرا ما هر چه در دست داریم نخریم.

 

مفهوم کلیدی:

 

 

طرز تفکر فراوانی منابع و نامحدود بودن آنها در سیاره زمین بر همه سیستمهای انسانی، از اقتصاد گرفته تا تعلیم و تربیت و حتی مدیریت ضایعات، اثر نامطلوب دارد.

 

 

 

در جستجوی پایداری: پیش بسوی اخلاق پایدار

 

ایجاد یک جامعه پایداری که انسان بتواند در سیاره زمین زندگی کند بدین معنی است که مردم آن سامان(جامعه پایدار) خود را با یک اخلاق پایدار و جدید تطبیق دهند. اخلاق پایدار بر خلاف اخلاق ناپایدار و مخرب محیط زیست، به انسانها می گوید که منابع کره زمین محدود است و باید به درستی و با حفظ محیط زیست از آنها استفاده کرد و نباید هرگونه که انسان می خواهد و می تواند بر منابع حمله کند و آنها را تخریب نماید، این اخلاق می گوید که برای داشتن محیط زیستی سالم و بادوام باید به سلامت همه سیستم اکولوژیکی حیات بصورت جدی توجه گردد، لذا اصول اخلاق پایدار محیط زیستی دقیقاً مخالف و متضاد با اصول اخلاق ناپایدار است. بهره برداری درست و منطقی بجای بهره برداری بیش از حد جلوگیری از آلودگی بجای تولید آلودگی، امید به آینده پایدار محیط زیست بجای ناامیدی و مصرف بیش از حد منابع نمونه های هستند که می توان در ارتباط اخلاق پایدار و ناپایدار، بیان نمود.

 

 

 

مفهوم کلیدی:

 

 

برای ایجاد یک جامعه پایدار که حامی محیط زیست باشد، ما نیازمند یک سیستم ارزشی جدید هستیم. سیستمی که به محدودیتها احترام بگذارد، انسان را بعنوان یکی از اجزاء محیط زیست ببیند و نیاز را در ارتباط با همکاری با طبیعت و نه غلبه بر آن تشخیص می دهد .

 

 

 

باید بدانیم که اندیشه و خرد انسان های متفکر، همیشه همراه و همگام با طبیعت و حفاظت از محیط زیست است.