رویدادها

Warning: Invalid argument supplied for foreach() in /home2/asoltani/domains/a-soltaninejad.ir/public_html/plugins/content/bt_socialshare/bt_socialshare.php on line 228

  • Hits: 488

َهُوَ الَّذِي خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَـذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ 

و او همان است كه آسمان‏ها و زمين را در حالى كه تخت (سلطنت) او بر آب بود در شش روز (در مدتى مساوى با شش روز روشن يا شش شبانه‏روز يا شش دوران) بيافريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك

نيكوكارتريد. و اگر بگويى كه شما حتما پس از مرگ برانگيخته مى‏شويد، كسانى كه كفر ورزيده‏اند خواهند گفت: اين (گونه سخنان) نيست جز جادويى آشكار

 

 

(و كان عرشه على الماء). براى فهم تفسير اين جمله بايد به مفهوم دو كلمه عرش و ماء آشنا شويم : عرش در اصل به معنى سقف يا شيئى سقفدار است ، و به تختهاى بلند همانند تختهاى سلاطين گذشته نيز عرش گفته مى شود و همچنين داربستهائى كه درختهاى مو و مانند آنرا روى آن قرار مى دهند. اما اين كلمه بعدا به معنى قدرت نيز به كار رفته است ، همانگونه كه واژه تخت در فارسى نيز به همين معنى استعمال مى شود: در عربى گفته مى شود فلان استوى على عرشه - او - ثل عرشه : فلانكس بر تخت نشست يا تختش فرو ريخت كنايه از اينكه به قدرت رسيد و يا قدرتش نابود شد، در فارسى نيز مى گوئيم فلانكس را بر تخت نشاندند و يا از تخت بپائينش كشيدند. <12> اين نكته را نيز بايد توجه داشت كه گاهى كلمه عرش به معنى مجموعه جهان هستى است زيرا تخت قدرت خداوند همه اين جهان را فرا مى گيرد و اما كلمه ماء معنى معمولى آن آب است ، اما گاهى به هر شئى مايع ماء گفته مى شود مانند فلزات مايع و امثال آن . با آنچه در تفسير اين دو كلمه گفتيم چنين استفاده مى شود كه در آغاز آفرينش ، جهان هستى به صورت مواد مذابى بود (يا گازهاى فوق العاده فشرده كه شكل مواد مذاب و مايع را داشت ). سپس در اين توده آبگونه حركات شديد و انفجارات عظيمى رخ داد، و قسمتهائى از سطح آن پى در پى به خارج پرتاب شد، اين اتصال و به هم پيوستگى به انفصال و جدائى گرائيد، و كواكب و سيارات و منظومه ها يكى بعد از ديگرى تشكيل يافتند. بنابراين جهان هستى و پايه تخت قدرت خدا نخست بر اين ماده عظيم آبگونه قرار داشت . اين همان چيزى است كه در آيه 30 سوره انبياء نيز به آن اشاره شده است اءولم ير الذين كفروا ان السماوات و الارض كانتا رتقا ففتقناهما و جعلنا من الماء كل شيى ء حى : آيا آنها كه خدا را انكار مى كنند با چشم علم و دانش اين حقيقت را نديدند كه آسمانها و زمين در آغاز به هم پيوسته بود، سپس ما آنها را از هم گشوديم و هر موجود زنده اى را از آب آفريديم . در نخستين خطبه نهج البلاغه نيز اشارات روشنى به همين معنى شده است . دومين مطلبى كه آيه فوق به آن اشاره مى كند هدف آفرينش جهان هستى است ، همان هدفى كه قسمت عمده اش به گل سرسبد اين جهان يعنى انسان باز مى گردد، انسانى كه بايد در مسير تعليم و تربيت قرار گيرد و راه تكامل را بپويد و هر لحظه به خدا نزديكتر شود، مى فرمايد: اين آفرينش با عظمت را به اين خاطر قرار داد كه شما را بيازمايد تا كدامين بهتر عمل مى كنيد (ليبلوكم ايكم احسن عملا). ليبلوكم از ماده بلاء و ابتلاء به معنى آزمايش است ، همانگونه كه سابقا هم اشاره كرده ايم آزمايشهاى الهى براى كشف حال و پى بردن به وضع درونى و روحى و فكرى افراد نيست بلكه به معنى پرورش دادن و تربيت نمودن است (شرح اين موضوع ذيل آيه 155 سوره بقره جلد اول صفحه 384 به بعد بيان شد) جالب اينكه اين آيه ارزش هر انسانى را به حسن عمل او مربوط مى داند نه به كثرت و فزونى عمل او، و اين نشان مى دهد كه اسلام در همه جا روى كيفيت عمل تكيه مى كند نه روى كثرت و كميت عمل . در حديثى در همين زمينه از امام صادق (عليه السلام ) چنين نقل شده : ليس يعنى اكثر عملا و لكن اصوبكم عملا، و انما الاصابة خشية الله ، و النية الصادقة ، ثم قال الابقاء على العمل حتى يخلص اشد من العمل ، و العمل الخالص ، الذى لا تريد ان يحمدك عليه احد الا الله عزوجل . خداوند كثرت عمل را نمى خواهد بلكه درستى عمل را مى خواهد، و درستى عمل به آن است كه با خدا ترسى و نيت پاك تواءم باشد، سپس فرمود: نگهدارى عمل از آلودگى به ريا و نيات نادرست مشكلتر از خود عمل است و عمل خالص عملى است كه نخواهى هيچكس جز خدا ترا بخاطر آن ستايش كند