مقالات فارسی

Warning: Invalid argument supplied for foreach() in /home2/asoltani/domains/a-soltaninejad.ir/public_html/plugins/content/bt_socialshare/bt_socialshare.php on line 228

  • Hits: 2285

.تالیف:دکتر سلطانی نژاد 

فقرا،مسرفین و ثروتمندان  تخریب گران واقعی محیط زیست 

 

 

مقدمه:

        به لحاظ تاریخی و از منظر تحقیقاتی، فقرا و ثروتمندان بعلاوه طبقه اجتماعی که در مصرف مایحتاج ولخرجی می کنند، از تخریب گران واقعی محیط زیست بشمار می روند.

ترتیب و درجه تخریب محیط زیست توسط گروههای سه گانه فوق باعث گردیده است که بخش بزرگی از منابع طبیعی تجدید شونده و غیر قابل تجدید از بین بروند.

 

مسلماً سهم ثروتمندان از این ویران سازی حائز اهمیت بوده و بر سایر گروههای تخریب گر از چربش بیشتری برخوردار است.

یک انسان مستضعف مادی برای تهیه مایحتاج روزانه خود آن چیزی که برایش مهم است، بدون در نظر گرفتن عملیات معمولی حفاظت از محیط زیست تهیه مایحتاج خود و خانواده اش در اولویت است.

در دنیای گرسنگی و فقر مادی پرداختن به حفاظت از آب، خاک، هوا و منابع طبیعی امری بی اعتبار است.

لذا فقرا برای سیر کردن شکم خود به هر طریق ممکن و به بهاء تخریب محیطی که در آن زندگی می کنند ناگریز به جمع آوری آذوقه مورد نیاز هستند.

گروه دومی که با ویران سازی محیط زیست و تخریب سامانه های آن دست به اسراف و استفاده بیش از حد منابع طبیعی می زنند در این طبقه(مسرفین) قرار دارند.

این قبیل افراد هدر دادن آب، انرژی، تخریب خاک و آلوده کردن هوا برایشان مهم نیست.

آنچه که آنها از آن لذت می برند در واقع مصرف بیش از حدی است که به آن دامن می زنند .

طبقه اجتماعی مهم دیگری که در تخریب محیط زیست سهم جدی دارند، ثروتمندان هستند که با قدرت زور، زر و تزویر و تجمع و تکثر بیش از حد ثروت و منابع طبیعی پرداخته و در مصرف مواد، منابع طبیعی و سایر مواهب محیط زیست از هیج نظم و ترتیبی پیروی نمی نمایند.

لذا کلیه مصارف امور زندگی آنها بصورت مداوم بیش از حد معمول بوده و در ویران سازی سامانه های محیط زیستی ید طولانی دارند.

بدین ترتیب سه گروه اجتماعی نام برده  شده فوق(فقرا، مسرفین و اغنیاء) در ویران کردن محیط طبیعی و مصرف منابع طبیعی نقش اساسی دارند.

1-   فقر: امروزه در اکثر مناطق جهان پذیزفته شده است که تخریب محیط زیست، رشد سریع جمعیت و تولید ثابت محصولات باعث گسترش سریع فقر در جهان گردیده است.

بر اساس آمار بانک جهانی در سال 1992 خانواده های فقیر در کشورهای آسیائی برای برآورده کردن نیازهای خود از منابع تجدید شونده(قطع درختان برای استفاده انرژی)استفاده بیش از حد نموده و  زمینهای حاصلخیز کشاورزی را نیز خارج از توان اکولوژیک آنها زیر کشت بردند.

بدین ترتیب بخش وسیعی از جنگلهای مستقر در کشورهای آسیائی از بین رفت.

مطالعات نشان می دهد که عاملهای جمعیت بیش از حد، و فرهنگ ضعیف محیط زیستی و سایر عاملها ،متغیرهای بسیار مهمی در فقر و تخریب محیط زیست بحساب می آیند.

واقعیت این است که مطالعات عمیقی در خصوص تاثیر فقر بر تخریب محیط زیست صورت نگرفته است.

اگر بتوان بصورت ریشه ائی موضوع فقر و ارتباط آن با تخریب و یا حفظ محیط زیست را مد نظر قرار داد در چنین حالتی می توان نسخه پیشگیرانه و بازدارنده لازم را در ارتباط با حفاظت محیط زیست تجویز نمود.

آنچه که در حال حاضر در کشورهای در حال توسعه ملموس است، نشان می دهد که فقر و تخریب محیط زیست در حال افزایش می باشند.

 

ارتباط فقر اجتماعی و تخریب محیط زیست بدین معنی است که فقر باعث تخریب گسترده محیط زیست گشته و همزمان ناآرامی های اجتماعی دیگری را نیز بهمراه دارد.

فقر بواسطه تمایل افراد ثروتمند به تمرکز ثروت و محروم ساختن فقرا از مواهب طبیعی نیز ایجاد می گردد.

بدین ترتیب تجمع محصولات منابع طبیعی در دستان چپاول گران محیط زیستی و نیز قدرت ناشی از حاکمیت عده ائی بعلاوه ثروت ,همگی باعث می گردنند که زنجیره ائی از ناهنجاریهای اقتصادی، اجتماعی، انسانی و محیط زیستی بوجود آید.

احتمال سومی نیز در ارتباط با قدرت, ثروت، تمایل به تجمع ثروت و فقر و در نتیجه تخریب محیط زیست وجود دارد و آن اینکه امروزه در کشورهای در حال توسعه بهره برداری از منابع طبیعی توسط ثروتمندان باعث گردیده است که عده ائی فقیر شوند.

در این گونه کشورها اغنیاء و قدرتمندان حاکمیت با استفاده از خلائ  قانون و ناآگاهی دولت مردان, به انواع سامانه های محیط زیست طبیعی دست اندازی کردی و مشمول بهره برداریهای گسترده می شوند.

این مهم باعث گردیده که دامنه فقر گسترده تر شده و تخریب محیط زیست وسیعتر گردد.

لذا، اگر بپذیریم که عامل تشدید شونده فقر در جامعه قانون گذاری های نامربوط، قدرتهای کاذب ناشی از مناصب دولتی و ثروتمندانی که با توجه به دو مقوله فوق تجمع ثروت کرده اند طبقه فقرا را تشکیل داده اند.

در چنین حالتی است که می توانیم مثلث شوم شرارت محیط زیستی را ترسیم نمائیم.

قدرت(قدرتمندان ناشی از مناصب حاکمیت)

                                  فقر(فقرا)                           ثروت(ثروتمندان)

 

اضلاح مثلث فوق در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر ، علاوه برا اینکه بر همدیگر اثر گذاشته، باعث تخریب وسیع محیط زیست نیز می گردنند.

لذا، برای مقابله با فقر، تعدیل قدرت، مناسب کردن ثروت و نهایتاً حفاظت گسترده از محیط زیست لازم است اقدامات همه جانبه ای در سطح بین المللی، ملی و منطقه ای ضرورت گیرد.

سیاست گذاری و تدوین قوانین لازم در جهت امحاء تدریجی فقر و رسیدگی به ثروت ثروتمندان بعلاوه تدوین مطالعات و ترتیبات شایسته سالاری در ارتباط با دستیابی به مناصب حکومتی (قدرت) و نهایتاً تدوین و اجراء استانداردهای تشدید شونده محیط زیستی جهت حفاظت از سیاره زمین و همزمان استفاده عقلانی از مواهب آن باید مدنظر قرار گیرد.

نقطه مهم دیگری که در ارتباط با تصحیح ناهنجاریهای مورد نظر که منجر به بر باد رفتن سامانه های محیط زیستی می گردد، روی آوردن  به انواع آموزشهای محیط زیستی است.

بعنوان مثال:  نقش فقرا در تخریب محیط زیست، سهم قدرتمندان در باد دادن ثروتهای طبیعی و نقش فزآینده ثروتمندان در استفاده نامطلوب از محیط زیست می تواند، تحت عنوان آموزشهای کلیدی در جهت حفاظت از محیط زیست قلمداد گردنند.

با توجه به موارد فوق و مشخص شدن تخریب گران محیط زیست می پردازیم به  بررسیتخریب هریک از بخش های محیط زیست توسط طبقات تخریبگر فوق(فقرا، ثروتمندان و قدرتمندان).

الف) تخریب جنگل:

در واقع جنگل زدائی بنوبه خود یک مشکل عمده محیط زیستی محسوب نمی گردد و واقعیت این است که برای توسعه اقتصادی ضرورت استفاده از مواهب طبیعی جنگل ضروری است.

ولی فعالیت های ناپایدار و بدون ملاحظه قلع و قمع درختان تنومند جنگلی می تواند منجر به تخریب محیط زیست گردد(برداشت ناپایدار از جنگل).

هنگامیکه این استفاده ناپایدار در سطح وسیع از جنگلها صورت پذیرد ، می شود عاملهای بوجود آورنده این روند را بخوبی شناسائی نمود.

شواهد علمی نشان می دهد که عاملهای  تجاری ,کشاورزی و غذائی که توسط کشاورزان فقیر و خرده پا در جنگلها انجام می شود عاملهای عمده ائی در زدایش جنگل محسوب می گردنند.

منتهی  مراتب عامل قالب تخریبگری که جنگلها را از بین می برد عمدتاً برداشت نابجای چوبهای تجاری صنعتی است.

بطور کلی سه گروه درآمدی یعنی افراد با درآمد خیلی پائین (فقیران مطلق مادی)، افراد با درآمد متوسط(فقیران متوسط) و افراد با درآمد بسیار بالا(اغنیاء)، در تخریب و از بین بردن جنگلها بصورت متفاوت نقش دارند.

دسته اول برای سیر کردن شکم خود و استفاده از انرژی چوب(گرم کردن خانه و پخت و پز) و دسته دوم برای کاشت و برداشت محصولات غذائی در دل جنگل، که منجر به قطع درختان جنگلی می شود، نقش تخریب گری دارند و نهایتاً دسته سوم ثروتمندان از حفاظت محیط زیست بی خبری هستند که برای دستیابی به ثروتهای کلان بصورت قانونی و غیر قانونی به قطع یک سره درختان جنگلی پرداخته و بدین ترتیب صاحب سرمایه های کلانی می گردنند.

هر سه گروه فوق نقش تخریب گر محیط زیستی مربوط به خود را دارند. به لحاظ اخلاقی آنان که فراتر از حد و سهم خود به تمرکز ثروت و به تبع آن تمام شدن و تخریب محیط زیست را دنبال می کنند، مرتکب گناه بزرگتری می شوند و طبیعتاً باید پاسخگوی این گونه اعمال ویرانگر خود در قبال محیط زیست باشند.

ب) نقش فقرا و ثروتمندان در تخریب سرزمین و بر باد دادن خاکهای حاصلخیز کشاورزی:

تخمین زده شده است که در حدود 5 الی 7 میلیون هکتار از کل زمینهای خشک جهان سالانه به علت تخریب خاک از بین می رود و اگر این روند همچنان ادامه یابد، تخریب سرزمینهای حاصلخیز کشاورزی به دو برابر خواهد رسید.

تخریب خاک بر خلاف فعالیتهای مربوط به جنگل زدائی عمدتاً مربوط به استفاده های ناصحیح از خاک صورت می گیرد.

معمولاً کشاورزان متوسط و یا کارترهای بزرگ تجاری دست به این عملیات تخریب گرانی می زنند.

عمده ترین محرک این تخریب در واقع عدم توجه به کیفیت پایدار سرزمینهای حاصخیزی کشاورزی است و در صورتیکه زمینهای حاصلخیز کشاورزی همزمان با برداشت محصول به کیفیت مواد غذائی خاک توجه گردد و در چنین حالتی است که کشاورزان فقیر می توانند هم تامین معاش نموده و همزمان از داشتن زمین حاصلخیز بهره ببرند.

بدین ترتیب اگر به کشاورزان فقیر و ضعیف در جهت نگهداشت و بهبود کیفیت زمین حاصلخیز که در اختیار دارند توجه نشود عملیات پایداری زمین حاصل است.

دولتها می توانند با اختصاص یارانه های متعدد کشاورزی، کشاورزان را در امحاء فقر حاصل از تخریب زمینهای حاصلخیز کمک کنند.

اعانه های مانند آموزش رایگان، نگهداشت زمینهای کشاورزی، بهبود کیفیت بیولوژیک و فیزیکی خاکهای حاصلخیز کشاورزی و استفاده از انواع روشهای ارگانیک، می توانند کشاورزان را در حفاظت از محیط زیست و امحاء فقر کمک کنند.

ج) نقش زمین داران بزرگ و زمین خوران در تخریب خاکهای حاصلخیز کشاورزی و آلودگی محیط زیست:

این گروه بواسطه حرص و طمع بیش از حد به تجمع ثروت، غالباً زمینهای حاصلخیز کشاورزی را بدون توجه به عملیات کاشت و داشت همزمان با حفاظت محیط زیست انجام می دهند.

در صورت ادامه این روند نقش تخریبگر این گروه باعث افزایش فقرا، تخریب محیط زیست و تجمع ثروت در این طبقه خاص به وقوع می پیوندد.

این گروه برای حفظ وضعیت خود غالباً مرتکب اعمال خلاف اقتصادی، کشاورزی و محیط زیستی می گردنند که با استفاده از لایه های قدرت به دوام و قوام خود می اندیشند.

لذا برای جلوگیری از این طبقه ویرانگر تحت حسابرسی شدید محیط زیستی و اجتماعی قرار گرفته و ثروت به ناحق جمع شده آنان به نفع فقرا و محیط زیست مصادره می گردد.

نتیجه اینکه زمین و سرزمینهای حاصلخیز کشاورزی از مهمترین منابع تجدید پذیر محیط زیستی محسوب می شود و در حقیقت پایه و اساس حیات و موجودیت همه موجودات زنده وابسته به خاک، مخصوصاً خاکهای حاصلخیز کشاورزی است.

در صورتیکه یک نظام هوشمند مدیریت و بهره برداری از خاکهای حاصلخیز کشاورزی به منظور استفاده معتدل از این محبت بزرگ تدوین و اجراء گردد، امیدواری های زیادی در رفع فقر و محرومیت و نیز حفاظت از محیط زیست بوجود خواهد آمد.

د) نقش آب و ارتباط آن با فقر و تنزیل درجه محیط زیست:

بر اساس تحقیقات و یافته های علمی موجود و شواهد عینی دو مشکل عمده در بخش آب وجود دارد که نقش مهمی را در فقر و تخریب محیط زیست بازی می کنند:

1-   کمبود آب.

2-   آلودگی یا سمی شدن آب.

بانک جهانی در سال 1992 در گزارش مربوط به توسعه جهان تخمین زده بود که حداقل 22 کشور از ساکنین کره زمین با کمبود شدید آب مواجه اند.

18 کشور در خطر مواجه با کمبود آب می باشند و این مهم ناشی از نوسانات الگوهای نزولات جوی بوده است.

متخصصین بانک جهانی در همان سال تخمین زدند که در حدود 2 میلیارد نفر در مناطقی زندگی می کنند که با کاهش مزمن آب روبرو هستن و انتظار می رود که این افزایش با رشد جمعیت و فعالیتهای اقتصادی تشدید گردد.

امروزه مسئله کاهش آب اگر چه یک تهدید اصلی است ولی آلودگی و سمیت آن مشکل عمده ائی است که با فوریت باید به آن رسیدگی گردد.

کشورهای زیادی در حال توسعه وجود دارند که دسترسی به آب های سالم یکی از رویاهای آنهاست.

در گذشته ضایعات و پسماندهای انسانی بصورت طبیعی رها می گردید، اما امروزه با افزایش جمعیت تخلیه ضایعات انسانی در سیستمهای طبیعی خارج از توان تحمل اکولوژیک این سیستمهاست که آلودگی شدید و تخریب محیط زیست را بر عهده دارد.

بدین ترتیب بدون سیستمهای بهداشتی بروز می توان سیستمهای طبیعی را اصلاح و ترمیم نمود.

آلودگی و سمی شدن آب نیز بواسطه آلاینده های صنعتی و کشاورزی محتمل است.

صنایع مختلف به عملیات کشاورزی متعدد در کشورهای در حال توسعه، فاضلاب و پسابهای ناشی از فعالیت های خود را در سیستم های طبیعی آبها(دریاچه، رودخانه و دریا) رها کرده و موجبات آلودگی آبها را بوجود می آورند.

بدین ترتیب سیستمهای بازرگانی و تجاری برای بدست آوردن سودهای کلان و استفاده از انواع رایانه های و تخفیفات مالیاتی به استصال بیش از حد آب پرداختی و موجبات کاهش آب را در سفره های زیرزمینی فراهم می نمایند.

این مهم در نهایت به فقر محیط زیست و انواع سامانه های زنده آن ختم گردیده و موجبات انقراض زودرس حیات را بدلیل کاهش شدید آب فراهم می نماید.

از طرف دیگر سیستمهای تجاری خورده پا برای زنده ماندن و کسب منفعت و بدلیل عدم دریافت یارانه ها و بطور کلی عدم حمایت دولتها و برای امرار معاش خود پسابها و پسماندهای ناشی از فعالیت های خود را به سیستمهای آبی رها کرده و موجبات آلودگی و سمی شدن شدید آنها را فراهم می کنند.

اثر تخریبی این آلودگی افزایش مرگ و میر انسان و سایر موجودات زنده را بدنبال داشته و کاهش شدید بهره وری را بدنبال دارد.

این آلودگی کاهش پروتئین ها در مواد غذائی را نیز بهمراه داشته و باعث کاهش بهره وری سیستمهای کشاورزی می گردد.

اثر مهم دیگری کاهش آب و آلودگی آن باعث خشکسالی در مناطقی از جهان گشته و موجبات کاهش بهره وری را در فعالیت های کشاورزی بدنبال دارد.

بطور کلی آلودگی آب عمدتاً توسط گروههای تجاری و صنعتی ایجاد می شود که بدنبال کسب منفعت بیش از حد از طبیعت و محیط زیست می باشند.

به عبارت دیگر این گروه های درآمدی صنایع متوسط(کوچک و متوسط) بدلیل نداشتن سیستمها و تجهیزات بهداشتی مناسب برای دستیابی به آب آشامیدنی سالم باعث ایجاد آلودگی آب شده و موجبات تنزل درجه کیفیت بهداشتی آب را فراهم می نمایند.

 

این سقوط کیفیت بهداشتی آب باعث افزایش مرگ و میرها در انسان و سایر موجودات زنده، گسترش بیش از حد فقر در جوامع انسانی و گسترش بیش از حد انواع بیماریها و نهایتاً توضیح گسترده فقر می گردد.

ه) نقش هوا و ارتباط آن با فقر و تخریب محیط زیست:

امروزه بر اساس تخمین های بانک جهانی تعداد یک میلیارد و سیصد میلیون نفر از مردم جهان که اکثر آنها در کشورهای در حال توسعه هستند در شهرها و مناطقی زندگی می کنند که از استاندارد هوای پاک مخصوصاً ذرات معلق بی بهره اند.

این آمار فقط شامل کسانی می شود که از آلودگی هوای شهرها رنج می برند.( خارج از منازل مسکونی)

اگر آلودگی هوای داخل منازل مسکونی فوق را که 400 تا 700 میلیون نفر می شود را با آمار فوق اضافه نمائیم تقریباً تعداد 2 میلیارد نفر از آلودگی هوا درون منازل و درون شهرها رنج می برند.

این افراد عمدتاً در کشورهای در حال توسعه زندگی می کنند، کلان شهرهای مانند پکن در چین، تهران در ایران ، دهلی نو در هندوستان، کوالالامپور در مالزی و سایر کلان شهرها در کشورهای در حال توسعه که از آلودگی هوا رنج می برند، می توان نام برد.

فعالیتهای مرتبط با آلودگی هوا در شهرها عبارتند از:

صنایع ثابت در اطراف شهرها، وسائط آلوده کننده در داخل شهرها، گروه های ثروتمند مصرف کننده بیش از حد حامل های انرژی و گروههای درآمدی پائین از قیبل فقرا و طبقات ضعیف که هر کدام برای دستیابی به سود، ثروت و زنده ماندن به ترتیب اقدام به تولید آلودگی هوا در شهرها و مناطق مسکونی می نمایند.

اثرات تولید آلودگی عبارتند از:

کاهش کیفیت هوا در درون منازل و در هوای شهر، که بوجود آورنده بیماریها و امراض تنفسی بوده و نهایتاً منجر به کاهش طول عمر و مرگ زودرس می گردد.

تولید آلودگی هوا در شهرها علاوه بر بوجود آوردن انواع امراض تنفسی مخصوصاً در گروه های با درآمدی پائین، باعث کاهش بیشتر درآمد در سطح وسیعی از جامعه گشته و بدلیل کاهش بهره وری نیروی انسانی گسترش فقر را باعث می گردد.

از طرف دیگر آلودگی هوا باعث تخریب بخش مهمی از اموال و دارائی های محیط زیستی گشته و بدین ترتیب به گسترش فقر کمک می کند.

لذا با توجه به توضیحات فوق ارتباطی دو جانبه بین فقر و تخریب محیط زیست، رشد اقتصادی ثروتمندان و نیز تنزیل درجه کیفیت محیط زیست و نیز اسراف و باد رفتن دارای های طبیعی وجود دارد.

نتیجه گیری کلی:

خلاصه عاملهای بوجود آورنده فقر و تنزیل درجه کیفیت محیط زیست عبارتند از:
1- فعالیتهای صنعتی و خانوادگی ثروتمندان و افراد قدرتمند سیاسی و حاکمیتی در ارتباط با بهره برداری از طبیعت و محیط زیست باعث می گردد که دهک های پائین جامعه برای امرار معاش و زنده ماندن تحت مضیغه شدت اقتصادی قرار گرفته و بسوی جهنم فقر هدایت شود.

از طرف دیگر این طبقه فقیر شده برای امرار معاش و زنده ماندن مجبور به استفاده به هر طریق ممکن از محیط زیست گردیده و دیوانه وار به همه سامانه های طبیعی حمله می کند. که این مسئله کیفیت محیط زیست را کاهش داده و تخریب آن را باعث می شود.

به عبارت دیگر ترکیبی از ثروت و قدرت بعلاوه فقر هر کدام به نوعی باعث تخریب محیط زیست می گردد.

لذا برای فائق آمدن بر دست اندازی های بیش از حد به محیط زیست و از بین بردن فقر، لازم است استراتژی های مناسبی در جهت کنترل ثروت ثروتمندان و قدرت قدرتمندان و تنزل درجه فقر فقیران، تقویم و اجراء گردد.

این استراتژیها هم اکنون در اکثر کشورهای در حال توسعه در شرف پیگیری است.

امیدواریهای زیادی وجود دارد که در دهه های آینده اتفاقات مثبتی در جهت امحاء فقر و افزایش درجه کیفیت محیط زیست بوجود آید.

2-در حال حاضر در کشورهای در حال توسعه اکثر فعالیت های صنعتی منجر به تولید آلودگی و تخریب محیط زیست می گردد.

اگر برای این دست درازی گسترده بر محیط زیست اقدامات پیشگیرانه ای تدوین و اجراء نگردد، علاوه بر گسترش دامنه فقر، تجع ثروت ثروتمندان و قدرت طبقات حاکم به شکل فزآینده ای افزایش یافته و نهایتاً بخش وسیعی از منابع طبیعی بر باد می رود.

برای جلوگیری از رویه خطرناک فوق، بیدار کردن عامه مردم و وادار کردن فقرا برای احقاق حق خود که از طریق آگاهیهای محیط زیستی صورت می گیرد لازم است.

3-در صورت همگانی شدن فقر و تخریب وسیع محیط زیست امکان خشونت و درگیری بین فقرا و ثروتمندان نیز وجود دارد.

لذا اگر فقیران نتوانند به اندازه کافی از مواهب طبیعی و محیط زیستی برای ارتزاق روزانه استفاده کنند در چنین حالتی است که به ثروتهای به ناحق تجمع یافته ثروتمندان از محیط زیست حمله کرده و بدین طریق سهم خود را از اغنیاء مطالبی می کنند.

وجود سرقت، دزدی و نهایتاً دست اندازی به اموال دیگران ریشه در فقر و عدم توانمندی در استفاده و بهره برداری از مواهب طبیعی محیط زیست نیز محسوب می گردد.

لذا برای فائق آمدن بر این ناهنجاریهای فوق العادی خطرناک و مطالبی مسالمت آمیز، حق فقرا از ثروتمندان و محیط زیست لازم است زمینه اشتغال پایدار گروه های اجتماعی آسیب پذیر در کوتاهترین زمان ممکن فراهم آید.

واقعیت این است که همه گروه ها و طبقات مختلف اجتماعی جامعه با توجه به فعالیت های که انجام می دهند در اشکال مختلف و متعدد هر کدام در بخشی از محیط زیست بصورت ناخواسته و بعضاً خود خواسته ناهنجاریهای را بوجود می آورند.

دامنه این تخریبات می تواند بر اساس نوع فعالیت بین صفر تا 100 قرار گیرد.

ولی تخریب سریع، وسیع و گسترده محیط زیست و منابع طبیعی زمانی ایجاد می گردد که مجموعه ناهنجاریهای ایجاد شده در درازمدت وضعیت سلامت و بهداشت محیط زیست را بحرانی کند.

افزایش شدت عاملهای تخریب کننده محیط زیست زمانی آشکار خواهد شد که بتوانیم به وضوع نوع ناهنجاری را مشاهده نمائیم.

بعنوان مثال: درگیری فیزیکی در خشونت ها بین ثروتمندان و فقرا را می توان نام برد.

نتیجه گیری پایانی این فصل می تواند در برگیرنده چند سئوال اساسی باشد:

با توجه به همه موارد گفته شده در این مقاله آیا می توانیم به این نتیجه برسیم که فقر عامل اصلی تخریب محیط زیست است؟

واقعیت این است که جواب مثبت با درجه کیفیت عالی است و این موضوع بخاطر آن است که بدون شک فقر در مراحل اولیه و یا بصورت غیر مستقیم باعث تنزیل درجه کیفیت محیط زیست نمی شود.

بخاطر اینکه فقر فقرا مشروط به فعالیتهای گروه های دیگری است که بصورت مستقیم محیط زیست را تخریب نمی کنند.

تخریب محیط زیست پیامد ناهنجاری در بازار کالاها و شکست فعالیت اجتماعی گروه های هدف است.

لذا ریشه تخریب محیط زیست که بصورت آشکار در عملکرد فقرا تبلور می یابد در واقع فعالیتهای قدرتمندان، ثروتمندان و سیاسیونی است که موجبات تخریب محیط زیست را فراهم می کنند.

بدین ترتیب اگر بخواهیم چرخه تخریب محیط زیست را در قالب فعالیت های گروه های اجتماعی تقسیم نمائیم، با وضعیت ذیل مواجه می گردیم.

قدرت،ثروت بعلاوه سیاست های کاذب ویرانگر محیط زیست موجب بوجود آمدن طبقات مختلف درامدی گشته و طیف وسیعی از انسانهای محتاج به معاش روزانه را بوجود میاورند، این محتاجین در فرایندی ناخواسته و برای سیر کردن شکم خود به انواع سامانه های حیات بطرز بیرحمانه ئی حمله میکنند و ثروتمندان نیز در پروسه ئی اگاهانه و فقط برای دستیابی به دارائیهای بیشتری از محیط زیست بنحو دیوانه کننده ئی بهره کشی مینمایند،نتیجه همه دست اندازیهای فوق در قالب تخریب آب، هوا ،خاک، گیاهان،جانوران،منابع طبیعی و انسان و بطور کلی تخریب یکپارچه و تلفیقی محیط زیست ظاهر میگردد.

نکته مهم دیگر اینکه در این مقاله کوتاه سعی شده است تا نقطه سربه سر فقر  تعریف گردد.

بدین معنی که بهره برداری بیش از حد از مواهب و منابع طبیعی محیط زیست توسط یک گروه(ثروتمندان)، باعث می گردد ، طبقات متوسط و آسیب پذیر جامعه که هم اکنون در بالای خط فقر قرار دارند، به زیر آن (خط فقر )هدایت شوند.

و برای غلبه بر این ناهنجاریها توضیح دادیم که فعالیتهای اجتماعی گروه های هدف و ناهنجاری در بازار کالاها باید به نحوه شایسته ئِی مدیریت گردد تا  بتوان از تخریب جدی محیط زیست و دور کردن فقر جلوگیری کرد.

مالکیت خصوصی به خودی خود باعث تخریب محیط زیست نمی گردد، ولی توزیع اولیه عادلانه ثروت محیط زیستی و عدم توانمندی سیستم های سیاسی و قضائی در تنظیم و توزیع عادلانه کالاها و دارائیهای محیط زیستی باعث می گردد که گروههای زیادی از مردم مخصوصاً فقرا ،آسیب پذیر و بی درآمد گشته و نهایتا به زیر خط فقر هدایت گردند وبدین ترتیب است که موجبات تخریب محیط زیست فراهم می گردد.

با توجه به تحلیل بلند فوق ،برای جلوگیری از سقوط و آسیب پذیری جامعه و در نتیجه حفاظت از محیط زیست،توزیع عادلانه ثروتهای محیط زیستی یک ضرورت انکار ناپذیر است.